3ـ جدائي نيروها :
حجت السلام هاشمي رفسنجاني در خاطرات خود مينويسد:
"در اين عمليات (عمليات رمضان) پيشروي محدود داشتيم، خيلي كمتر از اهداف تعيين شده و اولين ضربه به روحيه رزمندگان كه فكر ميكردند، چيزي نميتواند مانع پيشرويشان شود، وارد شد . همين تجربه در عمليات والفجر مقدماتي هم تكرار شد، با موانعي از نوع ديگر، البته نبايد نقش اختلاف نظر فرماندهان ارتش و سپاه را در نحوه انجام عمليات ناديده بگيريم كه يكي بيشتر به شيوههاي كلاسيك جنگ ميانديشد و ديگري به شيوههاي ابتكاري و انقلابي و شهادت طلبانه پاي ميفشرد" .
مفهوم گفتار آقاي هاشمي را به نوعي ميتوان از بيانات سردار محسن رضايي استنباط كرد
4ـ وضعيت ارتش :
بررسي پيشينه جنگهاي قرن اخير نشان مي دهد ، هيچ ارتشي در ايام جنگ نه تنها بينياز از حمايتهاي ويژه دولتها و كمكهاي داوطلبانه مردم نبوده، بلكه پيروزي و يا شكست، هميشه به توانائي استفاده از امكانات نهفته در جامعه و همبستگي و همدلي نيروهاي مسلح و ملت، بستگي مستقيم داشته است. در اين راستا ارتش جمهوري اسلامي ايران افزون بر اين كه از اين قاعده نميتواند متمايز باشد، بلكه از آنجائي كه وقوع انقلاب تمام زير ساختهاي آنرا دگرگون كرده بود، به عنوان يك نياز مضاعف مي بايستي مورد حمايت افزونتري قرار ميگرفت در صورتي كه پشتيباني از ارتش در زمان جنگ مشكلات عديده داشت :
به عنوان يك نمونه روشن مي توان به افزايش ساختار سازماني نيروها اشاره كرد كه به طور معمول در جنگ با احضار نيروهاي ذخيره و احتياط عملي ميشود. اما اين اقدام به دليل گسستگي نظام ارتش ناشي از التهاب اوليه انقلاب نه تنها عملي نگرديد، بلكه در روند سربازگيري به طور سنتي هم خلل ايجاد گرديد و تمام سربازان در اختيار ارتش قرار داده نميشدند2 و در ايام جنگ همواره يكي از مشكلات نيروي زميني كمبود نيروي انساني و به تبع آن يگان مانوري بود . در همين زمينه در كتاب دفاع مقدس آمده است:
"عمده ترين مشكلات نيروي زميني براي اجراي عمليات آفندي گسترده و سرنوشت ساز كمبود يگان مانوري با توجه به عرض جبهه و گسترش يگانها در مواضع پدافندي بود"1.
به همين دليل بود كه نزاجا در مقاطعي از جنگ براي تحرك در جنگ و انجام عمليات آفندي، درخواست واگذاري تعدادي از نيروهاي بسيج به اين نيرو را داشت كه هيچگاه عملي نگرديد . سردار محسن رضائي فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ميگويد:
"عمليات رمضان را كه انجام داديم و عدم الفتح حاصل شد، ديگر همه برادران ارتش آمدند و گفتند كه بايستي از اصول جنگ ارتش و جداول كلاسيك استفاده شود و نبايد همه نيروهاي بسيج را به سپاه بدهند بلكه از نيروهاي بسيج به ارتش هم بايد بدهند ، قبل از عمليات والفجر مقدماتي همين بحثها منجر به تعويق زمان عمليات به مدت يك ماه شد"2.
نگاه كارشناسانه از منابع مختلف به پارهاي آمار و ارقام و . . . و مقايسه گسترش سازمان خودي و دشمن در سالهاي جنگ، روشنگر محدوديتهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران در انجام عمليات مستقل و مداوم ميباشد.
سال |
كل نيروهاي نظامي |
نيروي زميني |
نيروي هوائي |
نيروي دريائي |
1359 |
240هزار نفر |
150هزار نفر |
70هزار نفر |
20هزار نفر |
1360 |
195هزار نفر |
150هزار نفر |
35هزار نفر |
10هزار نفر |
1361 |
195هزار نفر |
150هزار نفر |
35هزار نفر |
10هزار نفر |
1362 |
205هزار نفر |
150هزار نفر |
35هزار نفر |
20هزار نفر |
1363 |
305هزار نفر |
250هزار نفر |
35هزار نفر |
20هزار نفر |
1364 |
305هزار نفر |
250هزار نفر |
35هزار نفر |
20هزار نفر |
1365 |
5/354هزار نفر |
305هزار نفر |
35هزار نفر |
5/14هزار نفر |
1366 |
5/354هزار نفر |
305هزار نفر |
35هزار نفر |
5/14هزار نفر |
توجه : جدول فوق تقريبي بوده و احتمالاً 10 الي 15 درصد اختلاف دارد .
در رابطه با جدول ارائه شده محدوديتهايي كه در افزايش يگانهاي رزمي وجود داشت، موارد زير قابل ذكر هستند:
الف ـ برابر جدول ارائه شده آمار پرسنلي نيروي هوائي به نصف و نيروي دريائي به 3/2 تقليل پيدا كرده است ، استفاده فراوان از هواپيماهاي شكاري بمب افكن نيروي هوائي در 2الي3 ماه اول جنگ (شايد هم استفاده بيش از حد براي متوقف كردن هجوم اوليه متجاوز لازم بوده باشد)، عدم امكان پشتيباني آمادي مؤثر از اين نيرو بهعلت تحريمهاي اعمال شده، كاهش توان رزمي و زمينگير شدن ( (groundهواپيما و بالطبع تقليل نيرويپرسنلي تا حد نصف و همين استدلال در مورد نيروي دريايي، وضعيت اين دو نيرو در از دست دادن درصدي از توان رزمي خود را توجيه ميكند.
ب ـ نيروي زميني كه بيشترين بار جنگ را بدوش داشت تعداد نيروهايش در چهار سال اول جنگ در حد 150 هزار ثابت ماند و تنها در دو سال آخر 150 هزار نفر پرسنل وظيفه بآن اضافه گرديد .
پ ـ نيروي زميني از همان روزهاي آغاز جنگ دست به گسترش سازمان خود زد و چون منابع لازم را در اختيار نداشت، با استفاده از نيروي انساني پشت جبهه ( عموماً مراكز آموزشي ) و كم و زياد كردن يگانهاي رزمي اقدام به تشكيل چند يگان نمود. ( تيپ چهارم چند لشكر ) بنابراين هميشه با كمبود پرسنل سازماني مواجه بود كه با واگذاري تعداد بيشتري پرسنل وظيفه در دو سال آخر جنگ ضمن اينكه كمبود سازماني يگانهاي موجود رزمي را بر طرف نمود البته در حد جايگزين تلفات رزمي اقدام به تشكيل چند تيپ مستقل و تعدادي يگان قدس نمود .
ت ـ درباره اقلام و تجهيزات عمده براي يگانهاي جديد التأسيس و جايگزيني اقلام عمده انهدامي و تعميري، آنقدر شرايط نامطلوب بود كه جاي هيچگونه تحليل و تفسيري نميماند. با توجه به اين كه تهيه بيشتر تجهيزات و سلاحهاي سنگين از منابع داخلي امكانپذير نبود و خريد از منابع خارجي با محدوديت شديد همراه بود ، نيروي زميني مجبور گرديد؛ يگانهاي خود را با بهره برداري از اقلام آمادي موجود در آمادگاهها تجهيز نمايد. كه اين خود نقض غرض است زيرا اين اقلام محدود بطور معمول براي جايگزين كردن اقلام انهدامي پيش بيني شده است. لازم به ذكر است در مواردي با برداشت از اقلام بعضي از يگـانهاي رزمـي، ساير يگانها تجهيز ميشدند.
ث ـ به علت پايبندي جمهوري اسلامي ايران به آنچه ارزشهاي انقلاب ناميده مي شد و غير قابل انعطاف بودن سياست خارجي، اكثر قريب به اتفاق كشورهاي جهان از فروش تجهيزات مناسب مورد نياز كه به طور اجبار در زمان جنگ افزايش يافته بود، خودداري مي كردند. به طوري كه هيچگاه نتوانستيم سلاحهاي مورد نياز خود را به ميل و اراده خود انتخاب كنيم، چون خريدهاي محدود انجام شده از مجاري مختلف و از روي اجبار و با واسطه انجام مي گرفت در مجموع از كيفيت مطلوب برخوردار نبودند و بهرهوري چنداني نداشتند، آماده نگهداشتن اين تجهيزات براي نيروها همراه با مشكل و دردسر بود ، در تحليلي در اين باره از كتاب ارتش و انقلاب اسلامي ميخوانيم:
ايران با توجه به تحريم تسليحاتي، از منابع متعددي تسليحات لازم ارتش را با دشواري بدست ميآورد. در بين فراهم آورنـدگان جـديد جنگافزار براي ايران ميتوان به كشورهاي كرهشمالي،چين و برزيل اشاره كرد. گوناگوني تسليحات خريداري شده از كشورهاي مختلف، مسأله آموزش نيروها و تهيه قطعات يدكي را بسيار دشوار ساخته بود. اما ايران درگير جنگ تحميلي فرسايشي دچار كمبودهاي دائمي تسليحات لازم براي نيروهايش، مجبور به خريد اسلحه از تمام منابع موجود بود1.
(2)ـ شرائط دشمن به طور كامل با ما متفاوت بود. افزايش سازماني آن، چنان گسترده و به سرعت انجام ميگرفت كه حتي كسب اطلاعات از همة يگانهاي تازه تشكيل به طور معمول با تقريب و دير هنگام امكان پذير بود .
سرلشكر وفيق سامرائي ( رئيس اطلاعات نظامي عراق ) كه توان ماندن در فضاي پر از جور و ستم حكومت حاكم بر عراق را از دست داده و در حال تبعيد به سر مي برد در كتاب ویرانی دروازه شرقي ميگويد :
نيروهاي مسلح عراق در سال 1987 به بيش از يك ميليون و سيصد هزار نفر رسيدند، زيرا نياز دفاع (ساكن) گسترش يكصد و سي تيپ منظم در طول جبهه براي چند سال متمادي بود2.
سرتيپ2 عبدالحسين مفيد از مسئولين معاونت عمليات و اطلاعات نزاجا، دانستههاي خود را درباره گسترش و افزايش سازمان رزمي دشمن در طول جنگ, در كليه مناطق عملياتي چنين بيان ميكند :
سازماندهي قرارگاه سپاه4 در شهريور ماه 1360
تشكيل لشكر هاي 14و15 پياده در سال 1360
تشكيل لشكرهاي 16،20،21،22،23 پياده در سال 1361
تشكيل لشكرهاي 17 زرهي و 18 و 19 پياده در سال 1362
تشكيل لشكرهاي 24،25،26،27،28،29،30،31،35 پياده در سال 1363
تشكيل لشكرهاي 32،33،34،36،37،38،39،40،41و45 پياده در سال 1364
سازماندهي قرارگاه سپاه5 در تيرماه 1364 ( اين قرارگاه به نام نيروهاي عمود تغيير نام داد)
تشكيل قرارگاه سپاه6 ( بنام نيروهاي الحكم ) در شهريور 1364
تشكيل قرارگاه سپاه7 ( بنام نيروهاي ذيقار ) در شهريور 1364
بدون ترديـد آنچـه را سرتيپ2 مفيد درباره بزرگ شـدن ارتـش عـراق گفتـه، مربـوط به منـطقه مسئوليت ايشان در جـنوب مي باشـد و همة يگانهاي جديد التأسيس را شامل نميگردد. فراهم كردن امكانات براي حجيم شدن ارتش عراق در حد و اندازه هاي گفته شده نه تنها در توان كشور عراق به رهبري صدام نيست، حتـي با استفاده از دلارهاي 45 ميلياردي چند كشور عربي هم ميسر نميگردد و نياز به حمايت كشورهاي سازنده سلاح و تجهيزات نظامي دارد كه بههر طريق به وسيله حكومت بعث جلب شده بودند.
يك مفسر غربي به نام كنت آرتيمرمِن ميگويد :
"جمعاً 445 شركت غربي به صدام كمك ميكردند تا ماشين مرگ صدام به حركت در آيد"1.
علاقه و به كلامي بهتر ، جنون حاكم شرور و جنگ طلب بغداد در تبديل عراق به يك پادگان نظامي آنچنان است كه شخصي به طعنه درباره آن گفته است :
” او آنقدر مردمش را دوست دارد كه مي خواهد آنها با پاي مصنوعي ساخته شده با آخرين و پيشرفته ترين تكنولوژي راه بروند .“
در مقام مقايسه توان جايگزيني ارتشهاي ايران و عراق با نگرش به حمايت بي قيد و شرط كشورهاي ريز و درشت جهاني از عراق ، سرهنگ سيد يعقوب حسيني كه با نگارش 7 جلد كتاب، خدمت بزرگي به بازگويي جنگ كرده است مي نويسد :
«اگر ايران چيزي از دست ميداد، ديگر جايگزين نميشد. درحالي كه ارتش عراق هرمقدار وسائل و تجهيزات از دست مي داد ، احتمالاً بيش از دو برابر آنها با كمك پشتيبانان همه جانبه بينالمللي وي تأمين ميگرديد. و هر قدر فشار نظامي ايران بر نيروهاي عراق در ميدانهاي جنگ شديدتر مي شد به نسبت مضاعف، پشتيباني از حكومت و ارتش عراق به وسيله اغلب كشورهاي جهان، هر كدام در حد توانائي سياسي و اقتصادي و نظامي خود افزايش مي يافت. و بدين طريق حالت منزوي شدن ايران در مجامع بين المللي قويتر ميگرديد. چنانكه چند كشور معدود عربي كه در آغاز جنگ حداقل به ظاهر از حكومت جمهوري اسلامي ايران در مقابل تجاوز نظامي عراق حمايت ميكردند ، آنها نيز يكي بعد از ديگري رشته هاي الفت و مودت با جمهوري اسلامي ايران را ضعيف تر كردند و كشورهايي كه به ظاهر درباره جنگ ايران و عراق اعلام بيطرفي كرده بودند ، بتدريج طرفداري خود را از حكومت عراق نمايان ساختند. كه نتايج نهائي آن در نبرد خليج فارس و حضور ناوگان جنگي آمريكا و اروپاي غربي در آن و همچنين موشك باران تهران ، اصفهان ، شيراز به وسيله موشكهاي ميان برد ساخت شوروي توسط ارتش عراق كاملاً مشهود گرديد.1
به هر حال ماشين مرگ صدام (به قول تيمرمن آمريكائي) آنقدر بزرگ و بزرگتر شد كه به عنوان خطري براي بزرگ كنندگان آن به حساب آمد تا جائي كه از ترس آن بلافاصله پس از جنگ با ايران با دسيسه چيني شرائطي را براي انهدام اين ماشين مرگ فراهم كردند، ژنرال اسكاوكرافت (مشاور امنيت ملي آمریکا) پس از جنگ نفت درباره قدرت ارتش عراق گفت :
"پنتاگون در خلال جنگ با عراق دريافت كه با دشمن بسيار پيچيده و مجهزي روبرو است كه هرگز فكرش را نمي كرده است. ما يك مركز فرماندهي و تسهيلات كنترل را نابود ميكرديم ، فردا ميديديم يكي ديگر جايگزين آن شده است. آنراهم از بين مي برديم ، اما باز يكي ديگر جايش را ميگرفت. هزينه و برنامه ريزي باورنكردني كه (صدام) در ايجاد قابليت نظامي به كار برده بود وحشتناك است" .
اگر دراين كتاب از قدرت ارتش دشمن آنهم به اعتراف سياستمداران غربي كه بيشترين حمايت را از آن به عمل آوردند، صحبتي به ميان ميآيد، براي دادن نويد به رزمندگان ايران است كه حريف زمان نبردشان آن چنان قوي بوده است كه ميليتاريستهاي غربي را به وحشت انداخته بود و اين در حالي است كه اين دشمن جهاني در مقابل ايران، خوار و ذليل و ناكام از رسيدن به اهداف خود بود. و اين افتخاري ماندگار در تاريخ براي نيروهاي مسلح سلحشور ايران است كه با تمام كمبودها و فشارهاي رواني غير قابل ذكر، با فداكاري و ايثارگري و جانفشاني، بيش از توان خود عمل نمود.
منبع: ارتش در فاو، اسدی، هیبت الله، 1389، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب