به ویژه آن که در این عملیات تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام، از جمله شهید علم الهدی که داوطلبانه به جبهه ها شتافته بودند، به شهادت رسیدند. کتاب «عملیات نصر» به قلم مرحوم سید یعقوب حسینی که توسط انتشارات ایران سبز و به سفارش هیئت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به چاپ رسیده، در 482 صفحه وقایع این عملیات را به طور کامل و همراه با مستندات کافی تشریح نموده است. همان گونه که بازدید کنندگان محترم سایت مشاهده نموده اند تا کنون خاطرات سه نفر از فرماندهان رده مختلف در عملیات نصر در سایت منتشر شده است و اکنون در نظر است شرح اجمالی این عملیات را که در دو مرحله طرح ریزی و هدایت توسط امیر سرتیپ دوم مسعود بختیاری به رشته تحریر درآمده و به عنوان پیوست5 کتاب مذکر درج گردیده، به نظر خوانندگان سایت رسانده شود.
پيوست 5: عمليات آفندي نصر و حادثه هويزه
مقدمه
عمليات آفندي نصر از 15/10/1359 تا 20/10/1359 در منطقه عمومي هويزه -رودخانه كرخه كورانجام شد.
در اين عمليات كه در روز اول نبرد با موفقيت درخشاني توأم بود، از روز دوم با پاتك سنگين زرهي دشمن مواجه و رزم تصادمي بسيار شديدي بين طرفين درگرفت كه چهار روز به درازا كشيد. سرانجام عليرغم مقاومت دلاورانه لشكر16 زرهي، به علت نابرابري زياد بين نيروهاي خودي و دشمن، در مأموريت محوله توفيق حاصل نگرديد.
اين نوشته بر آن است كه با تشريح بسيار مختصري از اين عمليات با استفاده از منابع موثق و دست اول (گفتهها و يادداشتهاي سرهنگ ستاد (بازنشسته) سيد يعقوب حسيني معاون عملياتي فرمانده نيروي زميني وقت و طراح اين عمليات و هم چنين سرتيپ2 ستاد (بازنشسته) ايرج جمشيدي فرمانده تيپ يكم زرهي لشكر 16) اولاً زمينهها و شرايط حاكم بر طرحريزي و اجراي آن را در ماه سوم از آغاز جنگ و در حالي كه هنوز نيروي زميني ارتش انسجام كافي در سازمان خود را به دست نياورده بود بيان نموده، در ثاني با نگاهي گذرا به آنچه در صحنه عمليات رخ داد علل اين ناكامي، مسئله كارايي يا عدم كارايي قواعد كلاسيك جنگ در مخاصمه ايران و عراق و به ويژه شهادت تعدادي از نيروهاي مردمي (دانشجويان پيرو خط امام (ره) و شهيد والامقام علمالهدي) را بررسي كرده و بر اين اساس يافتهها واقعيتها را براي كارشناسان و دانشجويان نظامي و پژوهشگران تاريخ هشت سال دفاع مقدس، در حد نظر و بضاعت نظامي خويش بيان و تحليل نمايد.
و من الله التوفيق
سرتيپ2 بازنشسته ستاد مسعود بختياري
بخش اول: طرحريزي عمليات و زمينههاي آن
پس از تثبيت تهاجم ارتش عراق و زمينگير شدن نيروهاي دشمن در مناطق اشغالي در هفتههاي اوليه جنگ، مرحله آمادهسازي نيروهاي خودي براي دفع تهاجم و بيرون راندن متجاوز از سرزمينهاي اشغالي آغاز شد و ارتش جمهوري اسلامي ايران به ويژه نيروي زميني با سرعت به بازسازي سازمان و سامانه فرماندهي كنترل نابسامان خود و كسب انسجام كافي پرداخت و همزمان با اين اقدام، براي حفظ روحيه آفندي نيروهاي خودي، به دست آوردن مواضع پدافندي بهتر، وارد آوردن تلفات و خسارات به دشمن، مانع شدن از اينكه دشمن در مناطق اشغالي با آسودگي آرام و قرار يابد و بالاخره ارائه روحيه سازش ناپذيري و عدم پذيرش و تحمل تجاوز از سوي نظام جمهوري اسلامي و رهبري آن، اجراي عمليات آفندي محدود را در سراسر جبههها، تا كسب آمادگي كامل براي انجام آفندهاي گسترده متقابل و بيرون انداختن متجاوز از تمامي مناطق اشغال شده را در دستور كار خود قرار داد.
در اين راستا ضربات متعدد اما كوچك و محدود در اكثر جبهه بر پيكر ارتش مجهز عراق كه سخت احساس پيروزي و غرور ميكرد، وارد شد. هر چند اين ضربات در عين عدم آمادگي كافي صورت ميگرفت، اما به هر حال براي به ستوه در آوردن دشمن، و وصول به اهداف ياد شده بالا بسيار مؤثر بود حتي آن عملياتي هم كه با ناكامي مواجه ميشدند.
اين تدبير تقريباً از ابتداي هفته سوم جنگ و با اجراي عمليات آفندي لشكر 21 پياده در غرب دزفول و شوش آغاز شد ولي همانطور كه قبلاً بيان گرديد، در ماههاي اوليه جنگ، هنوز نيروي زميني ارتش و عناصر كوچك و سازمان نيافته و يا حداكثر سازمان يافته در گروه، دسته يا گروهان پياده سبك از نيروهاي بسيج مردمي و سپاه پاسداران آمادگي رزمي لازم و كافي براي آفندهاي گسترده و نيمه گسترده را پيدا نكرده بودند. از سوي ديگر، با وجود اينكه از نظر كسب اطلاعات رزمي (تاكتيكي و استراتژيك) از دشمن داراي كمبودهاي نسبتاً زيادي بوديم در عين حال خشم، احساسات و هيجانات مردم و مسئولان كه ناشي از تهاجم عراق و وجود يك فضاي پرشور انقلابي در كشور بود، واقعيتهاي اطلاعاتي و عملياتي را تحت الشعاع قرار ميداد.
در پايان دومين ماه جنگ، عمليات آزاد سازي سوسنگرد با موفقيت انجام شد و ارتش جمهوري اسلامي ايران هم به مرور قدرت رزمي و انسجام خود را در سازمان و به خصوص سامانه فرماندهي و كنترل، كه ميتوان گفت به شدت متلاشي گرديده بود، باز مييافت و اگر چه عراق از نظر تجهيزات و وسائل و برخورداري از حمايتهاي سياسي، نظامي و اقتصادي حاميان خارجي خود نسبت به نيروهاي ما برتري داشت، ولي نيروهاي مسلح ج.ا.ا هم تا حدودي به بهبودي و پيشرفت نسبتاً مطلوبي دست يافته بودند و روحيه و انگيزه و شور انقلابي رزمندگان ما جايگزين كمبودهاي تجهيزاتي به حساب ميآمد. به طوري كه ميتوان گفت حداقل در شرايط پدافندي، موازنه بين نيروهاي ايران و عراق برقرار شده بود و نيروهاي مسلح ما در تلاش بودند كه اين موازنه پدافندي را به تدريج به شرايط آفندي و به نفع نيروهاي خودي تغيير دهند. اما هنوز (ماههاي اوليه جنگ) وضعيت توان رزمي نيروهاي زميني ما به آن مرحله نرسيده بود كه بتوانند به اقدامات وسيع و گسترده آفندي بپردازند. لذا تدبير كلي بر اساس عمليات آفندي محدود و محلي در صورت وجود شرايط نسبتاً قابل اطمينان، قرار داشت.
نكته بسيار حائز اهميت براي تحليل وضعيت، ذكر اين مسئله است كه با آغاز جنگ و تهاجم عراق به ايران روحيه كلي حاكم بر جامعه ما كه متأثر از انقلاب اسلامي بود، به هيچ وجه نميتوانست جسارتي را كه رژيم بعثي عراق با تجاوز به ايران انقلابي مرتكب شده بود، تحمل كند و براي دادن پاسخ عبرت آموز به اين گستاخي، صبر و بردباري زيادي از خود نشان دهد. لذا مقامات مسئول و غير مسئول به ارتش فشار ميآوردند كه هر چه زودتر در مقابل عراق عكسالعمل مناسب نشان داده و هر چه سريعتر نيروهاي متجاوز را از سرزمينهاي اشغالي بيرون براند. بر اين اساس، اين سازمان (ارتش ج.ا.ا) ميبايست عليرغم نابسامانيهايي كه با آن دست به گريبان بود، به نوعي به خواسته عمومي ملت ايران عمل كرده و ناراحتي دروني و بيروني مردم را تسكين دهد. البته نيروي هوايي و نيروي دريايي با عمليات چشمگير خود در هوا و دريا به موفقيتهاي تحسين برانگيزي دست يافته بودند و قدرت، سرعت، انگيزه و اهداف تازشي را از عراق گرفته بودند. اما تا زماني كه نيروهاي اشغالگر در سرزمينهاي ما حضور داشتند، مطالبات مردم از نيروي زميني ارتش براي پاسخي محكم و دندان شكن به متجاوز به جاي خود باقي مانده بود.
به عنوان مثال و مصداق، بعد از محاصره سوسنگرد توسط دشمن (آبان 59) عناصر اطلاعاتي به ارتش اعلام نمودند که در شهر مشهد شايع شده است که علت محاصره شدن سوسنگرد اين بوده که نيروهاي ارتش و به خصوص يگانهاي توپخانه، در مقابل دشمن به نحو شايستهاي عمل نکردهاند و به همين علت گروهي در نظر دارند در مراسم مذهبي روزهاي تاسوعا و عاشورا (اواخر آبان) دست به تظاهرات زده و عليه اين عدم انجام وظيفه ارتش، شعار بدهند.
ذکر اين نکته نيز حائز اهميت است که اساساً از همان آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، به علت وجود و برقراري يك فضاي انقلابي بر كشور و همچنين حضور داوطلبانه و شور انگيز و در عين حال لازم مردم در صحنه جنگ، بر مبناي انديشههاي دفاعي امام خميني (ره)، که نگاهي جهادي به جنگ داشتند، تقريباً تمام فعاليتهاي مربوط به جنگ حتي مسئله چگونگي هدايت جنگ به ميان مردم کشيده شده بود و مردم نيز نظرات، پيشنهادات و خواستههاي خود را از طرق مختلف در مجامع رسمي و غير رسمي مطرح کرده و يا به اطلاع مقامات مسئول نظامي و سياسي هدايت کننده جنگ، ميرساندند كه طبعاً بسياري از اين نظرات نيز كارشناسانه نبود.
بعد از عمليات موفقيتآميز آزادسازي سوسنگرد (اواخر آبان ماه 59)، مردم به مسئله جنگ و سرکوب متجاوز حساسيت و هيجان بيشتري پيدا کرده و در اين باور راسختر شدند كه اگر ارتش روش تهاجمي را در پيش گيرد ميتواند نيروهاي متجاوز را با همين توان رزمي که دارد، از ميهن اسلامي بيرون براند. اين خواسته مردمي از اوايل آذر ماه 1359 يعني ماه سوم جنگ، به نحو جدي در مجامع و محافل رسمي مطرح ميگرديد، به طوريکه سرانجام خواست مردم و مقامات کشور براي ايجاد تحرک در جبهه، به وسيله ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت در جلسهاي که در 26 آذر ماه 1359 در قرارگاه عملياتي جنوب تشکيل شده بود به فرماندهان اعلام گرديد و رئيس جمهور (منصوب در مقام فرماندهي کل نيروهاي مسلح با فرمان رهبري(ره) ) بر لزوم طرحريزي و اجراي يک عمليات آفندي تاکيد نمود و از فرمانده نيروي زميني وقت درخواست گرديد به هر ترتيبي که امکان داشته باشد بايستي چنين طرحي تهيه و اجرا گردد.
فرمانده نيروي زميني در مقابل اين وضعيت، با وجود اينکه هنوز اين نيرو از لحاظ انسجام و آمادگي رزمي به آن سطح مطلوب آفندي نرسيده بود، و اساساً با توجه به گستردگي جبهه و صحنه جنگ (از کردستان تا جنوب خوزستان)، از لحاظ نيروي رزمي و پارهاي تجهيزات با كمبود و مشكلاتي مواجه بود، در پاسخ به خواسته رئيس جمهور گفت: (من يک فرد نظامي و تابع دستور فرماندههان هستم. شما به عنوان قائم مقام رهبري در نيروهاي مسلح، دستور که بدهيد من بدون چون و چرا اجرا ميکنم). رئيس جمهور در همين جلسه و در پي پيشنهادات و راهكارهاي ارائه شده، کتباً به نيروي زميني دستور داد که در منطقه عمومي کرخه کور و دب حردان (جنوب و غرب اهواز)، عمليات تعرضي را طرحريزي و اجرا نمايد و براي اين مأموريت (از طرحريزي تا اجرا) حداکثر يک هفته فرصت به نيروي زميني داده شد.
تصميم به اجراي عمليات تعرضي موصوف، از طريق شوراي عالي دفاع به استحضار امام (ره) رسيد و مورد تصويب ايشان قرار گرفت و فرمودند (شما تعرض کنيد، امت مسلمان ايران پشتيبان شما است و من هم پشتيبان ارتش هستم.
بلافاصله فعاليتهاي ستادي به منظور تهيه برآوردها و طرحهاي عملياتي در قرارگاه مقدم نيروي زميني در جنوب آغاز و به لشکر 16 زرهي كه به تازگي از درگيري در كردستان رها شده، در حالي كه تعدادي از گردانهايي از آن هنوز در كردستان باقي مانده بودند و به منطقه دزفول نقل مكان كرده بود، ابلاغ شد تا از منطقه دزفول به منطقه غرب اهواز تغيير مکان دهد.
فکر کلي و مقدماتي يك عمليات آفندي محدود در منطقه عمومي کرخه کور از همان ماه اول جنگ در قرارگاه عملياتي جنوب شکل گرفته بود. لذا ايده مزبور مورد بررسي مجدد قرار گرفت و با تغييراتي به تصويب فرمانده نيروي زميني ارتش رسيد و به صورت يك طرح عملياتي منتشر گرديد. (آخر آذر ماه 1359)
به طور خلاصه، در طرح مزبور که به نام (نصر) نامگذاري گرديده بود، تدبير مانور نيروي زميني شامل دو مرحله ميشد: در مرحله اول، لشکر 16 زرهي با دو تيپ (زيرا تيپ دوم لشکر به عنوان احتياط نيرو در منطقه دزفول باقي مانده بود) به عنوان تک اصلي؛ ابتدا کرانه شمالي رودخانه کرخه کور را تصرف و آزاد نموده و بنا به دستور از رودخانه مزبور عبور نموده و آماده ادامه تک به سمت جنوب شرقي براي تصرف پادگان حميد ميگرديد. (مرحله دوم )
همزمان با عمليات لشکر 16، تيپ يکم لشکر 92زرهي در منطقه دب حردان تک محدودي را اجرا نموده و يک گروه رزمي گرداني از آن لشکر ميبايست در منطقه فارسيات (شرق كارون و تقريباً روبروي پادگان حميد) از رودخانه کارون عبور نموده و پهلوي راست لشکر 5 مکانيزه عراق را در اين منطقه مورد تهديد قرار دهد، به نحوي که لشکر مزبور نتواند احتياط خود را در منطقه لشکر 9 زرهي عراق، يعني در مقابل لشکر 16 زرهي به کار گيرد.
در مرحله دوم عمليات، نيروي زميني با لشکر 16 زرهي (-) و عناصري از تيپ يکم زرهي لشکر 92 به سوي پادگان حميد پيشروي و آن را تصرف مينمودند و تيپ دوم لشکر 92 زرهي نيز از منطقه هويزه به سمت جفير تک نموده و آن هدف را تصرف و تأمين ميکرد.
در عين حال، فرمانده نيروي زميني دستور داد؛ طرح تکميلي ديگري تهيه و ابلاغ شود تا بر اساس آن نيروهاي تکور پس از تصرف پادگان حميد و منطقه جفير، تک را به سوي مرز ادامه داده و بنا به دستور، نبرد را به داخل خاک عراق بکشانند. در اين راستا طرح تکميلي به نام نصر 1 تهيه و در اول ديماه 1359 به يگانها ابلاغ گرديد.
بنا به اعتقاد سرهنگ يعقوب حسيني (معاون عملياتي فرمانده نيروي زميني و طراح اصلي عمليات نصر)، طرحريزي عمليات نصر و اجراي آن از همان آغاز با يک حالت رواني ويژه و روحيه تهاجمي گستردهاي ناشي از دست كم گرفتن دشمن مواجه بود که اگر اين حالت کمي معتدلتر ميبود و با توجه به توان رزمي نيروي خودي (4تيپ زرهي با كسورات سازماني) در مقايسه با نيروي دشمن در منطقه، (حداقل 3 لشکر)، به اجراي همان مرحله اول طرحريزي شده يعني (تصرف منطقه اشغالي دشمن در شمال کرخه کور) اکتفا ميگرديد، نتايج مثبت و درخشاني را در حد خود به بار ميآورد. اما آن روحيه آفندي توأم با حالت هيجاني و رواني مخصوص و توسعه طرح و تصرف پادگان حميد در همان مرحله اول و ادامه تک پس از آن به سوي خط مرز و کشاندن نبرد به داخل خاک متجاور كه از ناچيز شمردن و ناديده گرفتن تواناييهاي دشمن ناشي ميشد، موجب عواقب ناخوشايند آخر عمليات گرديد که در تشريح اجراي عمليات بيان خواهد شد.
در طرحريزي عمليات نصر، نظر فرمانده نيروي زميني اين بود که سپاه پاسداران و گروه جنگهاي نامنظم دکتر چمران (شهيد) به منظور جلوگيري از تداخل مسئوليتها، مأموريت مستقلي را به عهده گيرند و در غير اين صورت بهتر است در عمليات آفندي شرکت ننمايند. اما چون نيروهاي مردمي از نظر پشتيبانيهاي زرهي و آتشهاي زميني و هوايي الزاماً به واحدهاي ارتش متکي بودند، لذا عملاً نميتوانستند مستقل عمل نمايند، هرچند شور شركت در عمليات آفندي داشتند و از سوي ديگر نيروهاي مزبور نيز بنا به ماهيت، شور انقلابي خود و تقريباً عدم تمايل به قالب و قواره رفتار انضباطي نظاميان، رغبت بيشتري به حركات داوطلبانه مستقل و حداكثر نيمه مستقل را داشتند و به اين ترتيب قرار گرفتن آنها زير امر واحدهاي ارتش توأم با مشكلاتي بود.
در اين راستا و در رابطه با نحوه شركت گروه جنگهاي نامنظم دكتر چمران (شهيد) در عمليات نصر، با دكتر چمران كه در بيمارستان اهواز به علت جراحت جنگي بستري بود، مذاكره شد و نهايتاً توافق و هماهنگي شد تا گروه مزبور در محور طراح به سمت جنوب، در منطقه دشمن، مستقلاً عمليات نفوذي و چريكي انجام دهند و از پيشروي احتمالي نيروهاي دشمن به سمت حميديه از طريق محور طراح، ممانعت به عمل آورند.
در جلسهاي هم كه به منظور اقدامات هماهنگي با حضور فرمانده سپاه پاسداران اهواز (برادر علي شمخاني) تشكيل شد، نامبرده اعلام كرد كه سپاه ميتواند حدود 300 نفر از افراد مسلح به سلاح انفرادي سبك و ضد تانك را براي عمليات آماده نمايد و توافق شد كه تأمين جناح راست منطقه عمليات در غرب (در محور سوسنگرد ـ هويزه ـ طلايه) و جناح چپ منطقه در شرق كارون، به وسيله رزمندگان سپاه با همكاري ژاندارمري برقرار شود و به علت علاقه و تمايل نيروهاي مردمي براي شركت در عمليات آفندي، يك واحد از افراد سپاه پاسداران هم در اختيار لشكر 16 زرهي قرار گيرد كه اين عده با نظر فرمانده لشكر در عمليات آفندي شركت نمايند.
پس از هماهنگيهاي فوق الذكر، طرحي به نام طرح «نحوه شركت نيروهاي مردمي در عمليات نصر» در قرارگاه مقدم نيروي زميني در جنوب تهيه و به امضاي فرماندهي كل نيروهاي مسلح (رئيس جمهور) رسيد و در تاريخ 11 ديماه 1359 به يگانهاي ذينفع ابلاغ شد. با تهيه و انتشار اين طرح، مرحله طرحريزي قرارگاه نيروي زميني خاتمه يافت و لشكرهاي 16 و 92 زرهي هم طرحهاي عملياتي خود را تهيه و منتشر نمودند.
برابر طرح عملياتي تهيه شده توسط لشكر 92 زرهي، آن لشكر براي تصرف پادگان حميد و تهديد جناح راست لشكر 5 مكانيزه عراق، با تيپ يكم خود در منطقه دبحردان تك فريبنده و محدودي را اجرا ميكرد و عناصري از آن لشكر (گردان 283 سوار زرهي) با گردان 291 تانك لشكر 77 كه زير امر لشكر 92 قرار گرفته بود، يك گروه رزمي گرداني تشكيل داده تا در صورت موفقيت يگانهاي لشكر 16 زرهي در رسيدن به كرانه شمالي رودخانه كرخه كور، با عبور از رودخانه كارون تك نموده و پادگان حميد را تصرف نمايند.
تيپ2 لشكر92 كه از قبل در جنوب محور حميديه ـ سوسنگرد گسترش يافته بود، مأموريت داشت در مرحله دوم عمليات به سمت جفير پيشروي نموده و آن هدف را تصرف نمايد.
مانور طرح عملياتي لشكر 16 زرهي كه (طرح فاتح) نام داشت، پس از آخرين تجديد نظر در آن، كه در واقع موجب تغيير در طرح مانور نيروي زميني هم ميشد، به اين ترتيب بود كه در مرحله اول تيپ3 آن لشكر (3 گردان) در منطقه شمال رودخانه كرخه كوربا اجراي تك و منهدم نمودن نيروهاي دشمن، اين منطقه اشغالي را آزاد مينمود، همزمان با عمليات اين تيپ، تيپ ديگر لشكر يعني تيپ يكم زرهي (3 گردان) از منطقه هويزه از سمت غرب به شرق تك نموده و كرانه جنوبي رودخانه را تأمين مينمود و سپس در مرحله دوم همراه با تيپ3 به سمت پادگان حميد پيشروي نموده و هدف مزبور را تصرف ميكردند.
آخرين هماهنگيهاي به عمل آمده لشكر 16 با سپاه شامل موارد زير بود:
–مناطق مين گذاري شده، به وسيله نيروهاي مردمي مشخص گردد.
– سپاه پاسداران، عناصري را براي پوشش پهلوها به تيپهاي 1و3 زرهي مأمور نمايد.
–افراد سپاه و بسيج هرگونه اطلاعاتي كه از دشمن و مناطق دارند، در اختيار فرماندهان ارتش هم قرار دهند.
سرانجام تا تاريخ 14 ديماه مراحل طرحريزي و آمادگي پايان يافت و يگانها در انتظار فرمان آغاز عمليات نشستند.
برابر اخبار به دست آمده، نيروهاي عراقي با كسب اطلاعات كه ناشي از ضعف حفاظت اطلاعات در رفتار و گفتار و حركات نيروهاي ما و يا استفاده از عوامل نفوذي محلي بود از مدتي قبل با آگاهي از تك قريب الوقوع نيروهاي ما هر روز از آغاز تاريكي تا ساعت 8 صبح روز بعد، در حالت آماده باش كامل در انتظار تك نيروهاي ايران و مقابله با آن مينشستند و پس از آن با اطمينان از اينكه ديگر حملهاي صورت نخواهد گرفت به استراحت پرداخته و حالت آمادگي خود را رها ميكردند. از سوي ديگر چون روز 15 ديماه مصادف با 28 صفر و روز رحلت رسول اكرم (ص) بود، احتمال داده ميشد كه نيروهاي دشمن انتظار حمله و جنگ را از سوي ما نخواهند داشت. با اين ملاحظات بود كه براي غافلگير كردن دشمن ساعت 10 صبح روز 15 ديماه به عنوان زمان تك تعيين گرديد كه بسيار هم موثر افتاد.
انتهای مطلب