از آغاز روز اول مهرماه، حملات هوایی عراق نیز آغاز شد و در ساعت 0645 فرودگاه اهواز بمباران گردید. متعاقب آن، مواضع نیروهای ما از جمله موضع آتشبار کاتیوشا در شرق پاسگاه شهابی بمباران شد؛ سه نفر افسر و چهار نفر درجه دار و 9 نفر سرباز شهید و مجروح شدند. آشپزخانه صحرایی و چهار دستگاه خودرو این آتشبار منهدم گردید. گردان 312 توپخانه نیز که در این منطقه مستقر بود، گزارش داد؛ دیدهبان توپخانه و بیسیمچی آن که در پاسگاه طلائیه بودند، به اسارت نیروهای عراقی درآمدهاند. تیپ1 زرهی گزارش داد؛ تمام عناصر آن تیپ به شدت با دشمن درگیر شده و به علت قطع تماس با یگان مستقر در پاسگاه کیلومتر 25 از وضعیت آن یگان اطلاعی ندارد و یگان مستقر در شلمچه نیز زیرا امر فرماندهی اروند قرار داده شده است.
آثار فشار جنگ نامتعادل، از ساعات اول جنگ در تیپ1 ظاهر شد. فرمانده تیپ، در همان روز اول نبرد، در نامه شکایت گونهای به لشکر چنین نوشت؛ این تیپ با دو گروه رزمی، از طلائیه تا شلمچه را به طول 75 کیلومتر پوشانده است. تیپ نمی داند؛ این مأموریت سنگین را چگونه اجراء نماید. لشکر به تیپ پاسخ داد؛ مأموریت آن تیپ پدافند از منطقه واگذاری طبق طرح عملیاتی است و بایستی با نیروی موجود و با تمام قوا در مقابل دشمن مقاومت کند. ضمناً برای دلخوشی تیپ اضافه کرد که از نیروی زمینی درخواست نیروی بیشتر شده است که در صورت اعزام، به منطقه آن تیپ نیز نیرویی تخصیص داده خواهد شد. همچنین دستور داد؛ درخواستهای پشتیبیانی هوایی مستقیماً از دسک اهواز یا پایگاه دزفول به عمل آید.
با عقب نشینی پاسگاههای مرزی، یگانهای توپخانه مورد تهدید جدی قرار گرفتند. گردان 372 کاتیوشا که در شرق طلائیه مستقر بود، گزارش داد؛ در خطر محاصره دشمن قرار گرفته است. لشکر به گردان 231 سوارزرهی دستور داد به کمک آن گردان بشتابد. در صورتیکه در محاصره باشد، با اجرای حمله متقابل، گردان توپخانه را از محاصره برهاند. موضوع دیگر اینکه در همان ساعات اولیه، مهمات گردان کاتیوشا رو به اتمام بود. گردان درخواست موشک کرد. نظر به اینکه مصرف مهمات این گردان که هر دستگاه خودرو آن 40 فروند موشک را در مدت کمتر از یک دقیقه پرتاب میکند، خیلی زیاد است، تدارک مهمات آن به سادگی امکان پذیر نبود. لذا لشکر دستور داد؛ به موضع عقبتر تغییر مکان دهد، تا مهمات بعدی برسد. فشار دشمن لحظه به لحظه به واحدهای تیپ1 زرهی و عناصر دیگر مستقر در منطقه طلائیه کوشک شدیدتر میشد.
از بررسی جریان حوادث چنین برمیآید که به علت شرایط نامساعد زمین برای پدافند، عناصر رزمی پیاده و تانک نمیتوانستند در مقابل نیروی برتر دشمن و بخصوص ضربات شدید توپخانه دشمن، عکسالعمل قابل ملاحظهای از خود نشان دهند. بنابراین، تنها قدرت بازدارنده، یگانهای توپخانه و در صورت مقدور هواپیماهای نیروی هوایی بود. به همین علت در مرحله اول جنگ، تیپ1 زرهی و سایر رزمندگان منطقه جنوب غربی اهواز نتوانستند پیشروی دشمن را در نزدیکی مرز یا حداقل در مواضعی در داخل منطقه مسئولیت خود متوقف سازند. ولی دشمن هم زبونتر از آن بود که از آن همه برتری که داشت استفاده کند و سریعاً خود را به هدفهای تعیین شده برساند. چنانکه در همین شرایط نامساعد که برای نیروهای ما وجود داشت، نبردهای اولیه در جنوب غربی اهواز شش روز ادامه یافت. در صورتیکه مطابق محاسبات کلاسیک نظامی نیروهای دشمن بایستی میتوانستند در همان روز اول جنگ حداقل تا 25 کیلومتری جنوب اهواز و خط رودخانه کرخهکور و هویزه پیشروی نمایند. اما چنین بنظر میرسد که نیروهای متجاوز عراق، در مرحله اول نبرد، با تاکتیک پیشروی برای اخذ تماس و با مراقبت و اقدامات تأمینی زیاد پیشروی میکردند. تصور مینمودند که ممکن است؛ خط اصلی مقاومت نیروهای ما در مناطق داخلی باشد. در صورتیکه عملاً در پشت سر مواضع مقدم تیپ1 زرهی لشکر 92 زرهی، حتی یک دسته سرباز برای مقابله با نیروهای عراق وجود نداشت.
با وجود فشار دشمن در ساعات اولیه روز اول جنگ، این تیپ در مواضع مقدم مقاومت کرد. اما بعد از چند ساعت نبرد، مشکلاتی برای تیپ1 زرهی ایجاد شد و گردان 312 توپخانه که در کمک مستقیم این تیپ بود، در ساعت 1625 گزارش داد؛ فرماندهی و کنترل در واحدهای تیپ مختل شده و بعضی از عناصر، خودسرانه عقب نشینی میکنند. اکنون گردان توپخانه جلوتر از یگانهای رزمی در مقابل دشمن قرار گرفته است. در این گزارش اضافه شد، در روز جاری موضع گردانهای 312 و 330 توپخانه به وسیله هواپیماهای دشمن بمباران شد ولی تلفاتی وارد نگردید. ضمناً مهمات هر دو گردان در شرف اتمام است.
در این شرایط بحرانی، تنها عاملِ توپخانه بود که میتوانست از پیشروی سریع دشمن جلوگیری کند. لذا لشکر به توپخانهها دستور داد با حداکثر حجم آتش از واحدهای رزمی پشتیبانی کنند.
مسئلهای که تازه بعد از آغاز جنگ و تهاجم عراق به خوزستان مطرح گردید، مسلح کردن مردم و تشکیل واحدهای بسیج مردمی بود. مکاتبات نشان میدهند که این موضوع قبلاً در شورای تأمین استان خوزستان مطرح شده ولی اقدام جدی به عمل نیامده بود.
در روز اول مهرماه، استاندار خوزستان در نظر گرفت؛ مردم را مسلح کند. از لشکر خواست سلاح و مهمات در اختیار نیروهای مردمی قرار دهد. اما فرمانده لشکر پاسخ داد که واگذاری هرگونه سلاح و مهمات و تجهیزات نظامی بایستی به دستور مقامات بالای فرماندهی باشد.
در نتیجه، این موضوع به ستاد مشترک و نیروی زمینی اعلام گردید. به لشکر دستور داده شد، در حدود مقدورات از جنگافزارهای خارج از رده و غیر سازمانی در اختیار استانداری قرار دهد تا مردم را مسلح نماید.
یک نکته فوقالعاده حائز اهمیت که در مراحل اولیه جنگ در خوزستان اثرات بسیار مهمی داشت، روش شکل گیری فرماندهی و کنترل مناطق عملیاتی و هدایت عملیات بود. قرارگاه اصلی هدایت عملیات، قرارگاه لشکر 92 زرهی بود. اما بعد از پیروزی انقلاب و به ویژه بعد از کشف توطئه کودتا در تیرماه 1359، عملاً قرارگاه لشکر تحت کنترل و نفوذ مقامات غیرنظامی به ویژه استاندار خوزستان قرار گرفت. بعد از بازداشت یا فرار فرماندهان رده بالای لشکر که شامل فرمانده لشکر، فرمانده تیپ 1 و 3 و فرمانده پشتبیانی لشکر و تعدادی فرماندهان گردان بود، از طرف نیروی زمینی، جانشین آن فرماندهان تعیین نشد و از همان افسران موجود لشکر به صورت شورایی و یا با صلاحدید مقامات امنیتی و صلاحدید شورای اسلامی پادگانها، فرماندهی برای واحدهای عمده لشکر تعیین گردید که بر این مبنا، معاون لشکر سرپرستی لشکر را عهده دار شد. برای تیپها، از افسران با درجه سرگردی و غیر زرهی، فرمانده تیپ انتخاب شد، از جمله برای تیپ 2 دزفول و 1 زرهی اهواز یک سرگرد رسته مخابرات به عنوان سرپرست تیپ تعیین گردید. ستاد نیروی زمینی هیچگونه اقدامی برای دخالت در سازماندهی این لشکر که در خط مقدم مقابل دشمن بود، به عمل نیاورد و یا نتوانست به عمل آورد. همین وضع تا آغاز جنگ ادامه یافت.
واقعاً جای تعجب است که چه عواملی سبب شده بود با وجود احساس خطر کاملاً جدی ارتش عراق، حتی فکری برای فرماندهان تیپ این لشکر نشود. در نتیجه این وضعیت، یگانهای عمده لشکر، از جمله خود لشکر فرمانده سازمانی نداشتند و افسران سرپرست انتخاب شده نیز فاقد تخصص و دانش و اطلاعات و قدرت رهبری کافی برای اداره واحدهای زرهی و مکانیزه بودند. میتوان گفت؛ واحدهای عمده لشکر، فاقد یک سازمان فرماندهی و کنترل بودند. بلافاصله بعد از شروع جنگ، اثرات ویرانگر این نقص سازمانی نمایان گردید. تازه مقامات مسئول و غیر مسئول به این فکر افتادند که یک واحد، بدون فرمانده نمیتواند کارآیی لازم در میدان جنگ داشته باشد. لذا برای سازماندهی عناصر فرماندهی لشکر خوزستان اقداماتی شروع گردید.
در اول مهرماه 1359 به فرمانده لشکر 88 زرهی زاهدان که سرهنگ زرهی ستاد غلامرضا قاسمی نو بود، ابلاغ شد؛ به خوزستان برود و فرماندهی لشکر 92 زرهی را عهدهدار گردد و از افسران زرهی قرارگاه نیروی زمینی تعدادی سرهنگ زرهی ستاد انتخاب شدند که به خوزستان اعزام شوند و مشاغل فرماندهی و یا ستادی لشکر و تیپها را بر عهده بگیرند.
فرمانده جدید لشکر، در سوم مهرماه یعنی روز چهارم آغاز جنگ وارد اهواز شد و افسران منتخب از قرارگاه نیروی زمینی نیز در همان روز یا روز بعد وارد اهواز گردیدند. این افسران تازه وارد، از روز پنجم مهرماه برای مشاغل فرماندهی تیپ و ستادها تعیین و مشغول کار شدند و این امر در هنگامی بود که اولین ضربات انهدامی دشمن بر یگانهای لشکر 92 زرهی وارد شده بود و یگانهای شکست خورده دهها کیلومتر عقب نشینی کرده بودند و در حال ادامه عقب نشینی بودند.
این وضعیت اسفبار فرماندهی در لشکر 92 زرهی در آغاز جنگ، سبب شد که یک چاره اندیشی تعجیلی برای سازمان فرماندهی و کنترل لشکر به عمل آید. به علت وسعت خیلی زیاد صحنه عملیات خوزستان که از منطقه عین خوش در غرب شوش و دزفول تا دهانه فاو در خلیج فارس حدود 400 کیلومتر بود، فکر ایجاد فرماندهیهای مستقل در چهارمنطقه عملیاتی شامل منطقه غرب دزفول و شوش، منطقه جنوب غربی اهواز، منطقه عملیاتی سوسنگرد و بستان و بالاخره منطقه عملیاتی خرمشهر آبادان تقویت گردید.
چنین به نظر میرسد که طرفدار اصلی این روش فرماندهی در خوزستان تیمسار سرتیپ فلاحی جانشین ریاست ستاد مشترک بود. از روزهای اول جنگ، این تفکر سیستم فرماندهی در خوزستان عملاً در سه منطقه عملیاتی به مورد اجراء گذاشته شد.
فرماندهی منطقه عملیات خرمشهر- آبادان به فرمانده پایگاه دریایی خرمشهر محول گردید و کلیه یگانهای ارتشی و ژاندارمری و شهربانی و سپاه پاسداران و نیروهای مردمی مستقر در منطقه خرمشهر و آبادان، زیرامر فرمانده پایگاه دریایی خرمشهر قرار گرفت.
منطقه عملیاتی اهواز و سوسنگرد که نزدیک به هم و کاملاً پیوسته به یکدیگر بود، به صورت یک منطقه عملیاتی درآمد که از نظر ظاهری معاون لشکر، مستقیماً هدایت عملیات آن منطقه را عهدهدار شد، ولی عملاً شخص تیمسار فلاحی جانشین ریاست ستاد مشترک در اهواز مستقر شد و به طور غیرمستقیم هدایت عمیات لشکر را کنترل نمود. علاوه بر تیمسار فلاحی، دکتر چمران نیز قرارگاه یگان نامنظم خود را در اهواز مستقر کرد.
با توجه به اینکه ایشان قبلاً وزیر دفاع و بعد نماینده مجلس شورای اسلامی و نماینده امام در شوراي عالي دفاع بود، طبعاً عملیات لشکر تحت نفوذ ایشان نیز قرار گرفت.
از طرفی، استاندار خوزستان که از چندین ماه قبل به نوعی با عملیات لشکر و سایر عناصر رزمی مستقر در خوزستان درگیر بود، طبعاً بعد از آغاز جنگ، با احساس مسئولیت بیشتری درگیر مسایل جنگ شده و بالاخره ستاد مرکزی سپاه پاسدران خوزستان در اهواز مستقر بود. طبعاً این ستاد نیز درگیر مسایل جنگ گردید.
در نتیجه، قرارگاه هدایت کننده عملیات در منطقه اهواز، عملاً به صورت ترکیبی از فرماندهی لشکر، دکتر چمران، تیمسار فلاحی، استاندار خوزستان و فرمانده سپاه پاسداران متشکل گردید. این وضع تا زمان شهادت دکتر چمران در خردادماه 1360 یعنی به مدت قریب 9 ماه در منطقه عملیاتی اهواز کم و بیش ادامه یافت، ولی در شش ماه اول جنگ و تا زمان انحلال قرارگاه فرماندهی اروند در ماهشهر و آبادان با قدرت کامل برقرار بود.
درباره فرماندهی منطقه دزفول و شوش، از همان آغاز جنگ، فرمانده نیروی زمینی در قرارگاه تیپ 2 زرهی دزفول مستقر شد. در نتیجه هدایت عملیات آن منطقه را شخصاً به عهده گرفت.
با توجه به این سیستم فرماندهی، منطقه عملیات اهواز و سوسنگرد تحت نظر مستقیم فرمانده جدید لشکر و نظارت مستقیم مقامات دیگر طرحریزی و هدایت میگردید. این نظارتها و به عبارتی دیگر دخالتهای عناصر غیر لشکری، معایب و محاسنی را ایجاد کرد که در بررسی جزییات حوادث به آن میپردازیم.
روز اول جنگ به پایان رسید در حالی که نیروهای عراق موفق شدند، پاسگاههای مرزی ما در منطقه جنوب غربی اهواز را منهدم نمایند و سازمان دفاعی تیپ1 لشکر 92 زرهی را در منطقه طلائیه و کوشک مختل سازند. اما آتش توپخانه ما نیز به دشمن نشان داد که نیروهای دشمن نمیتوانند به حالت راهپیمایی تاکتیکی، در سرزمین ما پیشروی کنند.
نظر به اینکه منطقه عملیات خوزستان، به ویژه در جنوب غربی اهواز برای هرگونه توقفی، بسیار نامناسب و خطرناک بود، نیروهای متجاوز عراقی در نقاطی که زیر آتش توپخانه و سایر عناصر رزمنده ما قرار میگرفتند، برای جلوگیری از تلفات و خسارات زیاد مجبور میشدند؛ عقب نشینی کنند و از مواضع نیروهای ما دورتر شوند. این حرکات به عقب دشمن، گرچه از نظر تاکتیک نظامی درست بود و هر واحد نظامی که دارای فرماندهی و کنترل مناسب باشد، باید به همین نحو عمل کند، اما برای واحدهای کم تجربه ما سبب خوشحالی و تقویت روحیه میشد و واحدهای ما به محض مشاهده عقبنشینی چند دستگاه تانک و نفربر یا حتی عقبروی تعدادی خودرو تدارکاتی دشمن برای تجدید تدارکات، آن را دلیل شکست دشمن تلقی میکردند و با خوشحالی به ردههای بالای فرماندهی گزارش میدادند.
بر اساس همین گزارشها، اولین پیام لشکر 92 زرهی در روز دوم مهرماه به واحدها چنین بود؛ به قرار اطلاع قطعی، دشمن شکست خورده و در حال عقب نشینی و فرار است. دستور دهید با آتش شدید توپخانه آنها را زیر آتش بگیرند و از عقب نشینی منظم دشمن جلوگیری نمایند. اما این اطلاعات صحت نداشت و اشتباه تاکتیکی بود.
از آغاز روز دوم مهرماه، نیروی هوایی عراق وارد عمل شد. شهر اهواز از جمله، کارخانه نورد بمباران گردید. متقابلاً ستاد مشترک به نیروی هوایی دستور داد؛ با حداکثر امکانات خود نیروهای مهاجم عراق را بمباران کند. نیروی هوایی ایران گزارش داد که در عملیات روزهای گذشته چهار فروند اف 4 و 9 فروند اف 5 جمعاً 13 فروند هواپیما از دست داده است. این تلفات هوایی به نسبت تعداد پروازهای انجام شده بسیار سنگین بود و ادامه پشتیبانی نزدیک هوایی با چنین وضعی با خطرات زیادی مواجه میگردید.
نظر به اینکه مقاومت نیروهای ایرانی در روز اول مهرماه، برای مقامات فرماندهی عراق غیرمنتظره بود، به دستور مقامات نظامی عراق، نیروهای بیشتری در میدانهای نبرد از جمله منطقه جنوب غربی اهواز وارد عملیات شد. به نحوی که عناصر اطلاعاتی لشکر گزارش دادند؛ یک واحد بزرگ عراق که یک لشکر برآورد میگردید، از بصره و تنومه حرکت کرد و وارد منطقه عملیات اهواز و خرمشهر گردید. در عملیات روزهای بعد، صحت این خبر تأیید گردید و معلوم شد دو تیپ زرهی لشکر 9 زرهی عراق که در آغاز تهاجم عراق در غرب دجله مستقر بودند، به شرق دجله تغییر مکان کرده و به تدریج، توسعه عملیات وارد نبرد با نیروهای ایران گردیدند.
ستاد کل ارتش عراق، در اوایل روز دوم مهرماه اعلام کرد؛ در روز اول مهرماه، از نیروهای ایرانی چهارنفر افسر، 117 نفر درجه دار و سرباز اسیر کرده و دو دستگاه نفربر به غنیمت گرفته و 62 فروند هواپیمای ایران را سرنگون کرده است. البته رقم هواپیما کاملاً اغراق بود، زیرا نیروی هوایی ایران اعلام کرد سه فروند هواپیما از دست داده است و چهار فروند هواپیمای دشمن نیز سرنگون شده است.
بمباران اهواز در روز دوم مهرماه چند بار تکرار شد و یک فروند هواپیمای دشمن در اهواز سرنگون گردید. بر اثر عکسالعمل شدید نیروی هوایی و توپخانه ایران، در روز دوم مهرماه از سرعت پیشروی نیروهای متجاوز عراق به صورت چشمگیری کاسته شد.
نیروهای دشمن تلاش کردند با آتش سنگین توپخانه و هوایی، نیروهای ما را از مواضع نزدیک مرز عقب برانند، اما موفقیت چندانی بدست نیاوردند.
بیشتر حملات هوایی عراق در منطقه عملیات به مواضع واحدهای توپخانه هدایت گردید که از جمله موضع گردان کاتیوشا بمباران شد و خساراتی به آن وارد آمد؛ ولی گردان به مأموریت خود ادامه داد.
گردان 330 توپخانه 155 میلیمتری خود کششی که در حسینیه مستقر بود، گزارش داد: در ساعت 1630 با اجرای آتش سنگین، تلفات و خسارات زیادی به نیروهای مهاجم در مقابل پاسگاه کیلومتر 25 وارد نموده، اما موضع گردان شناخته شد و در ساعت 1900 تمرکز آتش کاتیوشای دشمن به موضع گردان 330 توپخانه ما روانه گردید. گردان مجبور شد؛ برای خارج شدن از برد توپخانه دور برد دشمن، به موضع عقب تر تغییر مکان دهد.
لازم به یادآوری است که برد توپخانه 155 میلیمتری حدود 14 کیلومتر است. در حالیکه برد کاتیوشا حدود 20 کیلومتر و توپخانه 130 میلیمتری حدود 27 کیلومتر و توپخانه 175 میلیمتری حدود 40 کیلومتر بود. لذا گردان 330 توپخانه پیشنهاد کرد؛ یگان توپخانه با برد بلند در منطقه عملیات جنوب غربی اهواز مستقر شود. اما در آن موقع چنین توپخانه ای به صورت آزاد در دسترس لشکر نبود. کمبود محسوس دیگر، واحدهای پدافند هوایی بود. یگانهای توپخانه صحرایی، عنصر پدافند هوایی به همراه خود نداشتند و در مقابل حملات هوایی دشمن بدون دفاع بودند. لذا از لشکر درخواست کردند؛ حتیالمقدور، عنصر پدافند هوایی در اختیار گردانهای توپخانه صحرایی قرار داده شود.
با توجه به اینکه در روز دوم مهرماه، تلاش نیروهای مانوری دشمن در منطقه کوشک و طلائیه کاهش یافت، لشکر 92 زرهی به تیپ1 زرهی دستور داد؛ با استفاده از گردان 231 تانک مواضع خط مقدم را که دیروز از دست داده بود، بار دیگر اشغال کند و خط پدافندی را ترمیم نماید.
بالاخره تیپ1 زرهی موفق شد؛ پاسگاه کوشک و مواضع نزدیک آن را در روز دوم مهرماه حفظ کند و فرمانده تیپ چگونگی وضعیت نبرد را چنین گزارش داد؛ ساعت 0930 روز جاری (دوم مهرماه)، ضمن هماهنگی گردانهای 264 و 231 تانک و توپخانه که شب قبل با کسب دستور عقب نشینی کرده بودند، خیز به خیز سمت غرب پیشروی کردند و از محور بین کوشک و طلائیه به دشمن حمله نمودند. ولی با مقاومت شدید دشمن مواجه شدند و تلفات سنگینی به گردان 264 تانک وارد گردید. با این وجود، دشمن نیروهای خود را عقب کشید. ولی احتمالاً در آینده نزدیک از جناح راست مواضع تیپ، یعنی از منطقه بین طلائیه و کوشک حمله خواهد کرد.
در پایان روز دوم مهرماه، لشکر اعلام کرد که پاسگاه کوشک هنوز در کنترل نیروهای خودی است. لازم به تذکر است که تا این موقع سرگرد صفری که افسر مخابرات بود، سرپرستی تیپ1 زرهی را بر عهده داشت و گزارش یاد شده به امضای او بود.
در قسمت جنوبی منطقه، طبق گزارش گردان 330 توپخانه، وضعیت گروهان تقویت شده مکانیزه مستقر در پاسگاه کیلومتر 25 رضایت بخش نبود. سه دستگاه تانک آن از کار افتاده و ارتباط گروهان با تیپ قطع گردیده بود. این گروهان از عناصر گردان 165 مکانیزه بود که در شلمچه گسترش داشت و زیر امر فرماندهی اروند بود. اما تکلیف خود این گروهان چندان مشخص نبود که آیا تحت فرماندهی گردان مربوطه قرار دارد یا اینکه مستقیماً تحت امر فرمانده تیپ1 میباشد. زیرا هنوز لشکر به طور قاطع منطقه مسئولیت تیپ1 زرهی و فرماندهی اروند را مشخص نکرده بود و مسئولیت منطقه پاسگاه کیلومتر 25 که در مقابل یک معبر وصولی خطرناک دشمن قرار داشت، چندان روشن نبود. در حوادث بعدی خواهیم دید که همین وضع تا پایان هفته اول جنگ ادامه یافت.
به ترتیبی که حقایق سخت و سهمگین جنگ روشنتر میشد، مقامات مسئول نظامی ایران، بیشتر به ضعف توان رزمی نیروهای مستقر در خط مقدم جبهه به ویژه خوزستان پی میبردند. اقداماتی را که بایستی حداقل یک ماه قبل از آغاز جنگ میکردند، بعد از شروع جنگ به عمل آوردند.
بر اساس درک نیازمندیهای صحنه عملیات از روز اول مهرماه، گروه نامنظم دکتر چمران در اهواز تشکیل شد و فعالیت رزمی خود را در مقابله با نیروهای متجاوز در عراق در منطقه اهواز و حمیدیه و بعد سوسنگرد و بستان به مرحله اجراء گذاشت.
فعالیت این گروه را شخص دکتر چمران هدایت میکرد و افراد آن از تعدادی از افراد داوطلب از پرسنل نظامی و غیر نظامی تشکیل میشدند. چند افسر مشاور نظامی نیز با این گروه همکاری میکردند که از جمله این افسران سرهنگ سلیمی بود که به مقام وزارت دفاع نیز رسید. متأسفانه تا هنگام نگارش این مطالب، دسترسی به اسناد و مدارک چگونگی تشکیل این گروه و نحوه فعالیت آن امکان پذیر نگردید. ولی نگارنده در آن موقع به مناسبت مسئولیتی که در صحنه عملیات خوزستان داشتم، تا حدودی در جریان فعالیت این گروه بودم. لذا در مواقع ضروری در حدی که شخصاً اطلاع دارم، درباره فعالیت این گروه مطالبی را بیان میکنم.
آنچه که در آغاز فعالیت این گروه در منطقه اهواز بایستی گفته شود این است که حضور دکتر چمران در رأس این گروه، برای بالا بردن توان رزمی آن نسبت به امکاناتی که داشت، فوقالعاده مؤثر بود. نکته دیگر اینکه شخص دکتر چمران، با وجود اینکه نماینده مجلس شورای اسلامی و نماینده امام در شوراي عالي دفاع بود، به عنوان دارنده این دو مقام در جبهه حضور نداشت، بلکه فقط به عنوان فرمانده یک واحد رزمنده در منطقه عملیاتی اهواز عمل میکرد.
لازم می دانم صمیمانه این نکته را بگویم؛ شهید دکتر چمران مرد بسیار وارسته و به دور از هر گونه جاهطلبی و مقام پرستی بود و من در زندگی شخصی خودم به ندرت به نظایر چنین انسانی والا مقام برخورد کردهام. در خودم صلاحیت آن را نمیبینم درباره خصوصیات اخلاقی و انسانی این انسان مؤمن و فداکار و با اخلاص مطالبی بیان کنم، لذا به همین اشاره اکتفا میکنم.
علاوه بر گروه دکتر چمران، سپاه پاسداران نیز در منطقه اهواز و خرمشهر فعالیت خود را با آغاز جنگ فوقالعاده افزایش داد و مسئولیتهای مهمتر عملیات را بر عهده گرفت. نیروهای مردمی را جذب بسیج کرد و در مناطق نبرد، قسمتی از عملیات پدافندی را عهدهدار گردید.
نیروی زمینی نیز تلاش بسیار وسیعی برای آماده کردن یگانهای مستقر در مناطق داخلی و اعزام آنها به جبهههای جنگ غرب و جنوب آغاز کرد که این تلاش ابتدا برای اعزام گردانهای توپخانه گروههای 44 و 55 توپخانه اصفهان، گروه 33 توپخانه تهران و گروه 11 توپخانه مراغه و بالاخره گروه 22 توپخانه کازرون بهکار گرفته شد.
نظر به اینکه توپخانههای سنگین نیروی زمینی، شامل توپهای 130 و 175 میلیمتری در سازمان این گروههای توپخانه بود، با اعزام این نوع توپخانهها به مناطق نبرد، قدرت آتش دور برد واحدهای رزمنده ما فوقالعاده افزایش یافت. این اقدام در همان هفته اول جنگ به نتیجه مطلوب رسید.
در آن شرایط بحرانی، تنها واحد آموزشی رزمی در دسترس که تا حدودی میتوانست کمکی به کمبود توان رزمی لشکر 92 زرهی کند، دانشکده افسری بود، لذا در دوم مهرماه به دانشکده افسری ابلاغ شد؛ دانشجویان سال دوم و سوم را به صورت گردانهای پیاده رزمی سازمان دهد و به اهواز بفرستد. این عمل در روز سوم مهر انجام شد و 730 نفر از دانشجویان دانشکده افسری درسه گردان پیاده سازمان داده شدند و با هواپیمای سی-130 به اهواز رفتند. هدایت عملیات این دانشجویان را سرهنگ نامجو – فرمانده دانشکده افسری- با هماهنگی فرمانده لشکر 92 زرهی و دکتر چمران بر عهده گرفت. توضیح اینکه سرهنگ نامجو بعداً به مقام وزارت دفاع منصوب گردید و در حادثه هوایی هفتم مهرماه 1360 شهید شد.
روز دوم مهرماه، با حوادث خونینی در جبهههای جنگ، از جمله جبهه جنوب غربی اهواز به پایان رسید. در حالی که هنوز نیروهای مدافع ما در همان مواضع خط مقدم حوالی کوشک و پاسگاه 25 دفاع میکردند، ولی پاسگاه طلائیه منهدم شده بود و نیروهای دشمن چند کیلومتر به داخل خاک ایران پیشروی کرده بودند.
اما حوادث نشان میدهد که در روز اول نبرد، تلفات و خسارات سنگینی به عناصر تیپ1 زرهی در طلائیه و کوشک وارد شده بود و مهمتر از اثرات مالی، اثرات تخریبی روانی بر پرسنل تیپ وارد گردیده بوده، زیرا آنها به این واقعیت پی برده بودند که در آن نبرد نامتعادل یکه و تنها هستند و نیروی دیگری در پشت سر آنها نیست که به یاری آنها بشتابد.
ما اولین آثار این نگرانی را در گزارش اوایل روز سوم مهرماه تیپ1 زرهی میبینیم. تیپ1 چنین گزارش داده است:
با دلایل و شواهدی که از یگانهای در تماس با دشمن گزارش میشود دشمن یگانهای خود را در مقابل کوشک و طلائیه جدید تمرکز میدهد. چنانکه نتیجه شناساییها نشان میدهد، یک گردان دشمن در مقابل گردان 264 تانک خودی متمرکز شده، در حالی که از گردان 264 تانک بیش از 12 دستگاه تانک باقی نمانده است. درادامه این گزارش، تیپ درخواست کرد؛ پشتیبانی مؤثر هوایی از منطقه عملیاتی این تیپ به عمل آید و واحدهای تقویتی به منطقه اعزام شود و فوراً در قرارگاه لشکر وضعیت بررسی و تصمیمات مناسبی اتخاذ گردد.
چنین به نظر میرسد که مقاومت دلیرانه رزمندگان ما در دو روز اول نبرد و عدم موفقیت نیروهای متجاز و عراق در عقب راندن نیروهای ما سبب عصبانیت فرماندهان رده بالای نظامی و به ویژه شخص صدام حسین گردید. زیرا او قول داده بود که در ظرف سه روز کار جنگ یکسره خواهد شد. در حالی که در روز سوم جنگ، هنوز نیروهای متجاوز عراق در حوالی خط مرز با نیروهای دلاور ما درگیر بودند.
بنابراین برای تغییر این وضعیت، ارتش متجاوز عراق نیروهای بیشتری را وارد میدان نبرد کرد. عناصر اطلاعاتی ما گزارش دادند لشکر 9 زرهی عراق از پادگان خود در شهر سماوه به بصره انتقال یافته و اکنون عناصر آن لشکر وارد مناطق نبرد شدهاند. تیپ 43 زرهی این لشکر داخل خاک ایران شده است و تمام عناصر تیپ 15 لشکر 5 مکانیزه در محور طلائیه هویزه وارد نبرد گردیده است.
عناصر اطلاعاتی لشکر 92 زرهی اعلام کردند که یک لشکر مکانیزه کامل به اضافه یک تیپ زرهی در منطقه عملیاتی اهواز وارد نبرد شده است.
حوادث بعدی نشان داد؛ این اطلاعات درست بود. لشکر 5 مکانیزه و یک تیپ از عناصر لشکر 92 زرهی در این موقع در منطقه عملیاتی جنوب اهواز گسترش داشتند. لشکر 5 شامل تیپهای 15 و 20 مکانیزه و تیپ 26 زرهی بود و تیپ زرهی دیگر تیپ 43 لشکر 9 زرهی بود.
در مقابل این نیروی بزرگ عراق، تیپ1 زرهی لشکر 92 زرهی قرار گرفته بود که فقط دو گردان تانک و یک گردان مکانیزه داشت و در دو روز نبرد، قسمت مهمی از توان رزمی موجود خود را از دست داده بود. به نحوی که در گزارش تیپ1 اشاره شد، از 53 دستگاه تانک سازمانی گردان 264 تانک در آغاز روز سوم نبرد، فقط 12 دستگاه تانک یعنی حدود 20 درصد استعداد رزمی آن باقی مانده بود. نتیجه این عدم تعادل فوقالعاده، غیر از این نمیتوانست باشد که تیپ1 زرهی نتواند به مقاومت در مواضع نزدیک مرز ادامه دهد. به ویژه اینکه در حقیقت مواضعی وجود نداشت. واحدهای لشکر در بیابان باز بدون هرگونه حفاظ و جان پناه و سنگر در مقابل میدان دید و تیر زمینی و هوایی دشمن قرار داشتند. مشاهده حرکت واحدهای بزرگ زرهی و مکانیزه دشمن در آن بیابان خشک که طبعاً گرد و خاک وحشتناکی ایجاد میکرد، سبب وحشت رزمندگان بیدفاع ما میشد. نتیجه چنین شد که عناصر تیپ با وضعی نامنظم به سمت جاده اصلی اهواز- خرمشهر عقب نشینی کردند.
تیپ1 در گزارش دیگری به لشکر اطلاع داد؛ قرارگاه تیپ تا جاده اصلی اهواز خرمشهر عقب نشینی کرده و تعدادی از تانکهای باقیمانده گردانهای تانک در حوالی جفیر به حالت پراکنده و بیسازمان مقاومت میکنند. بقیه عناصر متلاشی شده در حد توانایی خود ضرباتی به دشمن وارد میکردند. چنانکه تیپ گزارش داد؛ پنج دستگاه تانک دشمن منهدم شده و شعله آتش آنها در بیابان به خوبی نمایان است.
لازم به یادآوری است؛ در نبرد واحدهای زرهی و مکانیزه در زمینهای باز و بیابانی، آتش گرفتن یک دستگاه تانک یا نفربر اثرات تخریبی روانی فوقالعاده بر جا میگذارد و خدمه تانکها و نفربرها را به وحشت میاندازد و از سرعت پیشروی واحدها فوقالعاده میکاهد.
منبع: نبردهای صحنه اهواز و سوسنگرد، حسینی، سید یعقوب، 1395، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب