طي ملاقاتی که در قرارگاه شاهد، با شهید ستاری داشتم، قرار شد که من و جناب پاکیزهکار تعدادی توپ 23 ميليمتري و 57 ميليمتري را جهت پوشش عمليات سطحي سپاه در دهانه فاو برای عملیاتی شدن تحویل پدافند هوايي دهیم و ساماندهی کنیم. روز پنجم عمليات والفجر8 بود که پل ایستگاه 12 توسط نفرات جهاد و سازندگی استان خراسان تعمیر و تردد ماشین از پل میسر شد و میتوانستیم موشکها را با ماشین به سایت هاوک کوثر3 برسانیم. در زمان تعمیر پل، توپ 23 ميليمتري پدافند هوايي، مورد هدف دشمن قرار گرفت و دشمن بعثی چند تن از نفرات جهاد خراسان و چهار نفر از سربازان پدافند هوایی را به شهادت رساند و دو نفر هم مجروح شدند. آنها سربازاني زحمتكش با احساس مسئوليت بالا بودند. چهره پاک این شهداي عزیز که از روستاهای اطراف نائین بودند، هنوز هم از ذهنم پاک نمیشود.
پایداری تا شهادت
خاطرهای از جانباز آزاده شیرزاد شورج
در تاریخ 18 ارديبهشت 1366 به عنوان دیپلم وظیفه از شهرستان تنكابن به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم. پس از گذراندن دوره آموزشی در مرکز آموزش 01 تهران به عنوان سرباز واحد بهداری در گردان 175 تیپ 40 سراب و در منطقه عینخوش نبرد رو در رو با بعثیها را تجربه کردم. اگر چه خاطرات زیادی از شهادت دوستان خود دارم، اما از خاطرات فراموش نشدنی من، مربوط به یکی از سربازان پدافند هوایی میباشد.
صبح روز 21 تيرماه 1367 بعثیها اقدام به حمله به سمت موقعیت ما كردند. اما فرزندان ایران اسلامی که هرگز ذلت را نمیپذیرند، نبردی تن به تن و حتی تن در برابر تانک را رقم زدند. در این تک، بالگردهاي عراقی به یاری نیروهای سطحی بعثی آمدند تا تجاوز عراقیها با سهولت بیشتری همراه شود. غافل از اینکه اراده دلیرمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران، هزینه سنگینی را برای آنها رقم خواهد زد. چند ساعتی از نبرد گذشته بود که متوجه شدم حدود هشت فروند بالگرد عراقی، سعی در نزدیک شدن به موقعیت ما دارند، اما آتش سنگین یک قبضه توپ ضدهوایی چهار لول بیامان و یک نفس سد آتشی در برابر بالگردها ایجاد كرد. خلبانان عراقی که متوجه شدند نمیتوانند از پس توپ ضدهوایی برآیند، اقدام به پراکندگی موقعیت و فاصله گرفتن از یکدیگر كردند به این امید که تیرانداز توپ ضدهوایی ناامید شده و با مشاهده نزدیک شدن بالگردها برای حفظ جان خود از موضع خود فاصله بگیرد. اما تیرانداز خودی نه تنها از تیراندازی دست نکشید بلکه با سرعت و مهارت خاصی اقدام به تغییر مکرر سمت و ارتفاع لوله توپ میكرد تا حداکثر گلولهها به سمت بالگرد شلیک شود. با توجه به فاصله زیاد بالگردها از یکدیگر و نزدیکشدن آنها به سمت موقعیت توپ ضدهوایی و شلیک گلوله از بالگردها به سمت ضدهوایی، پیشبینی میکردم که تیرانداز ضدهوایی، توپ را رها کرده تا جان خود را نجات دهد، اما با تعجب دیدم که توپ ضدهوایی بیامان و یکنفس در حال شلیک به سمت بالگردها است، تا اینکه بالگردها اقدام به محاصره توپ ضدهوایی كردند. مشخص بود که هدف قرار گرفتن موضع توپ ضد هوایی حتمی است، اما توپچی باز هم اصرار در تیراندازی و نابودي بالگردها داشت. در این میان آنچه که مشاهده كردم تا سالها خاطرهای جاوید در ذهنم به جای گذاشت، آن بود که دیگر اثری از توپ ضدهوایی و خدمه توپ نبود. بالگردهای عراقی با شلیکهای مکرر خود به موضع توپ ضدهوایی، خشم و کینه خود را نسبت به پایداری پدافند هوایی مستقر در منطقه نشان دادند. شهادت، بهای از خود گذشتگی توپچی ضدهوایی بود. حوالی ظهر همان روز حلقه محاصره عراقیها تکمیل شد و اسارت سرنوشتمان.
در طول دو سال و دو ماه و 17 روز اسارت در عراق، خاطرات دیگری نیز از پایداری و رشادت برادران رزمنده به ويژه ارتشی مشاهده کردم. صحنههای زیادی از شهادت یاران را به چشم خود دیدم ولی صحنه شهادت آن سرباز دلیر پدافندی را که آگاهانه و با شجاعت تا آخرین لحظه از کشور و اعتقادات خود دفاع میكرد هرگز از یاد نمیبرم. پس از آزادی در تاریخ 6 شهريور 1369 و در میان استقبال مردم کشورم و پس از آن برای دانش آموزان خود بارها و بارها خاطرات روزهای جنگ و دلیرمردیهای ارتشیان اسلام را به زبان آوردم اما این خاطره جایگاه ویژهای دارد.
تا ابد یاد عزیزان، زدل و جان نرود
جان اگر رفت، ولی خاطر خوبان نرود
انتهای مطلب