با وجود اينكه تلاش دشمن در منطقه رخنه ايجاد شده در خط تماس بهوسيله تيپ 58 پياده فوقالعاده شديد و مداوم بود، ولي در نقاط ديگر خط پدافندي جبههها نسبتاً آرام بود. براي شاهد مثال اين وضعيت، گردان ژاندارمري مستقر در ارتفاعات داربلوط واقع در جناح جنوبغربي تيپ 58 گزارشي از دوره 10 روزه عمليات از 18 تا 28 آذرماه داده است كه طبق اين گزارش استعداد پرسنلي اين كردان جمعاً 520 نفر شامل 12 نفر افسر 110 نفر درجهدار 41 نفر ژاندارم و 340 نفر سرباز بود. تلفات اين گردان در مدت 10 روز نبرد 3 نفر شهيد و 7 نفر زخمي بوده و اين گردان درگيري مستقيم با دشمن نداشته است. در حالیکه يكي از محورهاي اصلي پاتك دشمن از سمت غرب اين ارتفاعات بهطرف شاهكوه بوده است.
از اول ديماه، سرسختي دشمن براي عقب راندن تيپ 58 پياده شديدتر شد، حملات مداوم دشمن با پشتيباني آتش سنگين توپخانه ادامه يافت و در همان روز اول ديماه قرارگاه بسيج كه در حوالي جاده گیلانغرب به داربلوط مستقر بود، مورد اصابت گلولههاي توپخانه دشمن قرار گرفت كه در نتيجه آن 18 نفر شهيد و بيش از 50 نفر زخمي شدند و حمله دشمن به مواضع نيروهاي ما در ارتفاعات شياكوه به اجرا درآمد كه بهوسيله مدافعين ميهن اسلامي ما دفع گرديد. اما اين حمله دشمن در طول شب ادامه يافت.
لذا در روز دوم ديماه نيز درگيري شديد تيپ 58 با دشمن همچنان ادامه پيدا كرد. در اين حمله نيروهاي دشمن موفق شدند؛ تپه فريدون كوشيا را از تصرف نيروهاي ما خارج سازند. اين امر اولين آثار توانايي دشمن در عقب راندن تيپ 58 پياده بود، به همين جهت فرمانده تيپ گزارش داد: با نيروهاي موجود قادر به نگهداري مواضع پدافندي موجود نخواهند بود و درخواست نيروي تقويتي كرد. لشكر 81 زرهي در پاسخ درخواست تيپ 58 يك گروهان از گردان 810 پياده را زير امر آن تيپ قرار داد. در حالیکه در بررسي وضعيت دشمن ملاحظه شد؛ نيروهاي تقويتي كه براي دشمن رسيده بودند، چندين تيپ بودند.
تيپ 58 پياده گروهان تقويتي را در منطقه یگاني كه 103 نفر تلفات داده بود مستقر كرد، اما با توجه به فشار روزافزون دشمن و وارد كردن تلفات و خسارات فوقالعاده به نيروهاي ما، يك گروهان پياده تقويتي نميتوانست تأثير چنداني در جريان نبرد داشته باشد. به همين جهت فشار دشمن روزبهروز بيشتر میشد و تيپ 58 را در تنگنا قرار ميداد. در ادامه همين خط مشي در روز سوم ديماه نيز نيروهاي دشمن به حملات خود به یگانهاي تيپ 58 و سپاه پاسداران همراه او ادامه دادند و از دو سمت ارتفاعات چرميان و ارتفاعات شياكوه به سمت مواضع پدافندي یگانهاي اين تيپ حمله كردند. اين حمله دشمن با آتش سنگين توپخانه وي همراه بود.
با وجود اينكه هوا باراني بود، ولي بارندگي مانع حمله دشمن نشده بود. همين امر نشانه تصميم قاطع دشمن براي بازپس گرفتن مناطق از دست رفته بود. بهطوريكه در مدارك ثبت شده، اين حمله دشمن تا نزديكي مواضع نيروهاي ما ادامه يافت و عناصر دشمن به مسافت رزم نزديك پيشروي كردند. حتي گفته شده است جنگ تنبهتن آغاز شد، ولي اين بار نيز رزمندگان جانباز و فداكار ما توانستند حمله دشمن را دفع كنند و آنان را مجبور به عقبنشيني به مواضع قبلي خود سازند.
بالاخره بعد از 15 روز نبرد نابرابر، در روز ششم ديماه اولين گردان تقويتي كه گردان 191 پياده بود، براي تقويت تيپ 58 به منطقه نبرد گیلانغرب وارد شد و در اختيار آن تيپ قرار گرفت. اما آماده شدن اين گردان براي شركت در نبرد تا روز 11 ديماه بهطول انجاميد. در آن روز اين گردان در قسمتي از منطقه دفاعي تيپ 58 مستقر گرديد، در حالیکه برابر اعلام فرمانده تيپ، توان رزمي یگانهای آن تا 45درصد كاهش يافته بود و اين كاهش بهطور مداوم در حال تزايد بود. فرمانده تيپ در گزارش ديگر آمادگي رزمي تيپ را 30درصد اعلام كرد، زيرا عمليات مداوم دشمن همچنان ادامه داشت و یگانهای تازهنفس دشمن به تناوب و به نوبت به یگانهای تيپ 58 حمله ميكردند. ضمن اينكه توپخانه دشمن با داشتن مهمات كافي به آتش مداوم ادامه ميداد و تلفات سنگيني به نيروهاي ما وارد ميكرد، در حالیکه نيروهاي ما همان یگانهای تضعيفشدهاي بودند كه از روز اول نبرد در اين منطقه وارد عمل شده بودند. ورود يك گروهان يا يك گردان تقويتي به اين منطقه تغييري در بهبود وضع آنها نداده بود. اين فشار مداوم بيست روزه دشمن سبب تضعيف روحيه تعدادي از رزمندگان ما ميگرديد و آثار آن با فرار عده معدودي از افراد بعضي از یگانها از جبهه نبرد مشاهده گرديد. ضمن اينكه اطلاع حاصل شد بعضي از یگانها نيز بدون كسب دستور از فرماندهي عمليات تغيير موضع دادهاند.
با توجه به فشار روزافزون دشمن به تيپ 58 پياده، در 11 ديماه يك گردان جديدالتأسيس پياده لشكر 21 براي تقويت تيپ 58 پياده درنظر گرفته شد. با توجه به اينكه لشكر 21 پياده در صحنه عمليات خوزستان مستقر بود، به آن لشكر دستور داده شد اين گردان را به گیلانغرب تغيير مكان دهد و در اختيار تيپ 58 بگذارد.
با وجود اينكه از آغاز نبرد شياكوه بيش از 20 روز گذشته بود، بر خلاف نبردهاي ديگر كه معمولاً نيروهاي عراقي بعد از هر حمله موفقيتآميز نيروهاي ايران، چند روز پاتك ميكردند و چنانچه موفق نمیشدند وضع جديد را ميپذيرفتند و از دنبال كردن آن نبرد خودداري مينمودند، در نبرد شياكوه دست از ادامه تلاش برنداشتند. در دهه دوم ديماه نيز با شدتي بيشتر و نيروهايي قويتر به مواضع عناصر تيپ 58 حمله كردند.
اين حملات دشمن در 15 ديماه به اوج شدت خود رسيد. نيروهاي دشمن در ساعت 3 بعد از نيمه شب حمله را به سمت شياكوه آغاز كردند و تا ساعت 6 موفق شدند، يك ارتفاع به نام اللهاكبر را از تصرف نيروهاي ايران خارج سازند و يك گروه سرباز و تعدادي از افراد بسيج را كه در آن دفاع ميكردند به اسارت خود درآورند. در ادامه اين حمله، ارتفاعات انار نيز به دست دشمن سقوط كرد. واحدهاي بزرگ دشمن كه به استعداد حدود يك لشكر برآورد گرديد، از جوانب مختلف به سمت شياكوه حمله كرد. برآورد گرديد تلاش اصلي اين حمله دشمن از سمت جنوبغربي و از طرف چقاحمام به سمت دشت شكميان و ارتفاعات چغالوند خواهد بود، در اين صورت تمام عناصر تيپ 58 كه در ارتفاعات شياكوه پدافند ميكردند، در محاصره دشمن قرار ميگرفتند.
يك نكته فوقالعاده قابل توجه در اين نبرد، عدم تلاش لشكر 81 زرهي در ياري كردن به تيپ 58 پياده ميباشد. با وجود اينكه اين تيپ از نظر عملياتي جزو عناصر لشكر 81 زرهي بود و برابر طرح كربلا 7 آن لشكر، تيپ 3 زرهي آن لشكر نيز سهم مهمي در اجراي اين مأموريت داشت، ولي در مدارك در دسترس اشارهاي به تلاش اين تيپ در اين نبرد بسيار سخت و طولاني نشده بود. فقط در روز اول نبرد سه گروه رزمي تيپ 3 زرهي از طرف ارتفاعات سنبله و بازيدراز بهطرف تنگ كورك و قاسمآباد پيشروي كرده بودند و به محض اينكه با مقاومت دشمن مواجه شده بودند، متوقف گرديده و يا احتمالاً به مواضع قبلي خود عقبنشيني كرده و به پدافند ادامه داده بودند. جالب اينكه نيروهاي دشمن نيز آن منطقه را بهكلي رها كرده و تمام تلاش خود را براي عقب راندن تيپ 58 پياده از منطقه شياكوه اختصاص داده بودند.
اين امر بيانگر آن است كه ارتش متجاوز عراق خط تماس ايجاد شده در اوايل جنگ را بهعنوان خط مرز تاكتيكي انتخاب كرده بود و ضمن اينكه در اجراي سياست حكومت جاهطلب عراق اين خط را آخرين حد پيشروي خود در سرزمين ايران قرار داده و مأموريتي براي ادامه پيشروي نداشت، ولي در عين حال ملزم شده بود آن خط را تا آخرين حد توان خود نگه دارد. به همين دليل با وجود اينكه حدود سه لشكر عراقي در منطقه عملياتي سرپلذهاب و گیلانغرب متمركز شده بود، در نبرد شياكوه كه 27 روز به طول انجاميد، تمام تلاش نيروهاي عراق براي عقب راندن يك تيپ ايران از ارتفاعات شياكوه بهكار برده شد. اين تيپ با وجود اينكه تلفات مداومي ميديد، در اين مدت سرسختانه در مقابل دشمن پايداري كرد، اما متأسفانه نيروي تقويتي كافي براي آن نرسيد تا حداقل جايگزين تلفات و ضايعات گردد.
چنين بهنظر ميرسد كه بهعلت درگيريها و گرفتاريهايي كه لشكر 81 زرهي در مناطق عملياتي سرپلذهاب، سومار، ميمك و مهران داشت، نتوانست تقويت و پشتيباني مؤثري از تيپ 58 پياده بهعمل آورد. در نتيجه اين تيپ يكه و تنها با یگانهاي سازماني و سپاه پاسداران و بسيج همراه خود، به اين نبرد مداوم 27 روزه ادامه داد.
اما ادامه حملات متناوب دشمن در اين مدت و عدم انصراف وي از بازپسگيري ارتفاعات شياكوه و عدم تقويت و پشتيباني تيپ 58 بالاخره تعادل نبرد را بيش از پيش به نفع نيروهاي دشمن برهم زد و تيپ 58 آنچنان تضعيف گرديد كه توان مقاومت آن به نقطه نهايي رسيد. لذا فرمانده تيپ ضمن اعلام وضعيت بحراني، از لشكر 81 زرهي درخواست كرد؛ اجازه داده شود قبل از انهدام عناصر باقي مانده، به مواضع پدافندي قبلي عقبنشيني نمايد. اما اين درخواست بلافاصله مورد قبول قرار نگرفت و به تيپ ابلاغ شد؛ به مقاومت ادامه دهد. وضعيت بحراني به اطلاع فرمانده نيروي زميني رسيد و ايشان دستور داد با هماهنگي با قرارگاه مركزي سپاه پاسداران، عناصري از سپاه پاوه و مريوان نيز براي تقويت تيپ 58 اعزام شوند.
بالاخره روز تعيين سرنوشت اين نبرد 27 روزه كه 16 ديماه بود فرا رسيد. نيروهاي دشمن با حملات شديد موفق شدند تا دشت شكميان پيشروي كنند و روستاهاي تلوار و چلسكسان را به تصرف خود درآورند و به گردان 191 پياده كه در اين منطقه پدافند ميكرد، تلفات سنگيني وارد سازند، بهنحويكه از افراد آن گردان فقط 4 نفر افسر 13 نفر درجهدار و 106 نفر سرباز باقي مانده بود. اين افراد نيز در زير انبوه تمركزات آتش توپخانه دشمن قرار داشتند. فرمانده گردان با توجه به اين وضع درخواست كرد به مواضع پدافندي تيپ قبل از آغاز نبرد شياكوه عقبنشيني نمايد.
شرايط بحراني وضعيت تيپ 58 مجدداً به اطلاع فرمانده نيروي زميني (سرهنگ صياد شيرازي) رسيد و ايشان نظر دادند كه هرگونه تصميمگيري با مشاورت فرماندهان ارتشي و سپاه پاسداران منطقه نبرد اتخاذ گردد و اضافه كردند تيپ 58 با عناصري كه در تقويت او قرار داده شد، حداقل بايد بتواند مواضع پدافندي قبل از آغاز اين نبرد را نگه دارند.
در حالیکه فرماندهان منطقه نبرد مشغول بررسي آخرين وضعيت و پيدا كردن راهحل مناسب براي ادامه اين نبرد بودند، فشار نيروهاي دشمن ساعت به ساعت افزايش مييافت. بهنحويكه در ساعت 9 روز 16 ديماه گردان يك تكاور و گردان 191 پياده تقريباً توان رزمي خود را از دست دادند و در سازمان پدافندي تيپ اختلال شديدي ايجاد شد و ارتباط با بعضي از یگانها قطع گرديد. با توجه به شرايط فوقالعاده وخيم تيپ و دستور فرمانده نيروي زميني، كميسيون مشورتي فرماندهان با شركت فرمانده قرارگاه عملياتي نيروي زميني در غرب، فرمانده لشكر 81 زرهي و ساير فرماندهان مسئول تشكيل شد و آخرين وضعيت منطقه نبرد شياكوه بررسي گرديد و نتيجه نهايي بررسي به شرح زير به اطلاع فرمانده نيروي زميني رسيد.
«- گردان يك تكاور و گردان 191 پياده شيراز بهعلت فشار مداوم دشمن متحمل تلفات سنگيني شدهاند.
– در منطقه نبرد تيپ (58 پياده) گروههاي كوچكي از عناصر نيروي زميني و سپاه پاسداران مقاومت ميكنند و ارتباط آنان از ساعت 0900 قطع گرديده است.
– بهعلت محاصره شياكوه و مسدود شدن دشت شكميان، تقويت عناصر باقيمانده در مواضع پدافندي امكانپذير نيست»
خلاصه وضعيت بالا همان روز 16 ديماه به اطلاع فرمانده نيروي زميني رسيد و ايشان با عقبنشيني عناصر باقيمانده به مواضع پدافندي قبلي موافقت كردند و به تيپ 58 پياده و همرزمان سپاه پاسداران آن تيپ اجازه داده شد به مواضع پدافندي قبل از آغاز نبرد شياكوه عقبنشيني نمايند.
بدين ترتیب، يكي از سختترين نبردهاي رزمندگان ايثارگر جمهوري اسلامي ايران با نيروهاي متجاوز عراق در منطقه عملياتي کرمانشاه در حالي پايان يافت كه رزمندگان ما با وجود اينكه در يك نبرد كاملاً نامتعادل به نفع دشمن، ابتدا توانسته بودند تا نزديكي هدفهاي تعيين شده در حوالي تنگ قاسمآباد پيشروي و نيروهاي متجاوز عراق را تا غرب ارتفاعات شياكوه عقب برانند، اما فرماندهي نيروهاي دشمن مصمم بود با بهرهگيري از حداكثر تواناييهاي برتر ارتش عراق در اين منطقه نبرد كه حدود سه لشكر برآورد ميگرديد، با يك تيپ پياده، بهطور كاملاً جدي وارد زورآزمايي شود و به هر قيمتي كه تمام شود مناطق از دست داده را دوباره از نيروهاي ما بازپس بگيرد.
بدين لحاظ نبردي بسيار سخت و طولاني به مدت 27 روز بين يك تيپ پياده ايران با حداقل يك لشكر دشمن درگرفت. اما عدم تعادل قوا آنچنان شديد بود كه بالاخره تيپ پياده ايران در شرف نابودي كامل قرار گرفت. براي جلوگيري از بروز چنين واقعهاي دستور داده شد به مواضع پدافندي قبلي عقبنشيني نمايد. اما از نظر فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران قبول اين وضع موقتي بود. لذا به فرماندهي عملياتي غرب دستور داد؛ ضمن عقبنشيني به مواضع قبلي و نگهداري آن، نيروهاي مستقر در منطقه نبرد سرپلذهاب و گیلانغرب آماده باشند؛ در اولين فرصت مناسب حمله ديگر را آغاز كنند.
در اجراي اين دستور فرمانده نيروي زميني، قرارگاه عملياتي غرب سريعاً طرح حمله جديدي را به نام طرح عملياتي خشم تهيه كرد كه در 21 ديماه و پنج روز بعد از پايان نبرد شياكوه آماده گرديد. در اين طرح بار ديگر همان عناصر باقي مانده تيپ 58 پياده و گردان متلاشي شده 191 پياده به اضافه گردان مالكاشتر و گردان 110 پياده لشكر 77 پياده براي اجراي مأموريت آفندي درنظر گرفته شد كه طبعاً خود اين امر ميتواند دليل قاطعي بر عدم امكان اجراي اين طرح باشد، بنابراين طرح ياد شده به مرحله اجرا درنيامد.
تلفات پرسنلي یگانهاي ارتشي شركت كننده در اين نبرد 180 نفر شهيد 637 نفر مجروح و 71 نفر مفقود و اسير جمعاً 888 نفر بود و قطعاً به همين نسبت تعداد تلفات یگانهای سپاه پاسداران نيز در حد زيادي بود، ولي در اسناد و مدارك ارتشي ثبت نگرديده بود.
تركيب شهدا شامل 6 نفر افسر 17 نفر درجهدار 157 نفر سرباز و تركيب مجروحين 17 نفر افسر 65 نفر درجهدار 555 نفر سرباز، تركيب اسرا و گمشدگان يك نفر افسر 5 نفر درجهدار و 65 نفر سرباز بود.
نتايج عمليات شياكوه براي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در صحنه عمليات غرب بسيار زيانبار بود. بهنحويكه بعد از اين نبرد، صحنه عمليات کرمانشاه و ايلام به مدت طولاني قريب 9 ماه غير فعال گرديد و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران نتوانستند عمليات آفندي قابل ملاحظهاي براي عقب راندن نيروهاي اشغالگر عراق طرح و اجرا نمايند.
لذا اين جبهه نبرد به همان حالتي كه در آغاز تجاوز ارتش عراق به سرزمين ايران و اشغال مناطقي در استان مرزي کرمانشاه و ايلام ايجاد شده بود، با تغييراتي جزئي باقي ماند. علت اصلي اين ركود و سكون، عدم بسيج و تمركز قواي كافي خودي علاوه بر نيروهاي موجود در اين منطقه نبرد و تصميم قاطع دشمن بر نگهداري مناطق اشغالي بود كه نتيجه كلي آن ايجاد عدم تعادل مطلق نيرو به نفع دشمن بود. اين وضعيت تا مهرماه 1361 به همين شرايط باقي ماند تا اينكه در آن تاريخ عمليات آفندي وسيعتري به نام عمليات مسلمبنعقيل در منطقه نبرد سومار بهوسيله رزمندگان ما اجرا گرديد كه در بخش بعدي چگونگي آن بيان ميگردد.
منبع: نبردهای صحنه عملیات غرب، حسینی، سید یعقوب، 1395، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب