به هر صورت شاهد بودم که همرزمان پدافندی ما به محض ورود به این جزیره قبل از برپایی سنگرهای خود، اقدام به آماده کردن جنگافزارهای خود و سلاحهای ضدهوایی کردند و پس از اطمینان کامل از تأمین امنیت هوایی منطقه، شروع به حفر سنگرهای خود کردند. پس از چند دقیقه از اتمام کارها، دهها فروند از هواپیماهای عراقی که دیوار صوتی را نیز شکسته بودند، در آسمان ظاهر شدند و شروع به بمباران سنگین به صورت گروهی کردند
در آن روز چندین فروند از هواپیماهای عراقی، هدف همرزمان كادر و سرباز پدافند هوایی قرار گرفت. ضمن اینکه به یاد دارم که یک فروند از هواپیماهای عراقی نیز مورد هدف آتشبار ما قرار گرفت. هواپیمای مورد اصابت در حین آتش گرفتن،کیلومترها دورتر از ما سقوط کرد و چون اثری از پرتاب خلبان عراقی مشاهده نشد، احتمالاً خلبان آن هم کشته شد. روز بعد هم همین صحنه تکرار شد. چند روز بعد یکی از جنگندههای عراقی، تعدادی از همرزمان پدافندی لشکر ما را با توپ به رگبار بست و متأسفانه دو نفر به شهادت رسیدند. البته همان هواپیما که در ارتفاع پایین پرواز میکرد، مورد هدف موشک دوشپرتاب سهند یکی از گردانهای دیگر قرار گرفت و اثری از خلبان و هواپیما که در فاصله 500 يا 600 متری ما مورد اصابت قرار گرفتند نماند.
در روزهای پایانی عملیات والفجر 8 بود که مورد تشویق قرار گرفتم و به همراه چهار نفر دیگر از همرزمان به كسب درجه گروهبانسومی و گروهباندومی مفتخر شدیم. این کار سبب شد مسئولیت من در کار روی یک قبضه توپ بیشتر شود و با انگیزه بیشتر و دقیقتر از قبل در نبردهای دیگر انجام وظیفه کنم. به فاصله کوتاهی پس از پایان این عملیات، عملیاتهای دیگری نیز در جبهههای دیگر در شمال غرب در سلیمانیه اتفاق افتاد و به ما ماموریتی در شمال غرب در منطقه پنجوین در دره شیلر عراق محول شد. آسمان شمال غرب عراق هم مثل جنوب بود و از دست هواپیماهای جنگی آرامش نداشت. در همین روزهای عملیات والفجر 9 بود که بازوی چپ من مورد اصابت ترکش راکت هواپیماهای عراقی قرار گرفت ولی بعد از مدتي معالجه شد.
پا نوشته ها:
1- دست نوشته های سیاوش ایثارگر در خصوص خاطرات وی ازسال های خدمت سربازی
منبع: با دوست به سر رفت، جهان فر، رضا، کرمی، فهیمه، 1393، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب