در رابطه با این امر، فرماندهان یگانهای لشکر 16 از منطقه عملیات شناساییهای لازم به عمل آوردند. من تا آنجاییکه از منطقه و وضعیت دشمن اعلام داشتم تا رده فرماندهان گردان افسران لشکر 16 را توجیه نمودم. فرماندهان و پرسنل تیپ 2 دزفول با کمال علاقه همکاریهای لازم را با فرماندهان و پرسنل لشکر 16 زرهی به عمل آوردند.
مقرر شد حمله در ساعت 1000 روز 15/10/1359 آغاز شود. قرار بر این بود لشکر 16 زرهی با دو تیپ در خط از خط پدافندی تیپ 2 دزفول عبور از خط نموده، دشمن را در منطقه منهدم و شمال کرخه کور را تأمین و بنا به دستور عملیات خود را تا ترمیم خط مرز بین المللی ادامه دهد.
به تیپ 2 دزفول مأموریت داده شد در منطقه فعلی پدافند و بنا به دستور جناح راست لشکر 16 را حفظ نماید، تیپ 1 لشکر 16 را دنبال نماید به جفیر حمله نموده و جفیر را تأمین نماید.
لشکر 16 زرهی قبل از شروع حمله تیپ یکم، خود را از راه سوسنگرد هویزه به جنوب هویزه تغییر مکان داده. با کندن مواضع، تیپ یاد شده را در آنجا مستقر نمود. باید یادآوری شود که در آنموقع هویزه در کنترل نیروهای ما بود، حمله لشکر در ساعت 1000 روز 15/10/1359 با اجرای آتش تهیه در سطح خیلی وسیع شروع شد و یگانهای تیپ 3 لشکر 16 تقریباً در زیر آتش تهیه توانستند به بالا سر نیروهای دشمن که در منطقه جلو مستقر بودند رسيده و دشمن را کاملاً غافلگیر در سنگرهای خود منهدم و یا اسیر نمایند.
با توجه به اینکه دشمن در منطقه وسیعی در حدود 20 کیلومتر پدافند مينمود، حمله تیپ 3 از سمت شمال غربی به جنوب شرقی تقریباً نیروهای عراقی را به سه قسمت نمود و تک تیپ 3 به قسمت وسط دشمن ادامه پیدا کرد، در ابتدای عملیات پیشروی قابل تحسین بود به طوری که نیروهای عراقی پیوستگی خود را از دست دادند و تعداد زیادی تلفات و ضایعات و اسیر به جا گذاشتند.
ادامه پیشروی تیپ 3 باعث شد که پهلوهای تیپ مورد حمله آن دو قسمت از سه قسمت نیروهای عراقی که حمله تیپ آن را به وجود آورده بود قرار گیرد. در نتیجه پهلوهای تیپ مورد ضربات شدید نیروهای دشمن قرار گرفت. چنانچه فرمانده تیپ، سرهنگ جوادی مراتب را به وسیله بیسیم گزارش داد و تقاضای کمک نمود. لشکر 16 که تیپ 1 را در جنوب هویزه مستقر نموده بود و میخواست آن را در مراحل بعدی عملیات به کار برد، نیرویی در آن نزدیکی نداشت که به کمک تیپ 3 اعزام نماید، در نتیجه وضع تیپ 3 نگران کننده بود و پهلوی سمت راست آن به خطر افتاده بود، من که شاهد پیشروی تیپ 3 بودم، در اجرای دستور فرمانده لشکر 16 زرهی برای این که این موفقیت از دست نرود، به گردان 256 تانک تیپ 2 که در همان سمت در خط پدافند تیپ مستقر بود، دستور دادم به نیروی عراقی حمله کند و سمت راست تیپ 3 را تأمین و دشمن را در منطقه منهدم و یا مجبور به عقب نشینی از شمال کرخه کور نماید.
فرمانده این گردان سرهنگ 2 جعفر لهراسبی که انصافاً افسری شجاع شایسته و مدبر بود و میشود گفت بیشتر موفقیت های این تیپ در تمام مدت عملیات مدیون جسارت و شجاعت این افسر و گردان 256 تانک بوده، شجاعانه حمله خود را آغاز نمود و خیلی سریع توانست حملات دشمن را در سمت راست تیپ 3 خنثی و ضربات محکم و کارسازی به دشمن وارد آورد، به طوریکه دشمن ضمن دادن تلفات و ضایعات زیاد مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه شد، گردان دشمن را تا کرخه کور تعقیب و از شمال کرخه کور بیرون راند.
عملیات ادامه داشت و گردان 256 تانک همچنان در اختیار تیپ 3 قرار داشت و با آن همکاری مینمود، تا آنکه مجدداً نیروی دشمن که از سمت چپ تیپ 3 جدا شده بود حمله خود را به سمت چپ تیپ آغاز نمود و به پهلوی چپ تیپ خسارت قابل توجهی وارد آورد. باز صدای سرهنگ جوادی در بیسیم بلند شد و اظهار داشت نیروی کمکی به سمت چپ اعزام گردد. من گروهان پیاده گردان 100 را با یک گروهان تانک ادغام و به سمت چپ تیپ 3 اعزام نمودم، قيلاً از شجاعت پرسنل گروهان پیاده گردان 100 ذکری نموده بودم، این بار نیز گروهان مزبور ضربه محکمی به دشمن وارد آورد و او را مجبور به عقب نشینی و دادن تلفات و ضایعات قابل توجهی نمود. در نتیجه پهلوی چپ تیپ 3 تأمین گرديد.
حمله روز 15/10/1359 با موفقیت پشت سر گذاشته شد. تیپ 3 به کرخه کور رسیده بود و توانست تلفات و ضایعات قابل توجهی به دشمن وارد نماید. حتی در حدود 700 الی 800 نفر اسیر از دشمن گرفت. ولی تیپ هم تلفات و ضایعات زیادی دیده بود و دیگر آن تیپی نبود که بتواند در روزهای بعد به تک خود ادامه دهد، احتیاج به تجدید سازمان اساسی و جدی داشت.
عملیات کماکان ادامه داشت. در روز 16/10/1359 به تیپ 1 و تیپ 3 ابلاغ شد، عملیات را ادامه دهند. تیپ 1 مأموریت پیدا کرد در جنوب کرخه کور به سمت شرق حمله و با تیپ 3 در جنوب کرخه کور الحاق نماید. با توجه به اینکه تیپ 2 دزفول مأموریت حفاظت سمت راست لشکر را داشت، من به گردان 207 در شمال هویزه ضمن الحاق با تیم اعزامی که قبلاً در هویزه مسئولیت حفاظت شهر را داشت سمت راست لشکر را تأمین نماید. گردان 256 تانک هنوز زیر امر تیپ 3 باقی مانده بود.
لشکر 16 اصرار داشت سریعاً گردان 256 از زیر امر تیپ 3 خارج و زیر امر تیپ 2 دزفول قرار گیرد. با وجود اینکه من توجه دادم تیپ 3 در وضعیتی است که به گردان مزبور نیاز دارد، ولی لشکر قبول ننمود. در نتیجه گردان 256 در ساعت 1300 روز 16/8/1359 خود را به تیپ 2 دزفول معرفی نمود.
تیپ 1 در این مدت با دشمن درگیر شده بود و تقریباً درگیری آن سخت بود به طوری که پس از چند ساعت درگیری مهمات بار مبنا را مصرف نمود و اعلام کرد به مهمات نیاز دارد. بایستی یادآور شد که تهیه مهمات از وظایف گردان های رزمی که در چانل تدارکاتی باشند بوده و بایستی قبلاً پیش بینی لازم به عمل میآوردند و خودروهای مهمات را در نزدیکی منطقه عملیات آماده نگه میداشتند که این عمل انجام نشده بود. بایستی این عمل را به حساب اینکه یگانهای فوق، اولین عملیات جنگی خود را انجام میدادند، گذاشت. از طرفی دشمن حملات خود را شدید کرد. شاید دشمن مکالمه فرمانده تیپ لشکر را استراق سمع نموده بود و از کمبود مهمات تیپ آگاهی پیدا نموده و میخواست از این موضوع حداکثر استفاده را نماید، بنابراین به ضربات خود افزود.
تیپ 1 در وضع بدی قرار گرفته بود. فرمانده تیپ مکرراً تقاضای کمک میکرد. لشکر 16 به تیپ 2 دزفول ابلاغ کرد در حدود 10 الی 11 تانک به کمک تیپ 1 به منطقه اعزام نماید. تیپ 2 دزفول مراتب را به گردان 207 تانک که در نزدیکی هویزه مستقر بود و به منطقه تیپ 1 نزدیکتر بود ابلاغ نمود. تا آماده شدن تانکها و طی مسافت بین دو تیپ مدتی زمان میگرفت. تیپ 1 طوری مورد حملات دشمن بود که نمیتوانست آن را تحمل کند، لذا تقاضای کمک کراراً یادآوری میشد، تا آنکه لشکر 16 به تیپ 2 ابلاغ نمود تمام تیپ 2 به کمک تیپ 1 اعزام شود. بنابراین من دستور دادم سریعاً تمام یگانهای تیپ به سمت هویزه حرکت و تیپ 1 را از وضع بحرانی که برایش پیش آمده بود نجات دهد. فرمانده لشکر به تیپ 1 ابلاغ نمود یک خیز به عقب بیاید، بالاخره تیپ 1 مجبور شد که یک خیز به عقب بیاید. این عمل باعث شد تقریباً کنترل بر هم بخورد و تعدادی از پرسنل با وسائل و وسائط مربوط به مناطق عقب، یعنی عقبتر از خط خیزی که از طرف تیپ تعیین شده بود به عقب بیایند. با توجه به وضع پیش آمده، فرمانده تیپ 1 از لشکر تقاضا کرد چند نفر افسر بفرستد تا از عقب رفتن پرسنل تیپ و ترک منطقه عملیات ممانعت به عمل آید. فرمانده لشکر این مأموریت را به معاون خود واگذار نمود. تیپ 2 دزفول در حدود 5 کیلومتری جنوب هویزه مستقر شد ولی نتوانست با تیپ 1 تماس نظری پیدا نماید و هرچه از لشکر کمک خواست که رئیس رکن 3 لشکر به محل اعزام و ترتیب تماس دو تیپ را بدهد، لشکر به علت بحرانی بودن وضع عمومی منطقه و درگیری های دیگر نتوانست به موقع رئیس رکن سوم را اعزام دارد. یگان های تیپ 2 با دشمن اخذ تماس حاصل نمودند و درگیری آغاز شد. در ابتدا یگانهای تیپ 2 به علت آنکه سنگر در اختیار نداشتند مجبور بودند ضربات دشمن را تحمل کنند، خوشبختانه درگیری در بعد از ظهر روز 16/10/1359یعنی در حدود ساعت 1600 شروع شد. پس از گذشت مدتی تاریکی فرا رسید و تیپ توانست با استفاده از تاریکی شب به تهیه سنگر جهت تانکها، خودروها و نفربرها اقدام نماید و مواضع خود را مستحکم نماید.
روز 17/10/1359 درگیری مجدد یگان های تیپ 2 با دشمن شروع شد، درگیری خیلی شدید بود. با وجود اینکه دشمن تمام تلاشهای خود را برای برهم زدن آرایش یگان های تیپ به کار برد، تیپ 2 با توجه به تجربیاتی که در این مدت پیدا نموده بود، سرسختانه مقاومت نمود و حملات دشمن را یکی پس از دیگری دفع و به دشمن اجازه نداد به پیشروی خود ادامه دهد، لشکر را مطمئن نمود چنانچه بتواند تیپ 1 را در منطقه سمت چپ تیپ 2 یعنی همان منطقهای که تیپ 1 بعد از عقب نشینی اشغال نموده بود باقی نگه دارد، تیپ 2 قادر است منطقه خود را کاملاً حفظ نماید، تلفات قابل توجه به دشمن نیز وارد خواهد نمود و حتی دشمن را به عقب خواهد راند. تیپ 2 با وجود اینکه سمت راست آن خالی بود و سمت چپ هم تیپ 1 را خالی نموده بود و لشکر هم موفق نشده عملاً تیپ 1 را در پهلوی سمت چپ تیپ 2 بیاورد. تیپ 2 همچنان منطقه خود را حفظ نموده بود و از پیشروی دشمن و به خطر افتادن منطقه تیپ جلوگیری مینمود.
تیپ 3 در وضع بدی بود، فشار دشمن هر لحظه بیشتر میشد به طوریکه اعزام هواپیما و هلیکوپتر که در کمک مستقیم تیپ قرار گرفته بود و تقدم های آتش توپخانه نتوانست مانع پیشروی دشمن شود. فرمانده تیپ مرتباً تقاضای کمک مینمود، تا آن که فرمانده تیپ تقاضا نمود اجازه داده شود عقب نشینی نماید که این عمل مورد موافقت فرمانده لشکر قرار نگرفت. تیپ در این مدت عملیات، تلفات و ضایعات زیادی دیده بود و توان رزمی خود را از دست داده بود. عملیات روزهای بعد تیپ با توجه به اینکه یگانهای تیپ تقویت قابل توجه نشده بودند، موفقیت آمیز نبود و تیپ قادر نبود منطقهای را که تصرف نموده بود نگهداری نماید. در این مدت دشمن مرتباً در منطقه تقویت میشد و نیروهای تازه نفسی را وارد منطقه عملیات مینمود. بنابراین مقاومت تیپ با توجه به استعداد رزمی ناچیز آن مؤثر واقع نمیشد و هر لحظه وضع تیپ 3 بحرانیتر میشد و عملاً یگانهای تیپ در اثر فشار دشمن به شمال کرخه کور رانده شده بودند. دشمن از سمت راست در منطقه تیپ مبادرت به زدن پل مینمود و میخواست نیروهایی از سمت بستان به منطقه اعزام دارد و عقب لشکر را تهدید و محاصره نماید که مراتب به موقع به لشکر گزارش شد. از طریق مرکز عملیات به گردان 148 پیاده مشهد که از ساعت شروع حمله لشکر از زیر امر تیپ 2 دزفول خارج شده بود مأموریت داده شد مانع پل زدن و پیشروی دشمن گردد که این عمل انجام شد.
روز 17/10/1359 را پشت سر گذاشتیم و تیپ 2 دزفول کماکان از منطقه خود پدافند مینمود و تیپ 3 با آن تعداد عناصری که باقی مانده بود پدافند مینمودند ولی فشار دشمن در منطقه زیاد بود، تا اينكه روز 18/10/1359 شروع شد. دشمن مجدداً فشار خود را به تمام منطقه اضافه نمود و با برداشت نیرو از مناطق دیگر نیروهای این منطقه را تقویت کرد و از موفقیت به دست آمده حداکثر استفاده مینمود. در این روز حملات هواپیما و هلیکوپتر دشمن زیاد شده بود و منطقه مرتباً مورد بمباران آنان قرار میگرفت و فشار لحظهای کم نمیشد. در عوض یگانهای لشکر متحمل تلفات و ضایعات زیاد شده بودند و به طور کلی توان رزمی خود را از دست داده بودند، تقریباً هیچگونه تقویتی از یگانهای مزبور به عمل نیامده بود، وضع تیپ 2 دزفول خوب بود، تیپ با توجه به تجربیاتی که قبلاً در جنگ با دشمن به دست آورده بود، در اولین فرصت مبادرت به تهیه سنگر و مستحکم نمودن منطقه پدافندی خودی نمود. در نتیجه تلفات و ضایعات کمی به او وارد شد و توانست به دشمنی که در منطقه او بود تلفات و ضایعات قابل توجهی وارد سازد. پهلوی چپ او به وسیله تیپ 1 لشکر 16 تأمین میشد، یعنی تیپ 1 در پهلوی چپ او مستقر بود میتوانست منطقه خود را کاملاً نگهداری نماید، ولی همانطوری که قبلاً یادآوری شد تیپ 1 به علت فشار زیاد دشمن و تلفات و ضایعات وارده، به منطقه عقب رانده شده بود. پهلوی چپ تیپ، اظهار داشت این عمل را انجام خواهد داد، ولی عملاً تیپ آنچنان نیرویی در اختیار نداشت که بتواند این مأموریت را انجام دهد. اگر تیپ 2 دزفول به موقع وارد منطقه عملیاتی نمیشد و با دشمن خود را درگیر نمینمود، چه بسا تلفات و ضایعات تیپ 1 خیلی بیشتر از اینها بود. در هر حال پهلوی چپ تیپ 2 دزفول خالی بود و در منطقه سمت راست او هم از ابتدا نیرویی نبود، بنابراین احتمال دور زدن آن زیاد بود تا آنکه به تیپ اطلاع داده شد، ستونی به استعداد 40 دستگاه تانک و نفربر از جفیر حرکت نموده و در سمت راست تیپ 2 دزفول در حال پیشروی است. من پیش بینی نمودم مأموریت این ستون یا ضربه زدن به پهلوی راست تیپ خواهد بود و یا آنکه قصد دور زدن عقب تیپ و به محاصره کشیدن تیپ را دارد. در این بین تیپ 1 و تیپ 2 به علت تلفات و ضایعات حاصله قادر نبودند در منطقه خود مانع پیشروی دشمن شوند و تقریباً تیپ 2 دزفول در منطقه پدافندی تنها مانده بود. ضمناً پهلو و تا عقب آن به وسیله ستون مزبور مورد تهدید بود. بنابراین من با بیسیم با فرمانده لشکر 16 تماس گرفتم و تقاضا نمودم در حضور فرمانده لشکر وضع موجود بررسی و مأموریت تیپ مشخص گردد. تقاضا مورد قبول واقع شد و من به اتفاق سرگرد قبادی رئیس رکن سوم تیپ که آن هم از افسران شایسته و لایق بود، به پاسگاه فرماندهی لشکر عزیمت نمودیم. در این ملاقات وضع منطقه و تیپ و عملیات احتمالی دشمن را تشریح نمودم. فرماندهی لشکر 16 ابلاغ نمود با توجه به هماهنگی انجام شده، تیپ مواضع اولیه خود را اشغال، سوسنگرد را تأمین و مانع از افتادن شهر سوسنگرد به دست دشمن شود. من اظهار داشتم در روز امکان عقب نشینی به علت تلفات و ضایعات که به وسیله دشن ممکن است وارد آید، ممکن نیست. هماهنگ شد در تاریکی شب این عمل انجام شود.
تیپ 2 دزفول در ساعت 1800 روز 18/10/1359 حرکات خود را به عقب آغاز کرد. پس از گذشتن عناصر عقب دار تیپ از هویزه یک ستون تانک دشمن که با چراغ روشن حرکت می نمود و حرکات آن کاملاً دیده می شد به منطقه عقب تیپ یعنی جنوب هویزه رسید و به تصور اینکه تیپ 2 هنوز در منطقه است و آن را به محاصره در خواهد آورد، آرایش مناسبی در اطراف محور هویزه به طرف منطقه پدافند تیپ گرفت و با آرایش تاکتیکی به منظور اخذ تماس با عقب تیپ حرکت نمودند. ولی خوشبختانه تمام عناصر تیپ در آن موقع از آن محل خارج شده بودند و از یک درگیری خطرناک و محاصره نجات پیدا نموده بودند. تیپ سریعاً مواضع اولیه پدافندی را در جنوب سوسنگرد اشغال نمود و از پشروی دشمن به شهر سوسنگرد و محور حمیدیه سوسنگرد جلوگیری و از منطقه مزبور پدافند نمود.
لشکر 16 پس از 3 روز توانست تانک ها و پرسنل تیپ 1 را جمعآوري و در قسمت راست منطقه سوسنگرد و قسمت چپ آن به وسیله تیپ 2 دزفول در مواضع پدافندی مستقر نماید. تیپ 1 و تیپ 2 به پدافند خود در جنوب سوسنگرد ادامه دادند تا منطقه تیپ 2 با زدن سد بر روی رودخانه کرخه زیر آب قرار گرفت و تیپ 2 از منطقه خارج و در فولیآباد مستقر و به عنوان نیروی احتیاط نزاجا منظور گردید.
در مدتی که تیپ 2 به عنوان احتیاط نیروی زمینی منظور شده بود، بنا به دستور نیروی زمینی، به صورت گردانی و یا تمام تیپ در تقویت لشکرهای عمل کننده قرار میگرفت.
منبع: عملیات نصر، حسینی، سید یعقوب،1393، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب