سرانجام پس از سه شب تلاش مستمر و 48 ساعت قبل از شروع عمليات، موضع آتشبار آماده شد و نيروهاي خودي شبانه در آن استقرار يافتند، اما به علت ناامني منطقه، تداركات موضع به وسيلة چند رأس قاطر انجام ميگرفت. در مدخل ورودي موضع هم تك درختي قرار داشت كه جوي آب كوچكي از كنارش ميگذشت و براي مصارف غير آشاميدني از آن استفاده ميكرديم.
اين محل نيز از مناطقي بود كه دشمن روي آن ثبت تير انجام داده بود. بچههاي ما بارها هنگام برداشتن آب، هدف گلولههاي نيروهاي بعثي قرار گرفته بودند. به دليل نزديكي به زمان شروع عمليات، عبور و مرور خودروها قطع شده بود. سكوت سنگين حاكم بر منطقه، نيروهاي بعثي را دچار ترديد كرد؛ بهطوري كه ساعتها مواضع ما را زير آتش خود گرفتند، اما چيزي عايدشان نشد.
نيمههاي شب، نيروهاي پياده خودي از كنار آتشبار ما گذشته و در محلهاي از پيش تعيين شده، در خطوط مقدم مستقر گشتند. سرانجام عمليات رزمندگان اسلام در ساعت دو بامداد 18/6/1364 با رمز «يا مولاي متقيان» آغاز شد. بچهها در همان ابتدا به اهداف از پيش تعيين شده دست يافتند و آمارگيري همچنان ادامه داشت.
از ساعات اولية صبح بالگردهاي دشمن، «هلي برن3» نيروهاي تازه نفس و مهمات خود را آغاز كردند. هواپيماهاي دشمن يك لحظه هم حملات خود را قطع نميكردند. بچهها هم با بستن ماسورة زماني به توپها، رعب و وحشت عجيبي در دل خلبانهاي بعثي ايجاد كرده بودند. آتشبار ما هم شناسايي شده بود و گلولههاي توپخانة دشمن همچون باراني از آتش بر سرما ميباريد. هوا رفته رفته گرمتر ميشد. جادة تداركاتي هم بسته شده بود و خودروها به هيچ وجه نميتوانستند از جاده عبور كنند. يكي از آمبولانسها نيز در حين تخلية مجروحين، هدف قرار گرفت و تعدادي از بچهها به شهادت رسيدند.
مهمات و آذوقة ما رو به اتمام بود. خستگي و تشنگي به تدريج بر بچهها غلبه ميكرد. من همراه چند نفر ديگر، در سنگر مخابرات سرگرم برقراري ارتباط با ديدهبانها و فرمانده گردان بودم. در كنار سنگر مخابرات هدايت آتش قرار داشت كه بچهها در آن به شدت مشغول دريافت و ارسال عناصر تير به پاي قبضه بودند. به فاصله دو متر جلوتر از ما خاكريزي قرار داشت كه بر اثر اصابت گلولههاي مستقيم تانكهاي دشمن، به تدريج از ارتفاع آن كاسته شده بود. يكي از سربازان مخابرات به نام «جاويد جهانباني» در حال پر كردن گونيهاي خاك و چيدن آن در جلوي سنگر مخابرات بود تا حفاظتي براي سنگر ايجاد كند.
در همين حين خودرويي توجهم را جلب كرد كه با سرعت از زير آتش سنگين دشمن ميگذشت و به ما نزديك ميشد. گلولههاي توپ و خمپاره با فاصلة كمي در اطراف خودرو به زمين اصابت ميكرد، ولي خودرو همچنان به سوي مواضع ما پيش ميآمد. پس از چند دقيقه، خودروي تويوتا، كه حامل تانكر آب بود، جلوي سنگر مخابرات توقف كرد. گروهبان «اسماعيل سليمي» و «سرباز سليمي» با رشادت تمام تانكر آب را از زير آتش پرحجم دشمن بعثي عبور دادند تا لبهاي تشنة رزمندگان اسلام را سيراب كنند.
از كنار هر قبضه يك نفر به پاي تانكر آب ميرفت تا براي بقيه نيز آب ببرد، اما هنوز چند لحظهاي نگذشته بود كه انفجار شديدي مرا به ديوار سنگر كوبيد. عينكم در اثر شدت ضربه خرد شد و خون از سر و صورتم جاري شد. به خاطر موج انفجار و برخورد با ديوار، سرم گيج رفت. درد شديدي داشتم. پس از چند دقيقه به خود آمدم. نگاهي به بدنم انداختم. هيچ زخمي بر تن نداشتم. خوني هم كه از سرم جاري بود متعلق به كس ديگري بود.
به طرف تانكر آب برگشتم. صحنة دلخراش و درد آوري را در برابر خود مشاهده كردم؛ اصابت مستقيم گلولة خمپاره به تانكر آب، آن را تكهتكه كرده بود و بچهها در ميان آب، در خون خود غلتيده بودند.
همة بچهها بر مظلوميت آنها ميگريستند. آن شب در يكي از سنگرها شام غريبان اين شهداي عزيز برگزار شد؛ شهدايي كه با لب عطشان از دنيا رفتند.
پا نوشته ها:
1- جعفري، مجتبي، در محاصره، ص 121 ـ 118؛ محمد رسول شيرازي، سروان توپخانه.
2- ثبت تير: استقرار مركز مستطيل پراكندگي روي نقطة تنظيم (نقطة ثبت تير) كه شامل ثبت تير عرضي و زماني ميباشد.
3- هلي برن: پياده كردن نيرو به وسيلة بالگرد در پشت نيروهاي دشمن.
منبع: سرباز در خاطرات دفاع مقدس، نادری، مسعود، 1386، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب