به طوری که همۀ ما با علاقۀ فراوانی برای فرارسیدن زمان درس ایشان روزشماری میکردیم. وی در لابهلای درسهای نظامی، با شیوهای جذاب و شیوا در مورد سیر تکامل ادیان مختلف، تاریخ اسلام و معجزات قرآن مطالبی بیان میکرد، که برای ما بسیار ارزنده و مفید بود.
شهید فلاحی دارای معلومات ارزشمندی بود و در تاریخ ادیان و اسلام مطالعات فراوانی داشت و میگفت: «من به تبعیت از پدرم، مسلمان به دنیا آمدم. اما زمانی که دست چپ و راست خود را تشخیص دادم، به مطالعه در ادیان مختلف پرداختم و پس از چند سال تفحص در این رابطه پی بردم که جامعترین و کاملترین دین، اسلام است. آن وقت بود که دین اسلام را به معنای واقعی و از طریق تحقیق با دل و جان پذیرفتم.»
هنگامی که در سال1353 به همراه هیئتی که شهید فلاحی هم در آن حضور داشت، در ویتنام بودیم، من به اتفاق تعدادی به سایگون رفتیم و شهید فلاحی مسئولیت گروهی را در منطقۀ دیگری بر عهده داشت.
روزی بنا به دعوت شهید فلاحی، با یکی از همکاران، با بالگرد عازم محل خدمتی وی شدیم. شهید فلاحی به احترام ورود ما، با دعوت از سایر اعضای گروه که از ملیتهای مختلفی بودند، میهمانی شامی ترتیب داد. هنگامی که میهمانی شروع شد، شهید فلاحی در صندلی سمت چپ و یک لهستانی در صندلی سمت راست من نشسته بودند. وقتی با فرد لهستانی مشغول صحبت شدم، پی بردم که او یک کشیش مذهبی لهستانی و مقیم ویتنام است. او ضمن صحبتهایش از من سؤال کرد: «آیا شما سرهنگ فلاحی را میشناسید؟!»
من که از این سؤال متعجب شده بودم، از وی خواستم که سؤالش را تکرار کند و او همان سؤال را بیان کرد. به او گفتم: «منظورتان از این سؤال چیست؟ سرهنگ فلاحی همکار و دوست من و در عین حال ایرانی است و به اتفاق یکدیگر به مأموریت آمدیم؛ واضح است که ایشان را میشناسم.»
کشیش لهستانی در میان تعجب من گفت: «تصور میکنم شما فلاحی را به خوبی من نشناختهاید!»
ـ-«چطور؟ شما چگونه وی را شناختهاید؟!»
ـ «با آنکه من کشیش مذهبی لهستانیام و هموطنانم در اینجا هر سؤال مذهبی داشته باشند از من میپرسند، اما در مجالس و مباحثاتی که با فلاحی داشتهام، برایم مشخص شده که اطلاعات ایشان در زمینۀ مسیحیت، به مراتب از من جامعتر و کاملتر است، به طوری که اگر ایشان مسیحی بود، من از وی تقلید میکردم.»
تواضع و اخلاص
سید غفور سادات رسول
از سال1340 من به عنوان رعیت و باغبان پدر مرحوم تیمسار فلاحی، در طالقان سکونت داشتم و به کارهای کشاورزی و گلهداری مشغول بودم و نصف عایدات از آنچه به دست میآمد به من تعلق میگرفت.
تیمسار فلاحی هر وقت به طالقان میآمد، با کمال احترام با من رفتار میکرد و حتی در برداشت محصولات به یاریم میآمد و هرگز خود را مالک نمیدانست. اگر میوهای میخواست از درخت بچیند میگفت: «اجازه میدهید این سیب را از درخت بچینم؟»
بنده نیز واقعاً از این همه عزت نفس و تواضع شرمنده میشدم و در پاسخ وی می گفتم: «تیمسار! زمین متعلق به شماست؛ محصولات آن هم همینطور. چرا این حرف را میزنید و از من اجازه میگیرید؟»
با لحن ملایم و صمیمانهای جواب میداد: «زحمت را شما کشیدهاید؛ درختها را پرورش داده و به موقع آب دادهاید؛ کود به پای درختان ریخته و به موقع هرس کردهاید.»
تیمسار گاهی پنجشنبه و جمعه به طالقان میآمد. نمازش را در اول وقت و به محض شنیدن اذان اقامه میکرد.
وقتی میوۀ زیبایی را از درخت جدا میکرد، چند لحظه به آن خیره میشد، سپس به من نشان میداد و میگفت: «ببین مشهدی غفور! آفرینش خداوند چقدر زیباست! به راستی کدام نقاش را اینگونه سراغ دارید، به این زیبایی یک سیب یا گیلاس را رنگآمیزی کند!»
راهنمایی اساتید
سرتیپ ستاد، مسعود بختیاری
رئیس دفتر تحقیقات جنگ سماجا
آشنایی من با تیمسار سرلشکر ولیالله فلاحی از سالی شروع میشود که در آن زمان، ایشان با درجۀ سرهنگ دومی در مأموریت خارج از کشور (ویتنام) شرکت داشت و من نیز عضو هیئت اعزامی مذکور بودم. جدیت و متانت و علاقۀ وی به انجام وظیفه و کار از ویژگیهایی بودند که در مرحلۀ اول، نظر ما را به خود جلب کرد. پایبندی ایشان به ادای فرایض مذهبی، مانند نماز وروزه و دوری از منکرات در یک کشور خارجی از دیگر ویژگیهای مشخص ایشان بود.
سال بعد که من دانشجوی دانشکدۀ فرماندهی و ستاد بودم، شهید فلاحی به عنوان مدیر آموزش دافوس مشغول کار شده بود و با اقتدار و توانایی در خور توجهی وظیفۀ خود را انجام میداد.
دانش نظامی و معلومات عمومی وسیع و مطالعات عمیق در زمینۀ مسائل تخصصی، همراه با یک بینش حرفهای قابلملاحظه، سبب میشد که ایشان بتواند در مباحث علمی ـ نظامی دانشکده صاحبنظر باشند. علاوه بر بینش علمی ـ نظامی، نامبرده در اداره دانشجویان و سازمان مدیریت آموزشی توانایی تحسینبرانگیزی از خود نشان میداد و پایبندی شدید ایشان به اجرای مقررات و ضوابط انضباطی در دانشکده ضربالمثل بود. به خاطر این تواناییها، از جایگاه و احترام خاصی در بین اساتید و دانشجویان برخوردار بود و میتوانم بگویم شاید ایشان نام آورترین مدیر آموزش دانشکدۀ فرماندهی و ستاد به حساب میآمد.
در آغاز جنگ که ایشان سمت ریاست ستاد مشترک ارتش را بر عهده داشت، بدون هیچگونه تعارف یا مبالغهای و بدون اینکه تظاهری داشته باشد، واقعاً شهادت را در جبهۀ جنگ آرزو میکرد و در سختترین شرایط، در تلاش مداوم با هدف پیروزی ارتش در جنگ، فعالیت شبانهروزی داشت.
شهید فلاحی فردی دیندار راستین، صمیمی، صادق، جدّی، فاضل و میهندوست بود. او یکی از برجستهترین امیران و فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
منبع: حسینیا، احمد(1380)، امیر خستگی ناپذیر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
انتهای مطلب