تمامي قبضه ها را همانجا مستقر كرديم و گلولههاي خمپاره را يكي از پس ديگري روانه دشمن كرديم و دستههاي پياده توانستند همان شب به فاو حمله كنند. در اين حمله متأسفانه يكي از همرزمان واحد خودمان شهيد شد. اما 2 روز بعد يعني 22 بهمن 1364 مصادف شد با سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و صدور پيام پدارنه حضرت امام (ره ) كه با روحيه بهتر توانستيم در خط حمله با تكهاي دشمن مقابله كنيم.
ناگفته نماند در اين عمليات، واحد ما موفق شد، تعداد 5 نفر عراقي را به اسارت درآورد. خودم شاهد بودم كه يكي از اسراي عراقي كه به زبان فارسي هم تسلط كامل داشت، گفت كه خانوادهام را صدام اعدام و زنداني كرده است. اين مسئله نشاندهنده قساوت و بيرحمي بعثيها به ويژه صدام بود.
طعم شيرين پيروزي در والفجر 8 را هنوز هم به خاطر دارم و بارها آن را براي فرزندانم تعريف كردهام.
دفاع از كشور با تمام توان2 – علي اصغر سعيدي
در سال 1362 به خدمت سربازي اعزام شدم و در پادگان 01 دوران آموزشي را پشت سر گذراندم و از آنجا به پادگان جي تهران و در نهايت، گروه 33 توپخانه نيروي زميني ارتش مشغول به خدمت شدم. هيچ وقت شب اول حضور در منطقه را فراموش نميكنم. به ياد دارم كه در منطقه گرمدشت خرمشهر حضور داشتيم. شبهاي اول براي ما كه تازه به آن منطقه آمده بوديم و با منطقه و جنگ آشنايي نداشيم خيلي سخت ميگذشت و هرچه كه از زمان حضور ما در آن منطقه سپري ميشد، پذيرش شرايط جديد راحتتر ميشد.
بعد از مدتي كه دوره آموزشي هدايت آتش را طي كردم به همراه سه نفر از دوستانم مشغول به انجام وظيفه شديم. تا اينكه چند روز قبل از شروع عمليات بدر، به جزيره مجنون اعزام شديم. در همان ابتداي حمله فرمانده واحدمان بر اثر اصابت تركش مجروح و به پشت خط اعزام شد و بنابراين در قسمت هدايت آتش فرماندهي نداشتيم. بنا به دستور فرمانده گردان، مسئوليت هدايت آتش به ما افراد آموزش ديده سپرده شد. كار بسيار سختي بود. شب عمليات فرا رسيده بود و با نبود فرمانده، بار سنگيني را بر دوشمان احساس ميكرديم. حضور نفرات كادر در كنار ما، هميشه عامل افزايش اعتماد به نفس ما به شمار ميرفت. تا اينكه از قسمت ديدهباني تقاضاي شليك با كاتيوشا داده شد. بيدرنگ گراي مورد نظر را روي نقشه اجرا و سپس از طريق تلفن به مسئول توپخانه ارسال كرديم تا نسبت به شليك اقدام كنند. درگيري به حدي رسيده بود كه نبرد به صورت تن به تن و رودررو شده بود. يك بار ديگر ديدهبان گراي مورد نظر خود را به ما داد. پس از اينكه گرا را بر روي نقشه اجرا كرديم متوجه شديم كه آتش بر روي نيروهاي خودي ريخته ميشود كه بلافاصله اين مسئله را به مقام فرماندهي و ديدهبان گزارش كرديم. اين مسئله به دليل جابهجايي موقعيت دشمن و نيروهاي خودي بود. نيروهاي دشمن در حال پيشروي بودند و ما هم سعي ميكرديم جلوي پيشروي دشمن را بگيريم. عمليات بدر با همه سختيهايش رو به اتمام بود. بعد از مدتي به آبادان رفتيم و چند روزي كه از استقرار ما نگذشته بود كه يك روز غروب ماشيني وارد منطقه شد. وقتي خوب دقت كرديم متوجه شديم كه از كاركنان رده بالاي سپاه پاسداران هستند. بعد از حدود يك ساعت از ملاقات ايشان با فرماندهي، به ما دستور داده شد كه وسايلمان را جمع كنيم و تا يك ساعت ديگر ميبايستي به جاي ديگري برویم. همه جا زمزمه عمليات بود. كمكم وسايلمان را جمع كرديم و همه گردان به حركت درآمد. بعد از طي مسافتي وارد منطقه خسروآباد آبادان شديم. وقتي وارد منطقه شديم، متوجه شديم كه همه سنگرها از قبل آماده شده بود. در سنگرها مستقر شديم و توپ ها را نيز وارد سنگر كرديم. سپس گشتي در اطراف موقعيت خودمان زديم و مشاهده كرديم كه همه نيروها در محلهاي از پيش تعيين شده مستقر شده و آماده عمليات هستند. با كسب دستور از فرماندهي، موشكها را وارد كاتيوشا كرديم.
خاطرهاي كه هيچ وقت از ذهنم پاك نميشود، مربوط به شهادت يكي از همرزمانم است. وقتي كاتيوشا را مسلح كرديم، گروهبانيكم كادر جوراجوند براي بستن كنتاك توپها آمد كه ناگهان يكي از موشكها به صورت ناخواسته عمل كرد و آتش عقبه آن منجر به شهادت اين همرزم عزيز شد. چهره ايشان هيچ وقت از يادم نميرود و خدا ميداند كه تمام گردان چقدر از شهادت ايشان ناراحت شدند. اين را گفتم كه سربازان بدانند دقت و حفظ موارد ايمني در تمام مراحل عمليات لازم است و نبايد در اين خصوص كوتاهي كرد.
به هر حال شب فرا رسيد و قرار شد كه رأس ساعت 21 تعداد دو دستگاه خودرو كامل و با موشك آماده با چراغ خاموش به سمت خط مقدم حركت كنند. حدود هفت يا هشت كيلومتر كه جلو رفتيم به محلي كه از قبل آماده شده بود رسيديم. بيدرنگ توپها را عملياتي كرديم و گراها را بستيم. با اولين دستور از فرماندهي سريعاً تعداد 80 تير موشك به سمت دشمن شليك كرديم و سريعاً منطقه را ترك كرديم و به سوي موضع خودمان برگشتيم. علت اين جابهجايي اين است كه پس از شليك كاتيوشا، آتش ناشي از آن منطقه را روشن ميكند و پس از شناسايي توسط ديدهبان دشمن، محل گلولهباران خواهد شد. آن شب چندين محل مختلف را به همين ترتيب مورد هدف قرار داديم و فرداي آن روز متوجه شديم كه نيروهاي ارتش و سپاه عملياتي را به نام والفجر 8 را شروع كردند و موفق شدند، دشمن بعثي را به عقب نشيني وادار كنند. عمليات با موفقيت به پايان رسيد. با رشادتهاي همه همرزمانم و ايثار و از خود گذشتگي همه شهدا توانستيم دشمن بعثي را از خاك كشور عزيزمان بيرون كنيم تا بداند ما تا آخرين قطره خونمان از اعتقاداتمان دفاع خواهيم كرد و اجازه نخواهيم داد كه گوشه چشمي به كشور عزيزمان داشته باشند. با پايان عمليات دوره مقدس خدمت سربازي من هم به پايان رسيد. نام و ياد همه شهدا، جنگ تحميلي تا هميشه براي من گرامي خواهد بود زيرا خود شاهد رشادتهاي آنها بودم.
پا نوشته ها:
1- در آن زمان به عنوان سرباز در گردان 140گروهان 2 لشكر 21 حمزه خدمت ميكردم
2- دست نوشته های علی اصغر سعیدی در خصوص خاطرات وی از خدمت سربازی
منبع: با دوست به سر رفت، جهان فر، رضا، کرمی، فهیمه، 1393، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب