شايد لازم به باشد كه انگيزههاي سياسي و مكتبي و اجتماعي نيروهاي هر دو طرف (نيروهاي حكومت مركزي و نيروهاي مخالف آن) كه هر دو ايراني بودند و هر دو تحت عنوان حمايت از حقوق مردم و تأمين سعادت ملت ايران و آباداني كشور ايران وارد اين مبارزه شده بودند، تجزيه و تحليلهايي عميق بهعمل آيد. اما اين بررسي خارج از محدوده مطالب مورد نظر ما در اين كتاب تاريخ جنگ ميباشد. زيرا در اين نوشتهها هدف ما فقط بررسي جنبههاي نظامي جنگ تحميلي و عوامل داخلي و خارجي مؤثر در روند آن ميباشد. لذا اين بررسي را به تحليل گران ديگر واميگذاريم. براي روشنتر شدن چگونگي ارتباط نظامي جنگ داخلي در مناطق كردنشين با جنگ خارجي در صحنه عمليات شمالغرب ايران، حوادث و اتفاقات يك ماه ديگر از مدت زمان جنگ را مورد مطالعه قرار ميدهيم. بنابراين حوادث آذرماه سال 1359 را در شمالغرب ايران مرور ميكنيم.
در دهه سوم آبانماه، در جبهه جنگ خارجي، نيروهاي هر دو طرف متخاصم ايران و عراق يك زورآزمايي آفندي كردند كه عمليات هر دو طرف ناموفق بود. خلاصه جريان اين بود كه نيروهاي متجاوز عراق در 23 آبان، شهر سوسنگرد را در صحنه عمليات خوزستان مورد حمله قرار دادند و آنرا محاصره كردند. اما با حمله متقابل نيروهاي ايران مجبور به عقبنشيني به مواضع اوليه خود شدند. حمله نيروهاي عراقي كاملاً با شكست مواجه گرديد و در مقابل آن عمليات نيروهاي عراق، نيروهاي ايراني نيز در 26 آبان، در منطقه عمليات کرمانشاه يك طرح عملياتي آفندي را اجرا كردند كه آنهم با شكست كامل مواجه شد.
بنابراين نيروهاي هر دو طرف متوجه اين حقيقت شدند كه قدرت تعرضي كافي ندارند، نيروهاي ايران از آغاز جنگ اين قدرت را نداشتند و نيروهاي عراقي نيز بعد از دو ماه جنگ اين قدرت را ازدست دادند. درنتيجه، نيروهاي هر دو طرف الزاماً در تمام جبهههاي نبرد از پيرانشهر در شمال تا اروندرود در جنوب، در عرض جبهه بيش از هزار كيلومتري به حالت پدافندي درآمدند و تمام تلاش رزمي خود را صرف تحكيم مواضع پدافندي نمودند. نظر به اينكه ارتش و حكومت عراق از امكانات اقتصادي و تسليحاتي برخوردار بود و از جانب اغلب كشورهاي جهان بهويژه ابرقدرتها و كشورهاي ثروتمند عرب حوزه خليج فارس مورد حمايت عملي قرار گرفته بود، درباره تحكيم مواضع پدافندي از نيروهاي ايران پيشي گرفته بود و با استفاده از امكانات مهندسي فوقالعاده خود و تهيه سنگرها و جانپناهها و خاكريزها و جادههاي تداركاتي و مواصلاتي و خندقها و موانع ضدتانك، برقراري میدانهاي مين و شبكههاي سيم خاردار و غيره را به سرعت انجام ميداد. در حالیکه در آن موقع نيروهاي رزمنده، گاهي حتي براي يك دستگاه بلدوزر يا لودر جهت ايجاد حداقل جانپناه كه خاكريز بود، در مضيقه بودند.
بر اساس تدبير كلي پدافندي كه ارتش متجاوز عراق در تمام صحنه عمليات جنگ تحميلي اتخاذ نمود، در صحنه عمليات شمالغرب نيز همين تدبير را بهكار گرفت و از آذرماه سال 1359 تلاش و يا حتي حركت قابل ملاحظهاي كه نشانهاي از اجراي عمليات تعرضي باشد، انجام نداد. اما بهعلت امكانات وسيع نسبي كه از نظر نيروي انساني و یگاني و تجهيزات مهندسي رزمي داشت، با وجود اينكه خط تماس بين نيروهاي ايران و عراق در صحنه عمليات شمالغرب به ارتفاعات سرسخت زاگرس در خط مرز متكي بود و مانع طبيعي بسيار خوبي بين نيروهاي دو طرف وجود داشت، ارتش عراق بهوجود اين مانع طبيعي اكتفا نكرد و تقريباً تمام عرض جبهه اين صحنه عمليات را با نيروهاي نظامي پوشاند. براي تقويت امكانات پدافندي نيروهاي گسترش يافته در حوالي خط مرز، اقدام به تهيه جادههاي تداركاتي، سنگر و جانپناه و انبارهاي ضدگلوله تداركات و خطوط رابط كنده شده بين سنگرها و ساير نيازمنديهاي پدافندي كرد.
بهعنوان نمونه از اين تلاش ارتش عراق؛ طبق اطلاعاتي كه منابع اطلاعاتي ما دادند، در اوايل آذرماه ارتش عراق در پيشرفتگي شيلر در شمال مريوان و منطقه مرزي حلبچه به نوسود در جنوب مريوان، جاده تداركاتي تا نزديكي خط مرز احداث نمود. در صورتيكه با يك نگاه به نقشه اين منطقه ملاحظه ميگردد كه در يك جنگ عمومي بين دو كشور با توجه به محور اصلي مواصلاتي سيدصادق- پنجوين- مريوان هرگونه تلاش نظامي در مناطق شمالي و جنوبي اين محور چندان ضرورت عملياتي ندارد، زيرا به نفع هيچ يك از طرفين متخاصم نيست كه از آن ارتفاعات سخت بگذرند و روستايي را در طرف مقابل اشغال نمايند و بعد دردسر و گرفتاري نگهداري آنرا داشته باشند. اما ذكر اين نكته لازم است كه بهعلت طولاني شدن مدت زمان جنگ تحميلي به مرور اجباراً همين شرايط براي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران پيش آمد و نيروهاي ما با پيروي از جنگ فرسايشي، الزاماً اشغال هدفهاي كماهميت نظامي را مورد توجه قرار دادند تا از اثرات سياسي و رواني آن استفاده كنند.
اما ارتش عراق از آذرماه سال 1359 يعني دو ماه بعد از جنگ كلاً اين روش را كنار گذاشت و حالت پدافندي ثابت را اساس ادامه جنگ قرار داد. بنابراين از اوايل آذرماه سال 1359 در صحنه عمليات شمالغرب تلاش آفندي از طرف نيروهاي متجاوز عراق بهعمل نيامد. گفتيم كه در صحنه عمليات غرب، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در دو جبهه داخلي و خارجي در نبرد بودند و بر خلاف آرامش تدريجي در جبهه خارجي، نبرد در جبهه داخلي روزبهروز شديدتر و فعالتر میشد و عمليات نيروهاي مخالف داخلي شدت بيشتري مييافت كه نمونههايي از اين فعاليت عوامل ضدانقلاب داخلي را براي تاريخ ايران بازگو ميكنيم.
در اول آذرماه 1359 نيروهاي ضدانقلاب در محور كامياران- سنندج به يك ستون سپاه پاسداران دستبرد زدند كه در نتيجه آن يك نفر پاسدار شهيد و پنج نفر مجروح شدند. در حوالي نقده، عوامل ضدانقلاب به روستاي دركه ارنجان حمله كردند. منطقه نقده آنچنان ناآرام شد كه اهالي تركزبان از حمله احتمالي هموطنان كردزبان خود به وحشت افتادند و كاشانه خود را رها كرده و به مناطق امنتر پناه ميبردند.
در روز دوم آذرماه منطقه نقده همچنان ناآرام بود. عوامل ضدانقلاب به يك ستون ژاندارمري كه عازم اشنويه بودند، حمله كردند وهفت نفر ژاندارم را زخمي نمودند. در محور اروميه- مهاباد در حوالي روستاي كوزهكهريز به يك ستون ارتشي حمله شد، ولي به نيروهاي خودي آسيبي نرسيد. از مهاجمين دو نفر كشته شدند و دو قبضه تفنگ آنها نيز به دست نيروهاي ما افتاد.
يك واحد نظامي براي پاكسازي محور صوفيان- جلديان اقدام كرد. در حوالي صوفيان با مهاجمين درگير شد، از نيروهاي خودي شش نفر زخمي شدند و از عوامل ضدانقلاب نيز 11 نفر كشته و زخمي برجاي ماند.
نكته قابل توجهي كه در حوادث روز دوم آذرماه به چشم ميخورد، اين است كه سپاه پاسداران اطلاع داد؛ عوامل نفوذي خودي در منطقه مرزي غرب مريوان به داخل خاك عراق نفوذ كردند و با خمپاره پادگان سيدصادق عراق را كه در حدود 20 كيلومتري غرب خط مرز قرار دارد گلولهباران نمودند. بنابراين، در صورتيكه متن اين گزارش دقيق باشد، عوامل نفوذ ايران، حدود 17 كيلومتر در داخل خاك عراق نفوذ كردند تا بتوانند با خمپارهانداز 81 ميليمتري پادگان سيدصادق را گلولهباران كنند. اما در اينگونه حوادث، جنبههاي عملياتي چندان حائز اهميت نميباشند، بلكه جنبههاي كلي جنگ بهويژه جنبههاي سياسي و رواني حائز اهميت هستند. اين حركت نيروهاي ايراني در نفوذ به داخل خاك عراق و پرتاب چند گلوله خمپاره به يك شهر مرزي در مسافت 20 كيلومتري نشانهای از قاطعيت اراده ملت ايران براي ادامه مبارزه تا به زانو درآوردن متجاوز بود.
در سوم آذرماه، بين نيروهاي حكومت مركزي با عوامل ضدانقلاب در محور جلديان بهطرف خط مرز درگيري رخ داد كه در نتيجه آن سه نفر از افراد خودي شهيد و شش نفر زخمي شدند، ولي از عوامل ضدانقلاب آثاري در محل باقي نماند. در میاندوآب نيروهاي ضدانقلاب، ساختمان پليسراه را گلولهباران كردند. شهر و پادگان سردشت نيز از تپههاي اطراف گلولهباران گرديد كه سبب به شهادت رسيدن دو نفر و زخمي شدن 23 نفر از اهالی شهر شد. در همين روز براي پاكسازي محور نقده- اشنويه از وجود عوامل ضدانقلاب يك گردان اعزام شد. اين گردان در حوالي روستاي جبرئيلآباد با دشمن داخلي درگير شد. در اين درگيري از افراد نيروهاي خودي سه نفر شهيد، پنج نفر مجروح و دو نفر مفقود شدند و يك دستگاه كاميون ارتشي منهدم گرديد، ولي از تلفات مهاجمين آثاري برجاي نماند. در اين روز هواپيماهاي ايران، واحدهاي عراقي مستقر در حوالي پنجوين عراق را بمباران كردند و برآورد گرديد تلفات و خسارات نسبتاً زياد به نيروهاي عراقي وارد گرديد.
درگيري در شهر سردشت تا روز پنجم آذرماه ادامه داشت. طبق گزارشهای نيروهاي خودي در مدت سه روز درگيريهاي اين شهر پنج نفر كشته و 40 نفر زخمي داشته كه دو نفر آنان نظامي و بقيه از اهالي شهر بودند.
در پنجم آذر، دو فروند هواپيماي ايران یگانهای نظامي مستقر در حوالي شهر بوكان را بمباران كردند. در اين مأموريت يكي از هواپيماهاي ايران سرنگون شد.
حوادث تندي كه در جبهه داخلي در منطقه نقده جريان داشت، چنين نشان ميداد كه توجه اصلي عوامل ضدانقلاب داخلي براي تحت كنترل گرفتن اين شهر ميباشد. چنين برآورد گرديد كه در آتيه نزديك افراد حزب دموكرات و كومله حمله شديدي براي اشغال نقده اجرا خواهند كرد.
در هفتم آذرماه، عوامل ضدانقلاب داخلي دامنه فعاليت خود را تا حوالي شهر ماكو در شماليترين منطقه كردنشين كشاندند. در اطراف روستاي گلبين، عناصر ژاندارمري و عوامل ضدانقلاب درگيري رخ داد و يك نفر از عوامل ضدانقلاب كشته شد. در اين روز تهديدهاي عوامل ضدانقلاب در حوالي مهاباد و سردشت چنان شديد شد كه الزاماً هواپيماهاي جمهوري اسلامي ايران براي درهم كوبيدن محل تمركزات نيروهاي ضدانقلاب وارد عمل شدند و مناطق گسترش آنان را بمباران كردند. لازم به يادآوري است شرايطي كه جنگ تحميلي عراق براي ايران بهوجود آورده بود، نيروي هوايي براي ايران فوقالعاده حساس بود و اين نيرو مجبور بود در بهكار بردن هواپيماها حداكثر صرفهجويي را بهعمل آورد. اينكه براي درهم كوبيدن تمركزات ضدانقلاب از هواپيما استفاده شد، خود بيانگر شدت تهديد ميباشد.
در همين روز مورد بحث در منطقه بين روستاهاي دوآب و قارنه در محور جلديان نقده عوامل ضدانقلاب يك كاميون را كه حامل 20 نفر از افراد عشاير بارزاني طرفدار دولت مركزي بودند، مورد حمله قرار دادند و كليه آنان را خلع سلاح كردند. از اين عده يك نفر شهيد 14 نفر مجروح و بقيه مفقود شدند و كاميون نيز به آتش كشيده شد. لازم بهيادآوري است اين افراد بارزاني جزو نيروهايي بودند كه با نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران عليه عوامل مخالف داخلي و ارتش مهاجم خارجي همكاري ميكردند. آنان مسلح بودند و سلاح آنان تفنگ و خمپارهانداز 60 ميليمتري و موشكانداز 5/3 اينچي بازوكا بود.
در روز هفتم آذرماه، تهديد جدي ضدانقلاب در اشنويه به نمايش گذاشته شد. اعضاي حزب دموكرات كردستان به اهالي اشنويه دستور دادند؛ شهر را تخليه كنند تا در زد و خورد با نيروهاي دولتي ايران آسيب نبينند. زيرا آنها تصميم گرفته بودند كنترل شهر را به دست بگيرند و در صورت پيشروي نيروهاي حكومت مركزي ايران براي پاكسازي، وارد نبرد شوند، شوراي شهر اشنويه تلاش كرد؛ از راه گفتگوهاي سياسي افراد حزب دموكرات را وادار كند از شهر خارج شوند. ولي آنان برعكس، اصرار داشتند مردم خانه و كاشانه خود را ترك كنند و از شهر بيرون بروند. در دهم آذرماه، خلاصه وضعيت منطقه كردستان را سپاه پاسداران چنين اعلام كرد: «در بخش نودشه واقع در شرق نوسود كه تحت سلطه عوامل ضدانقلاب است، مردم عليه ضدانقلابيون تظاهراتي برپا كردند. در منطقه اورامانات كردستان، درگيري با عوامل ضدانقلاب ادامه دارد، افراد قياده موقت كردستان طرفدار حكومت مركزي ايران در منطقه پنجوين عراق عمليات نفوذي اجرا ميكنند. بمبارانهاي هوايي ايران در چند روز گذشته در منطقه پنجوين عراق اثرات خوبي داشته است. در عصر روز نهم آذرماه، يك واحد پاسدار در جاده سنندج- ديواندره مورد هجوم عوامل ضدانقلاب قرار گرفت و در نتيجه آن سه نفر شهيد و يك نفر مجروح شد»
لشكر 28 پياده سنندج نيز گزارش داد كه در روز نهم آذرماه، گردان 118 پياده تيپ مريوان، هنگام حركت در محور تكاب به میاندوآب مورد حمله ضدانقلابيون قرار گرفت و تلفات بسيار سنگيني به آن وارد شد، بهنحويكه گردان متلاشي گرديد و تعدادي ازافراد آن به اسارت ضدانقلابيون درآمدند و بقيه متواري گرديدند. فرمانده تيپ مريوان شخصاً به منطقه درگيري رفت، افراد باقيمانده متواري را جمعآوري و به پادگان برگرداند.
با توجه به جريان حوادثي كه بيان شد، ملاحظه ميگردد كه از آذرماه 1359 نبرد در صحنه عمليات شمالغرب در جبهه خارجي كاملاً راكد شده بود، ولي نبرد در جبهه داخلي روز به روز شديدتر ميگرديد. البته يكي از علل شدت گرفتن نبرد در جبهه داخلي، درگيري نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي در جبهه جنگ با عراق بود. زيرا حداكثر توان رزمي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران براي دفع تجاوز نيروهاي عراقي بهكار گرفته شده بود. همانگونه كه قبلاً اشاره شد، حتي عناصر لشكرهاي 16 زرهي و 21 پياده كه قبل از آغاز جنگ تحميلي در منطقه ناآرام كردستان مأموريت آرامسازي داشتند، بعد از آغاز جنگ الزاماً به صحنه عمليات خوزستان انتقال داده شدند و به همان نسبت عدهاي از رزمندگان غيرارتشي شامل سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي نيز از صحنه نبرد داخلي به میدانهاي جنگ با دشمن خارجي شتافتند.
بنابراين، حداقل در ماههاي اول جنگ خلاءای نسبي در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در مناطق ناآرام شمالغرب ايران بهوجود آمد. زيرا قدرت اصلي دو لشكر پياده مستقر در آن منطقه نيز به منطقه مورد تهديد نيروهاي عراقي در حوالي پيرانشهر و مريوان اختصاص داده شد. نيروهاي مخالف داخلي اعم از احزاب كرد يا احزاب سياسي ديگر مخالف حكومت مركزي ايران تلاش كردند، از اين خلاء نظامي در شمالغرب استفاده كنند و مقاصد شوم تجزيهطلبي را تحت پوشش خودمختاريطلبي به دولت مركزي ايران تحميل نمايند. اما تاريخ اين كشور كهنسال نشان داده است كه گرچه در جريان طوفانهاي سهمگين تاريخ، شاخههايي از اين كشور قطع شده و بهدست يغماگران تاريخ به تاراج رفته است، اما با وجود گوناگوني زبان و شرايط اقليمي مختلف اين كشور، مردمان اين سرزمين هميشه خود را ايراني دانسته و در حفاظت از استقلال و تماميت ارضي اين كشور دوشبهدوش همديگر، تلاش چند هزار ساله داشتهاند. اين بار نيز يعني در جريان بعد از پيروزي انقلاب از آن طوفانهاي سهمگين كه با حمله نيروهاي متجاوز عراق توآم با فريبخوردگان داخلي همراه بود، درخت كهنسال ملت ما با عزمي استوار پايداري كرد و ضربات بسيار سختي را متحمل شد، ولي از پاي در نيامد.
روند حوادث، همچنان مسير خود را ميپيمود، در حالیکه جبهه جنگ خارجي بيشازپيش به آرامش ميگرائيد. در جبهه داخلي، نيروهاي مخالف بر تلاش خود ميافزودند و عده بيشتري از همميهنان خود را به خاك و خون ميكشيدند و سبب ويراني بيشتر مناطق كردنشين ميگرديدند. در جريان اين حوادث شهرهاي سقز و سردشت و بانه و مهاباد و مريوان در مركز حوادث قرار داشتند.
در 12 آذرماه، خبر رسيد كه يك واحد حدود 200 نفري ضدانقلاب در اطراف بانه متمركز شده و طرح حمله به شهر سردشت را تهيه مينمايند. در همين روز، يك واحد سپاه پاسداران در محور سنندج- سقز مورد حمله قرار گرفت و تلفاتي به آن وارد شد. در روز 13 آذرماه، ضدانقلابيون براي تحريك اهالي سقز، دانشآموزان مدارس را سپر خود قرار دادند و آنان را وادار به راهپيمايي و دادن شعار عليه عوامل حكومت مركزي كردند. نيروهاي تأمين محلي تعدادي از اين دانشاموزان را بازداشت نمودند و همين امر بهانه به دست محركان اصلي داد تا مسئله را بزرگ جلوه دهند و از آن به نفع سياسي خود استفاده كنند.
در اين روز، از نقاط ديگر شمالغرب نيز اخبار نگرانكنندهاي رسيد. از جمله آنكه يك واحد بزرگ ضدانقلاب در حوالي سردشت متمركز شده و قصد حمله جدي به شهر را دارد. در مريوان نيز درگيري ايجاد شد و سه نفر نظامي مجروح شدند. مسئله بازداشت دانشآموزان مدارس در سقز بهعلت حادثهاي، وضع وخيمتري پيدا كرد. اولياء دانشآموزان براي رهايي فرزندانشان تجمع كرده بودند، در اين موقع نارنجكي بهوسيله عوامل نامعلوم پرتاب شد كه سبب شهيد شدن يك كودك پنج ساله و مجروح شدن سه نفر از مادران دانشآموزان بازداشت شده گرديد و اين حادثه ناآرامي را بسيار تشديد كرد. در اين روز در حوالي روستاي مرزي سرو در غرب درياچه اروميه، بين نيروهاي حكومت مركزي با عوامل ضدانقلاب درگيري رخ داد، سه نفر از افراد پاسگاه ژاندارمري سرو بهشدت زخمي شدند كه بهعلت در دسترس نبودن تسهيلات پزشكي در نزديكي پاسگاه در داخل ايران، اجباراً زخمیشدگان به مركز امداد پزشكي كشور تركيه در نزديكي مرز اعزام شدند. در مهاباد نيز نيروهاي ضدانقلاب به يكي از شديدترين اقدامات خود دست زدند. بهنحويكه براي خنثي كردن آن، بالگردهاي هوانيروز ايران وارد عمل شده و تلفات سنگيني كه حدود 80 نفر اعلام شد، به ضدانقلابيون وارد كردند و از افراد سپاه پاسداران نيز يك نفر شهيد و سه نفر مجروح شدند.
نبردهاي پراكنده در جبهه داخلي بين نيروهاي حكومت مركزي با عوامل ضدانقلاب همچنان در تمام مناطق كردنشين ادامه يافت كه گاهي براي مدت زمان كوتاهي چند روزه آرامش نسبي برقرار میشد، ولي بعد از چند روز دوباره آغاز ميگرديد. به نظر ميرسد علت آن، نقلوانتقالات نيروهاي ضدانقلاب از نقطهاي به نقاط ديگر بود. زيرا آنان جبهه مشخصي نداشتند و احتمالاً نيروهاي خود را بر اساس يك منطقهبندي نظامي سازمان نداده بودند بنابراين آنان به حالت متحرك بودند. و بر حسب طرح و برنامه در هر منطقهاي وارد عمل میشدند. گرچه احتمالاً سعي ميكردند؛ حتيالمقدور در هر منطقه از عوامل محلي استفاده كنند.
در 17 آذرماه، يك ستون موتوري لشكر 64 پياده در محور اروميه- مهاباد حوالي سهراهي محمديار مورد حمله قرار گرفت که دو نفر جوانمرد شهيد شدند و از ضدانقلابيون نيز سه نفر كشته و شش نفر زخمي گرديدند و تعدادي جنگافزار و مهمات به دست نيروهاي خودي افتاد. در همين روز در حوالي قريه نيز درگيري ايجاد شد كه در آن شش نفر از ضدانقلابيون كشته و يك نفر زخمي گرديدند.
در 18 آذرماه، درگيري در محور سقز- بوكان ايجاد شد که سه نفر غيرنظامي كشته و يك نفر زخمي گرديد.
در 19 آذرماه، عوامل اطلاعاتي خبر دادند كه حزب دموكرات كردستان اقدام به تشكيل سه گردان رزمي در حوالي سنندج، پاوه و دزلي كرده است. اين امر نشانهای از تشكل سازماني ضدانقلاب بود. در اين روز لشكر 28 سنندج اطلاع داد؛ مركز تجمع ضدانقلاب را در حوالي دزلي واقع در جنوبغربي مريوان تارومار كرده و مقداري از وسائل و تجهيزات آنان را از جمله چهار دستگاه خودرو، چهار قبضه جنگافزار سنگين و 56 قبضه سلاح سبك به غنيمت گرفته است. در اين روز عوامل ضدانقلاب، ساختمان دادگاه سنندج را با سلاح سبك و سنگين گلولهباران كردند و بدينوسيله حضور خود را در آن صحنه اعلام نمودند.
بعد از مدتي سكوت و ركود در جبهه جنگ با عراق در شمالغرب، در 21 آذرماه، عوامل اطلاعاتي ما خبر دادند؛ ارتش عراق براي دفاع در اين صحنه عمليات، لشكر 7 پياده را با سه تيپ پياده بهعلاوه يك تيپ گارد مرزي و دو تيپ احتياط جمعاً؛ شش تيپ پياده با عناصر ديگر رزمي و پشتيباني يك لشكر پياده در منطقه عملياتي شرق استان سليمانيه مستقر كرده است. در حالیکه در آن موقع، نيروهاي ما در مقابل اين نيروي عراقي كه حدود دو لشكر بود، فقط تيپ ناقص مريوان با عناصري از سپاه پاسداران و پاسگاههاي ژاندارمري بود كه در مقايسه با استعداد دشمن توانايي چنداني نداشت، اما ارادهاي بس قويتر از دشمن داشت.
فعاليت عوامل ضدانقلاب همچنان در مناطق كردنشين در حال تشديد بود و يكي از شديدترين درگيريها در روز 26 آذرماه، رخ داد كه در آن، گردان 120 پياده كه در حال حركت از مياندوآب به مهاباد بود، مورد حمله ضدانقلابيون قرار گرفت. از افراد اين گردان 26 نفر شهيد و 20 نفر مجروح شدند.
در 28 آذرماه، یگاني از لشكر 28 سنندج، بار ديگر به قرارگاه ضدانقلابيون در دزلي واقع در 17 كيلومتري جنوبغربي مريوان حمله كرد و تلفات سنگيني به عوامل ضدانقلاب وارد نمود. در همين روز يك فروند هواپيماي ايراني كه از نيروهاي خودي پشتيباني ميكرد، در حوالي بانه دچار نقص فني شد و سقوط كرد و خلبان آن بيرون پريد.
در اين روز، در گردنه محمودآباد واقع در محور سقز ديواندره، بين نيروهاي خودي و ضدانقلاب درگيري بهوجود آمد كه در نتيجه آن چهار نفر از افراد خودي زخمي گرديدند.
در 29 آذرماه، يك دستگاه جيپ ژاندارمري در حوالي تپه ناصر نزديك شهر اروميه با مين برخورد كرد و آسيب ديد. هر سه نفر سرنشينان آن زخمي و با بالگرد به اروميه تخليه گرديدند. بالأخره آذرماه سال 1359 به روز پاياني خود رسيد. در اين روز عناصر ضدانقلاب كنترل جاده سنندج-کرمانشاه را در گردنه مرواريد به دست خود گرفتند و خودروهاي نظامي و غيرنظامي را كنترل كردند كه در كنترل يك دستگاه اتوبوس دو نفر ژاندارم مسافر آن را به اسارت گرفتند.
نتيجه كلي بررسي حوادث سه ماه اول جنگ تحميلي در صحنه عمليات شمالغرب اين است كه در اين صحنه عمليات نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در دو جبهه در روبرو و عقب خود درگير بودند. گرچه دو نيروي مخالف نيروهاي ما در دو جبهه ياد شده رابطه قطعي عملياتي با يكديگر نداشتند، يا اگر هم داشتند چندان حائز اهميت نبود، ولي نتيجه فعاليت آن دو نيروي مخالف عليه نيروهاي ما، رابطه قطعي وجود داشت. به هر حال هر يك از آنان قسمتي از امكانات نظامي ما را به خود مشغول كرده بودند و از همه مهمتر اينكه منطقه عقب نيروهاي ما در جبهه جنگ با عراق، آنچنان ناامن بود كه نيروهاي ضدانقلاب حتي به ستونهاي بزرگ نظامي ما حمله ميكردند و اجازه نميدادند؛ واحدهاي ما به راحتي و با سازماني كامل به مقابله با دشمن خارجي بپردازند.
اين حوادث هماهنگ بين دشمن خارجي و نيروهاي ضدانقلاب داخلي كه از آغاز جنگ تحميلي شروع گرديده بود، همانند همان وضعيتي كه در سه ماه اول جنگ وجود داشت، تا زمان نگارش اين مطالب كه قريب هفت سال از آغاز جنگ تحميلي ميگذشت، همچنان ادامه پيدا كرد. در طول اين هفت سال، با وجود تلاشهاي فوقالعادهاي كه از طرف نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران براي سركوبي نيروهاي ضدانقلاب داخلي در مناطق كردنشين بهعمل آمد، ريشه اين فساد كاملاً از منطقه كنده نشد. ولي قدرت و شدت آن كاهش فوقالعادهاي پيدا كرد، بهنحويكه فعاليت عوامل ضدانقلاب داخلي از حالت عمليات چريكي در سطح وسيع بهكلي خارج شد و جنبه دستبرد بسيار محدود موضعي و محلي پيدا كرد. در جبهه جنگ با عراق نيز چندين عمليات تعرضي بهوسيله نيروهاي رزمنده ما در طول جنگ در صحنه عمليات غرب اجرا شد كه گرچه ضربات نسبتاً سختي به دشمن متجاوز وارد كرد، ولي تغييرات چندان محسوسي در كل وضعيت منطقه ايجاد ننمود و ما اميدواريم كه در صورت داشتن توفيق ادامه بررسي وضعيت جنگ در صحنه عمليات شمالغرب، در كتابهاي ديگر اين بحث را دنبال كنيم. بنابراين اين مبحث را كه هدف آن بررسي چگونگي كليات جنگ تحميلي در صحنه عمليات شمالغرب بود، در همين جا به پايان ميرسانيم.
منبع: نبردهای صحنه عملیات غرب، حسینی، سید یعقوب، 1395، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب