(1) شهید بی خیال1
معروف بود به «فرمانده بيخيال»2، درجهاش استوار بود، ولي دوران سربازي را طي ميكرد. بهعنوان ديپلم وظيفه به خدمت گروهان يكم از گردان1 تيپ ذوالفقار درآمده بود. آمدنش به منطقه هم داوطلبانه بود. هر وقت ميخواستيم يك گشتي اعزام كنيم، داوطلب ميشد و بارها تا عمق 10 ـ 15 كيلومتري نيروهاي عراقي نفوذ و اطلاعاتي كسب كرده بود. در «عمليات شياكوه» يكي از قهرمانان عمليات بود و توانست اولين ارتفاع را فتح كند. هر وقت به مأموريت ميرفت، باعث پيشروي بقيه بود و هر تيمي با او اعزام ميشد حتماً نتايج ارزشمندي ميگرفت.
سال 1361 خبر رسيد كه عراق در منطقه نفتشهر در حال تدارك حملهاي گسترده است. اطلاعات كافي نداشتيم و لازم بود به هر طريقي كه شده، تعدادي عراقي را اسير كنيم. براي اجراي اين عمليات، داوطلب خواستيم و طبق معمول، استوار بيخيال اولين داوطلب بود. فقط اصل كلي مأموريت را به او گفتيم و او قول داد كه برود و با يك يا چند اسير عراقي برگردد.
در آن عمليات، تيم گشتي تا جايي كه لازم بود و ميتوانستند پيشروي كردند، ولي به هيچ عراقياي برنخوردند و به قول معروف، كاري از پيش نبردند. در اين ميان، استوار بيخيال از تيم گشتي جدا و وارد نيروهاي عراقي شده بود. ساير اعضاي تيم گشتي منتظر او شده و چون از او خبري نميشود، باز ميگردند و وضعيت و تصميم بيخيال را به اطلاع ميرسانند.
ميدانستم كه بيخيال دستخالي بر نخواهد گشت و به همين خاطر، منتظرش بودم، ولي ساير دوستان ميگفتند كه او يا شهيد شده و يا به دست نيروهاي عراقي افتاده است. ساعتها گذشت و كم كم نوميدي در دل من هم رخنه كرد و با خود گفتم كه حتماً اين بار مشكلي براي بيخيال ايجاد شده است. هنوز در حال افسوس خوردن بودم كه سر و كلةاش با يك تكاور گردن كلفت عراقي پيدا شد. به طرف او دويدم و پس از آن كه او را بوسيدم، علت تأخير او را سؤال كردم.
او كه بچة شمال بود با همان لحن شمالي گفت:
«جناب سرگرد، چون ديدم در آن دور و بر عراقي وجود ندارد، در عمق 10 كيلومتري وارد نيروهاي عراقي شدم و پس از دستگيري اين دلاور (اشاره به تكاور عراقي) به يكان برگشتم.»
گفتم: «چه طوري برگشتي؟»
خيلي راحت گفت: «از بين نيروهاي عراقي، اين طوري مطمئنتر بود.»
در حالي كه از صحبتهاي او متعجب بودم، در دل او را تحسين ميكردم.
سرانجام آن تكاور عراقي را به پشت جبهه تخليه كرديم و با دريافت اطلاعات ارزشمند او، از موقعيت و تصميمات نيروهاي عراقي آگاه شديم و خود را براي مقابله آماده كرديم.
پا نوشته ها:
1- پوربزرگ وافي، عليرضا؛ چزّابه، صص 52 ـ 51، سرتيپ2 رحيم رحماني.
2- بيخيال، در عمليات بيتالمقدس به درجة رفيع شهادت نايل آمد.
منبع: سرباز در خاطرات دفاع مقدس، نادری، مسعود، 1386، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب