منقضی خدمت سال 1366 هستم که در هيجدهم اردیبهشت 1364 عازم خدمت سربازی شدم. پس از طی آموزش عمومی و تخصصی اولیه در پادگان 06 لشکرک تهران، به تیپ 55 هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران منتقل شدم. پس از چند روز وارد منطقه جنوب و از آن جا به اتفاق تعدادی دیگر از همرزمان با بوئینگ 747 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از پایگاه چهارم شکاری دزفول به مقصد فرودگاه تبریز پرواز کردیم. بلافاصله از فرودگاه تبریز، برای حضور در ادامه عملیات قادر 4 از پادگان تصرف شده حاج عمران وارد ارتفاعاتی شدیم که قرار بود ارتفاعات اطراف آن از وجود بعثیهای عراقی پاکسازی شود. در محلهای مربوطه مستقر شدیم. تقریباً حدود یک ساعت بعد از روشن شدن هوا، هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه آشکار شدند و شروع به بمباران کردند. آنها ضمن استفاده از راکت، از انواع بمبهای خوشهای نیز استفاده کردند که در آن بمباران تعدادی از همرزمان مجروح و شهید شدند. سپس اطراف منطقه بر اثر انفجار بمب خوشهای شروع به آتش گرفتن کرد. در این میان بسیاری از بمبها در آسمان هدف گلولههای پدافندی ما قرار گرفت و قبل از رسیدن به سطح زمین در آسمان متلاشی شدند و این بمبارانها روزی دو تا سه بار انجام میشد. ولی دشمن هیچ نتیجهای نمیگرفت. جالب اینکه در یکی از روزها در هنگام بمباران، یکی از راکتها هنگام فرود، هدف گلوله ضدهوايي قرار گرفت و در آسمان منفجر شد. عملکرد خوب پدافند هوایی منجر به متواری شدن دشمن از صحنه نبرد شد و تا چند روزی در منطقه پیدا نشدند. سرانجام با تلاش و مجاهدت فرزندان ایران اسلامی، ارتفاعات منطقه از لوث وجود عراقیها پاکسازی شد و پس از خارج شدن از تیررس عراقیها به گروه دیگری از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران تحویل داده شد.
عملکرد سربازان شجاع در عملیات والفجر 29
سياوش ایثارگر
خاطرهای که از دوران خدمت سربازي به یاد دارم مربوط به عملیات والفجر 9 میباشد. در آن عملیات عراق به محض تحویل سال جدید (سال 65) شروع به پاتکزدن کرد و جالب اینکه برای اولین بار دیدم که سه فروند از هواپیماهای میگ عراقی ساعت 8:30 شب شروع به بمباران خط مقدم نزدیک ما کردند که با آتش دلیرمردان پدافند هوایی متواری شدند و این نشانگر ترس رژیم بعثی از پیشروی و موفقیت نیروهای ایرانی در آنجا بود.
در آن عملیات شاهد ماجرای دیگری نیز بودم. در ساعت 7:30 صبح 9 فروردین به همراه فرماندهام شاهد نزدیک شدن دو فروند بالگرد عراقی بودیم که از ارتفاع پایین به سمت نیروهای ما میآمدند. سعی کردیم که پشت خاکریز مخفی شویم تا خلبانان عراقی ما را نبینند. ولی خلبان یکی از بالگردهای عراقی متوجه حضور ما شد. خلبان را به صورت واضح میدیدم. تصور میکنم در یک لحظه نگاه من و خلبان به صورت رو در رو به هم گره خورد. ناگهان متوجه شلیك یک راکت از سمت بالگرد به سمت خودمان شدم. راکت در فاصله حدود 30 متری ما به زمین اصابت کرد. بطوریکه دیگر جلوی خودمان را ندیدیم. هیچ سلاحی که بتوان از آن به عنوان ضدهوایی استفاده کرد در اختیار نداشتیم. با سلاح انفرادی خود به سمت بالگردها شلیک کردیم. ولی فایدهای نداشت. چارهای جز فرار از مهلکه نداشتیم. سرانجام توانستیم با خودرو فرار کنیم. ولی خلبانان بالگردها که گویی شکار خوبی نصیبشان شده بود، به دنبال ما میآمدند وما را تعقیب میکردند. خوشبختانه یکی از سربازان دلیرمرد پدافند هوایی که در کمین این دو بالگرد بود، توسط موشک دوشپرتاب سهند، توانست یکی از آن دو بالگرد را (در حالی که ما را به رگبار بسته بودند و در ارتفاع حدود 30متری از کف دره) سرنگون کند. بالگرد دوم که اصابت قرار گرفتن بالگرد اول را دید مسیرش را عوض کرد و از تعقیب ما دست برداشت. منتظر بودم که بالگرد دوم نیز مورد اصابت قرار بگیرد، اما خبری از شلیک موشک دوش پرتاب نشد. بعد از چند دقیقه با فریاد از سرباز پدافندی سئوال کردم که چرا آن یکی بالگرد را نزدی؟ گفت: نه گلوله دارم نه موشک. در واقع آن روز پدافندیان جانانه و تا آخرین گلوله و موشک جنگیدند و ارزش کار آنها را به چشم خود دیدم. از سرباز پدافندی تشکر کردم و به همراه فرماندهام از او خواستیم که سوار بر جیپ فرماندهی ما به قرارگاه برگردیم. اما سرباز پدافندی که دیگر موشکی برای دوشپرتابش نداشت، از ترک محل خدمتش امتناع کرد. او که وظیفه دیدهبانی را نیز برعهده داشت اصرار داشت که با حضور در محل شیفت خود به وظیفه خود مبنی بر دیدهبانی ادامه بدهد. هنوز چند لحظه نگذشته بود که دیدم هواپیمای ملخدار که شبیه هواپیماهای جنگجهانی دوم بود با استفاده از مواد شیمیایی منطقه را دچار بمباران شیمیایی کرد. بوی سیر تمام منطقه را پر کرده بود و ما سریعاً از ماسک استفاده کردیم. متوجه شدم که سرباز پدافندی با استفاده از بیسیم، موقعیت هواپیمای دشمن را به سلسله مراتبش گزارش کرد. هنوز چند دقیقه از گزارش او نگذشته بود که هواپیماهای جنگنده ما در آسمان ظاهر شدند. در عرض کمتر از 10 ثانیه، هواپیمای عراقی به راحتی مورد اصابت هواپیمای ایرانی قرار گرفت و از بیشتر شیمیایی شدن منطقه جلوگیری شد. این مسئله هم نشاندهنده اهمیت کار سربازان شجاع دیدهبانی در پدافند هوایی است.
پا نوشته ها:
1و2- دست نوشتههای سیاوش ایثارگر در خصوص خاطرات وی از سالهای خدمت سربازی
انتهای مطلب