هفتم تير 1362 بود كه فرمانده پايگاه بدون اطلاع به فرمانده گردان براي انجام كارهاي شخصي به مرخصي رفت و پايگاه را بدون سرپرست گذاشت. به همين دليل از صبح زود عدهاي از سربازها كه پايگاه را بدون سرپرست ميديدند، مقررات را زير پا گذاشتند و به خريد و استراحت پرداختند.
دو تا از سربازاني هم كه قرار بود به همراه يك درجهدار به سر پستهايشان در محلي به نام پيچ آخر بروند، سرخود راه افتادند و بدون اينكه اطراف خود را زير نظر بگيرند، به طرف محل نگهباني در حركت بودند كه ناگهان خود را در محاصره ضد انقلابها ديدند.
كوملهها آن دو سرباز را اسير كردند و به محل استقرار خود بردند. دو تا از آنها هم لباس سربازان را به تن كردند و به جاي آنها سر پست ايستادند.
بعد از مدت كوتاهي يك دستگاه جيپ كه حامل پنج سپاهي بود و مهمات و تفنگ سيمينف حمل ميكرد، به بهانه بازديد و بررسي خودرو توسط اين دو ضد انقلاب متوقف شد. سپاهيها هم كه به دليل بر تن داشتن لباس سربازي به آن دو مشكوك نشده بودند، از اتومبيل پياده شدند، اما ناگهان خودشان را در محاصره ضدانقلابها ديدند و به اسارت كوملهها در آمدند.
در ادامه، اين بار سه تويوتاي ژاندارمري كه ده سرنشين داشتند، توسط آن دو سرباز متوقف شدند و مقدار زيادي گلوله خمپاره و تعدادي هم فشنگ كلاشينكف و ژ-3 از سوي آنها به يغما رفت.
اين ماجرا از چشم تأمينهاي اطراف تپه پوشيده نماند. آنها ماشينهاي ژاندارمري را ديدند كه براي بازرسي از سوي آن دو سرباز متوقف شده بودند، اما هر چه صبر كردند و منتظر شدند، از حركت دوباره آن تويوتاها خبري نشد. به خاطر همين به رفتار آن دو مشكوك شدند و بعد از پيگيريهاي اوليه و فرستادن مخفيانه دو سرباز ديگر براي بررسي ماجرا، متوجه موضوع شدند، اما تا به خود بجنبند و حركتي انجام دهند، كوملهها فرار كردند و كار از كار گذشت.
ضدانقلابها با اين نيرنگ ابتدايي و به ظاهر سادهشان به نوعي هر سه نيروي نظامي جمهوري اسلامي را فريب دادند و علاوه بر مقادير زيادي مهمات، 17 نفر از نيروهاي نظامي ايران را به اسارت بردند. شايد اگر آن فرمانده پايگاه كمي احساس مسئوليت بيشتري ميكرد و آن دو سرباز هم با سر به هوايي سر پست خود نميرفتند، اين حادثه تلخ هيچ وقت پيش نميآمد.
پا نوشته ها:
1- سرباز وظيفه محمدرضا حصاركي؛ جمعي لشكر28 پياده سنندج
منبع: سرباز و خاطرات دفاع مقدس،صدیقی، سیامک،1388، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب