عمیق و ارزشمند از جمله نگرش آن شهید عزیز به موضوع مورد بحث تفسیر از عبارت دفاع مقدس تحلیلی مفید از دوران دفاع مقدس، وحدت ارتش و سپاه، پیشبینی قیامها و انقلابهای آزادیخواهانه در منطقه و الگو شدن جمهوری اسلامی ایران برای مستضعفین میباشد که با شرایط کنونی جهان به ویژه منطقه هنوز هم قابل بهره برداری و ارزشمند است. لذا متن سخنرانی جهت استفاده علاقه مندان به شرح زیر آورده می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
تحلیلی از رابطه علم جغرافیا و رزم
تیمسار سرتیپ صیاد شیرازی
گفتاری که در اینجا ارائه خواهد شد تلفیقی است از اطلاعات علمی و تحصیلی خود و تجربه حضور در صحنه های عملی در عصر انقلاب اسلامی که به صورت تحقیقی بیان خواهد شد. هنگامی که ما وارد دانشکده افسری شدیم از دروس مشخص و معین آنجا درسهای جغرافیای نظامی و هنر جنگ بود. استادان ما هم تحصیل کرده بودند و هم در کار نظامیشان علم جغرافیا را به کار برده بودند. وقتی صحبت میکردند آثار علم و عمل در آن هویدا بود. خود من نیز به جغرافیا و تاریخ علاقه داشتم. آن هم جغرافیای تاریخی که به کار وظیفه سربازی میخورد. به یاد دارم هر جا که می رفتم در مأموریتهای مختلف چه قبل و چه بعد از انقلاب آنها را همراه خود میبردم تا هر وقت لازم باشد بتوانم از آنها استفاده کنم.
تا قبل از انقلاب ما چهره عملی و حیاتی و ضروری این علم را آن طور که باید و شاید نمیشناختیم مگر در صحنه های آموزش که از ما میخواستند و یا خودمان نیاز داشتیم. در آن هنگام میدیدیم که این ارتباط برقرار میشود. وقتی انقلاب عظیم اسلامی به ثمر رسید ما نقش اساسی و حیاتی اطلاعات جغرافیایی به نام جغرافیای نظامی را کاملاً درک کردیم. در جغرافیا مجبوریم بحثهایی را که مربوط به کارمان میباشد برداشت و استنتاج نموده و آن را به نحو احسن به کار ببریم. مشخص است که وقتی علم جغرافیا دامنهای وسیع و بخشهای مختلفی دارد ما نیز باید از همهی بخشهای آن این برداشت را داشته باشیم. بنابراین اهمیت کاربرد جغرافیا در رزم به صورت علمی در این است که میباید از علم جغرافیا مجموعهی اطلاعاتی گردآوری شود که در بر دارنده تمامی اطلاعات مورد نیاز در امور نظامی باشد. این کار برای آنها که میخواهند کتاب یا مقالهای برای مدارس نظامی تهیه نمایند کار بسیار سخت و دشواری است.
در این گفتار در چند بخش ارتباط علم با رزم را مشخص خواهم کرد. بخش اول ارتباط علم جغرافیا با اهداف نظامی است. ما سه هدف شناختهشده داریم. «هدف تاکتیکی»، «هدف استراتژیکی» و هدف «ایدئولوژیکی». که هر کدام از آنها در کار نظامی ما محدوده مشخصی دارند. «هدف تاکتیکی» شامل عوارض حساس در محدوده کوچکی از زمین میباشد که اگر آن را در دست داشته باشیم تسلط ما بر دشمن در میدان رزم بیشتر خواهد شد. آن گاه که هدف وسعتش بیشتر شود به گونهای که ارتباط منطقهای پیدا میکند هدف جنبهی استراتژیکی خواهد یافت. این هدف در یک رزم فراگیرتر پای چندین کشور منطقه را به میدان نبرد باز میکند. اما هدف ایدئولوژیکی! ما قبلاً این هدف را یک تئوری میدانستیم. وقتی انقلاب عظیم ما با اصالت اعتقادی خود به ثمر رسید کاملاً درک کردیم که این هدف برای ما هدفی غایی و نهایی است و امروز ما دستاندرکار این هدف شدهایم. خصوصاً از زمانی که با واژهی مبارک «دفاع مقدس» آشنا شدیم. حضرت امام در زمان بسیار حساسی اشاره به دفاع مقدس کردند؛ یعنی هنگامی که دشمن وارد خاک ما شده بود و ده هزار کیلومتر از خاک ما را اشغال کرده بود. در آن هنگام سؤال این بود که آیا مأموریت ما این است که فقط دشمن را تا لب مرزها عقب بنشانیم و او را منهدم کنیم یا اینکه دشمن تعقیب شود و حکومت متجاوز ساقط گردد؟ با عملیات رمضان بعد از مجموعهای از عملیات مانند ثامنالائمه (ع)، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس عمدهی خاک اسلامیمان از دست دشمن بازپس گرفته شده بود. پس از عملیات رمضان که رخنهای به عرض 15 کیلومتر و عمق 27 کیلومتر در جبههی دشمن و در محور پاسگاه زید به طرف نهر لتیان (2 کیلومتری شطالعرب) ایجاد گردیده بود و چیزی نمانده بود که رزمندگان اسلام موفق به گشودن دروازههای بصره گردند که متأسفانه به دلایلی که ذکر آن در این مقوله نمیگنجد فقط اکتفا به انهدام نیرو و امکانات دشمن گردید. دشمن دست به حیلهی جنگی جدیدی زد. آن حیله این بود که نبرد قادسیه را پیروزمندانه اعلام کرد و گفت که به خط مرزها برگردند. حتی مهلتی را نیز برای خود مشخص کرده بودند، حدود 10 روز. در آن هنگام احساس کردیم حالتی روحی و روانی برای رزمندگان ما در جبهههای نبرد، مخصوصاً رزمندگان ارتشی که مأموریتشان دفاع از خاک مملکت بود، پیش آمده و دربارهی این مأموریت فکر میکردند که به نقطهی آخر رسیدهاند. خودبهخود این حالت به گونهای تلقینی توقف موقتی رزمندگان و نهادهای انقلابی و مردم را در مسئلهی ادامهی نبرد موجب گشت. حضرت امام در یکی از رهنمودهایشان فرمودند که ما در حال «دفاع مقدس» هستیم؛ یعنی با رسیدن به مرز جنگ تمام نمیشود. این برای ما مهم است که متجاوز را تنبیه و مجازات کنیم. این امر ممکن بود در این طرف مرز هم انجام شود، ممکن بود که یک مقدار آن طرف مرز هم انجام بگیرد، ممکن بود برای تحقق این امر تا قلب بغداد هم پیشروی بشود. وقتی که استنتاج خودمان را از عمق مأموریتمان کردیم با «هدف ایدئولوژیکی» خود آشنا شدیم. هدفی که اعتقاد پشتوانهاش بود، همان هدفی که اصالت انقلابمان هم بر آن استوار بود. البته در محدودهی میدان نبردی که بین ایران و عراق بود نمیتوانستیم تئوری هدف ایدئولوژیکی را آن طور که باید و شاید عمق بدهیم. اما خیلی زود بعد از نبرد فاو، که ارتباطی با کویت از طریق خورعبدالله و جزیرهی بوبیان ایجاد شد عملاً محسوس گردید که ارتعاش چنین عملیاتی در صحنهی خاورمیانه کشورهای حجاز و امارات و کشورهای منطقهی جنوبی خلیج فارس را نیز در بر میگرفت. اینها نشان میداد که هدف ما سیر ایدئولوژیکی پیدا میکند و به همین دلیل نیز آنها از انقلاب اسلامی ترس و وحشت عمیقی پیدا کردند.
من این سه هدف را خدمت عزیزان اشاره کردم فقط به خاطر آنکه وقتی میخواهیم برای نبردمان برآوردی عملیاتی داشته باشیم ارتباط آنها را در نظر بگیریم. در قوارهی طرحهای عملیاتی سه عامل جو، زمین و دشمن از عوامل بسیار اساسی در برآوردهاست. وقتی بخواهیم به آنها دست یابیم نیاز به اطلاعاتی عمیق، تخصصی و دقیق و زنده متناسب با زمان داریم. عامل «جو» کاملاً ارتباط با علم جغرافیا دارد، منتها در تعابیر نظامی این گونه مطرح شده است که آبوهوای منطقه برای ما مهم است. برای ما شرایط پریودی آبوهوا مهم است. سرما، گرما و فصول بارندگی یا خشکی همگی در یک طرح عملیاتی مؤثر است. اگر به عامل «زمین» نیز توجه کنیم میبینیم که تمام تاکتیکهای ما روی زمین پیاده میشود و حتی برای آنکه بتوانیم آن را بهتر پیاده کنیم و عملیات رزمی را آن طور که در طرح وجود دارد تحقق ببخشیم میباید از زمین اطلاعات دقیقی داشته باشیم. ارتفاعات، جادهها و درهها و کلیهی عوارض طبیعی و مصنوعی که در روی زمین است. برای این بخش از اطلاعات در چارچوبهای طرحهای عملیاتی مباحث بسیار دقیق و ظریفی داریم که برادران ما در بخش نظامی میباید بعد از آموزش آنها را در عمل به کار گیرند. در آن هنگام است که درجهی اهمیت این اطلاعات آشکار میگردد. به عامل «دشمن» که میرسیم باید دید که دشمنمان از کدام ملیت است؟ چه روحیاتی دارد؟ و از چه منابع انسانی خاصی برخوردار است؟ همهی این مسائل با جغرافیا و شیوهی نظامی برداشت از آن که یک فن و تجربه و هنر قویتری میخواهد ارتباط مییابد. ما اگر بخواهیم این ارتباط را به صورت عملی با زمان موجود ارزیابی کنیم میباید به دامنهی وسیع علوم توجه داشت. مخصوصاً در بخش نظامی. چرا که در این بخش علوم آن قدر وسعت دارند که در کشورهای طراز اول دنیا همانند آمریکا و شوروی عمدهترین منابع پژوهشی و علمی خود را در بخشهای نظامی به کار میگیرند، یا بهتر بگوییم بهترین پژوهشگران را در آنجا متمرکز میکنند تا بتوانند همان طوری که سلطهی خود را با قدرتهای نظامی پیشرفت در سطح جهان تعادل میبخشند در تکامل آن نیز پیشرفت حاصل نمایند. کاملاً روشن است که آنها با سرمایهگذاریهای کلان در جهت توسعهی سلاحها و به دست آوردن سلاحهای استراتژیک و تکامل آنها یک دکترین خاص نظامی را تعقیب میکنند.
آنچه که مسلم است این است که اصول علم همه جا یکی است و یا به عبارت دیگر علم در همه جا قابل برداشت است و بستگی به این دارد که به دست چه کسی بیافتد. ولی آن تحرکاتی که در صحنههای علمی به وجود میآید، خصوصاً تحرکاتی که ارتباط مستقیم با تحرکات نظامی و قدرتهای نظامی پیدا میکند مطمئناً از دکترین نظامی آن مملکت تبعیت میکند. کشور ما که از حکومتی انقلابی با اصالت اعتقادی عمیق و محکمی برخوردار میباشد حرکتی ناشناخته نیست؛ ولی حرکت انقلابی عظیمی که در زمان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) پدید آمد بعد از مدتی متوقف شد. در همهی تاریخ تا امروز ما تنها یک انقلاب احیا شده از صدر اسلام میبینیم و آن انقلاب اسلامی ایران است.
هیچ محقق منصفی نمیتواند بگوید که ما در یکی از جنگهایی که تا کنون چه با ضدانقلاب داخلی و چه با دشمنان خارجی داشتهایم آغازکننده بودهایم. اما آنچه که مسلم است وقتی که وارد جنگ شدیم تداوم بخشیدن ما به نبرد به خاطر رعایت همان وظیفهی مقدسی است که از «دفاع مقدس» درک کردیم. بنابراین ما امروز در تمامی صحنههای نظامی میبینیم که در نبرد هم از استراتژی برخورداریم و هم از دکترین نظامی. البته دکترین نظامی همواره به صورتی تحقیقشده از استراتژی تبعیت میکند. دکترینی که برای امور نظامی ما به وجود میآید به دنبالش تحرکات علمی نیز به وجود خواهد آمد. ما امروز در صحنهی زمین در جبههای به طول 1400 کیلومتر حدود 8 سال است که میجنگیم و اگر هر از چندگاهی نزدیک است که دشمن از پای درآمده و به زانو بیفتد به خاطر آن است که توان مقابله با رزمندگان اسلام را ندارد. اما بلافاصله مشاهده میکنیم که با تحرکات و توطئههای جدید سعی دارند به صورتی ما را به تأخیر بیندازند و حرکتمان را متوقف کنند. در بعضی مواقع نیز میخواهند ما را تهدید کنند. بعد از عملیات کربلای 10 دیدیم که ناگهان سروکلهی ناوگان رزمی آمریکا و متحدانش در پیمان ناتو در خلیج فارس و بحر عمان پیدا شد. بهانهی ظاهری این حضور نامیمون با دعوت شیخ یا حاکم دستنشاندهی کویت ایجاد شد. اما در محتوا مشخص بود که آنها قصد دارند جبههی دریایی را به جبههی زمینی متصل ساخته و تمرکز قوای ما را در زمین بر هم زده و ما را در جبهههای زمینی و دریایی گسترش دهند که تا مدتی نیز موفق شده بودند. البته این حضور میتواند اهداف دیگری نیز داشته باشد. چرا که بیش از 65 درصد ذخایر نفتی جهان در منطقهی خلیج فارس است. آنها برای حراست از این منطقه و ایجاد یک سد در مقابل حرکت انقلاب اسلامی و رسوخ آن به کشورهای جنوبی خلیج فارس به این حضور نیاز داشتند. اما آنچه مسلم است این است که اولین هدف آنها نجات صدام است. در این صحنه طبق برآوردهای کلاسیک نظامی میباید همیشه امکانات نظامی خودمان با دشمن را بسنجیم. مدتی بود که این مقایسه فقط با صدام انجام میگرفت. ما از اول جنگ تحمیلی هم تشخیص دادیم که این مقایسه نمیتواند برای ما تعیینکننده باشد. بحث میشد که دشمن چه قدر تانک دارد، چه قدر هواپیما، موشک و امکانات مهماتی و چه قدر نیروی سازمانیافته دارد و عوامل دیگری که در توان رزمی دشمن مؤثر بودند را ما بررسی میکردیم. وقتی که امکانات دشمن را با خود مقایسه میکردیم کاملاً در ابعاد مختلف کمبود احساس میگردید. آنچه که همیشه کمبود ما را جبران میکرد یکی کیفیت نیروی انسانی ما بود و دیگری روحیهی اعتقادی ما که به عنوان پشتوانهی اصیل حرکت انقلاب اسلامی محسوب میگردد. در اغلب موارد این مطلب ما را کمک میکرد. ولی این دلیل نشد ما به آن قوارههای عملی خودمان پشت پا بزنیم. یعنی این مسائل موجب آن نشدند که وقتی میخواهیم با دشمنانمان بجنگیم عوامل مؤثر در عملیات را نام برده و برایش محاسبه نداشته باشیم.
حالا آمریکا در مقابل ماست. متحدینش هم مقابل ما هستند. حدود هشتاد ناو جنگی آنها با سیستم بسیار مدرن از نظر راداری، موشکی و از هر نظر دیگری که شما تصور کنید در مقابل ما قرار گرفتهاند. ما میبایست بین امکانات نظامی خود و امکانات آنان مقایسهای بر اساس اعداد و ارقام داشته باشیم. اما وقتی این مقایسه را انجام میدهیم مشاهده میکنیم که امکانات ما با آنها قابل قیاس نیست. استراتژی ما در تقابل قدرتها دارای شکل واحدی نیست که بخواهد تا آخر ادامه پیدا کند و دشمنان ما فقط بر مبنای همین قواره برآورد روی ما داشته باشند، نقطه ضعفهای ما را متوجه شوند و بیایند از روی نقطه ضعفها وارد شوند. به حولوقوهی الهی با آن تدبیری که منشأ فکریاش دیدگاه ولایت است میبینیم که تلفیق دو کلمه به وجود میآید که میگویند: «دفاع مقدس». این مطلب شعار نیست یک امر عملی است. نمونههایی از این قبیل رهنمودها و دیدگاهها را از حضرت امام از اول جنگ داشتهایم. آبادان 330 درجهاش در کنترل دشمن بود و ما تنها در 30 درجهاش امکان رفتوآمد داشتیم. در آن هنگام هیچ امیدی برای نجات این شهر مظلوم نبود. روزانه شهدای زیادی میدادیم. بسیاری نیز مجروح میشدند. در آن هنگام از حضرت امام کسب تکلیف شد که آیا میباید در آبادان به مقاومت خود ادامه دهیم یا نه؟ حضرت امام فقط این جواب را دادند که محاصره آبادان باید شکسته شود. برای طراحان نظامی آن موقع چه ارتش و چه سپاه که همگی در یک شرایط مقدماتی بودند در صحنهی نبرد خیلی ثقیل بود که طرحی را پیاده کنند که نتیجه آن شکست حصر آبادان باشد. اما بعد از مدتی دیدیم که طرح به وجود آمد و نبرد ثامنالائمه به تحقق پیوست. در این نبرد دشمن را در شرق رودخانهی کارون منهدم کردیم. در آن هنگام بود که محاصره آبادان شکسته شد. در تکمیل این حرکت عملیات بیتالمقدس در وسعت 6 هزار کیلومتر مربع انجام شد که در نتیجه خونین شهر آزاد شد. یعنی کاملاً منطقه جزیرهی آبادان به کنترل نیروهای خودی درآمد.
وقتی به چهرههای جدیدی از تفکرات نظامی در مملکت خود میرسیم مشاهده میکنیم که این چهرهها هیچ ربطی به تاریخ جنگهای جهان ندارند. هیچ ارتباطی با سیستمهای فکری نظامی شرق و غرب ندارند. البته این قسمتهایی که ما به آنها دست یافتهایم درست بر مبنای همین امر یعنی از استراتژی نبرد ما استخراج شده است. مطمئناً بدانید بعد از این مرحله جنگ که انشاالله با پیروزی نهایی به پایان خواهد رسید استراتژی ما چهرهی جدیدتری پیدا میکند. چرا که انقلاب اسلامی یکی از اهدافش صدور انقلاب بوده است. این صدور امروزه به صورت فکری و روحی در نقاط مختلف جهان آثارش مشخص شده است. مردم فلسطین بدون سلاح قریب به یازده ماه است که با صهیونیستهایی که غرق در اسلحه هستند و هیچ رحم و مروتی در مقابل مردم ندارند میجنگند. هر هفته نماز جمعهی آنها برگزار میشود در حالیکه میدانند در هر نماز جمعه شهدای زیادی میدهند. تداوم این مبارزه ارتباط روحی عمیقی با صحنههای انقلاب اسلامی دارد. خودبهخود شگردهای این حرکت نیز قابل دستیابی برای دشمن نیست. استراتژی نبردی که ما دنبال میکنیم دفاع مقدس است. این از ویژگیهای ارتش اسلام است؛ ارتشی که من اقلاً هفت ماده برایش عامل ارزیابی گذاشتهام. به عنوان یک الگویی برای منِ سرباز که میخواهم رشد و تکامل پیدا کنم. باید ببینیم که در کلام ارتش و برای کلام ارتش باید آماده شویم. اولین ویژگی این ارتش در بنیهی اعتقادیاش نهفته است که آن اعتقاد محض به «الله» است. دومین ویژگی آن در منش رهبری است. سومین ویژگی آن که اخیراً نیز نسبت به آن تعمق شده مسئلهی استحکام و انسجامی است که میباید در نیروی مسلح موجود باشد. انضباط شالودهی این استحکام است. ما قبلاً به صورت تئوری خوانده بودیم که انضباط بعد ظاهری و معنوی دارد و امروزه میبینیم که واقعاً بعد معنوی انضباط بر بعد ظاهری آن میچربد. ضمن اینکه بعد ظاهریاش نیز نباید از بین برود. یک نظامی باید یونیفورمش مشخص باشد. باید با روحیهی نظامی و اخلاق نظامی مشخص شود. اینها دورنمای این ویژگی است که بایستی در جهت انسجام و استحکام سازمانی ما تحقق پیدا کند. اتحاد و وحدت در ارتش را ما قبلاً همانند زمان انقلاب نداشتیم. ارتش در آن هنگام یک ارگان نظامی منحصربهفرد بود و مشخص بود که همه در یک انسجام سازمانی قرار دارند. بنابراین وحدت معنی نداشت. وحدت با چه کسی باید داشته باشند؟ ولی امروز میبینیم که نهاد نظامی نوپای انقلابیمان یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز وارد صحنه شده و با آن شخصیت ارزشمندی که پیدا کرده نقش تعیینکنندهای در کنار ارتش دارد. وحدت و انسجام این دو ارگان آن قدر معتبر بوده که میبینیم حضرت امام در آن شرایط تاریخی حکمی صادر میکنند که ریشهی اصلی اتحاد و وحدت آنهاست. بنیۀ دفاعی اصیل ما به هیچ وجه قابل محاسبه برای دشمنانمان نخواهد بود. ما میتوانیم بنیۀ دفاعی دشمن را حساب کنیم. چون به همان شیوۀ کلاسیک باید دنبال این مطلب باشیم.یعنی بدانیم که آنها چه قدر از تانک، توپ، هواپیما و دیگر ادوات نظامی برخوردارند. ما میتوانیم توان رزمی آنها را از منابع مختلف اطلاعاتی به دست بیاوریم. حتی توان نظامی آمریکا را. ولی آنها نمیتوانند بنیهی دفاعی اصیل جمهوری اسلامی را به دست آورند چون این جنگ با مردم ارتباط یافته است. مردم یک قدرت لایزال الهی هستند. هر چه که این روزها به نقش مردم در جبهههای نبرد و نیروی بسیج مردمی ـ با آن نقش تعیینکنندهای که دارند ـ فکر کنیم عظمت آن را کمتر درک میکنیم. یعنی، متوجه میشویم که باید بیشتر مطالعه و تلاش داشته باشیم تا بتوانیم آنها را خوب سازماندهی کنیم و آموزش بدهیم تا وقتی آنها را به میدان نبرد میبریم مهیا باشند تا ارزش آنها بهتر ارائه شوند.
وجه جهانی قدرت نظامی ما امروز قلب مستضعفین دنیا را روشن کرده است. آنان امیدوارند که اگر ما مرز صدام را شکسیتم. به حولوقوهی الهی ملتهای مسلمان حرکت و قیام کرده و روش و شیوهی انقلاب اسلامی ایران را دنبال کنند. در نتیجه ما یک حالت الگوئی برای دنیا پیدا کردهایم. یکی دیگر از ویژگیهای ارتش اسلامی را میباید فرهنگ شهادت بدانیم. به اعتقاد من فرهنگ شهادت در صحنههای انقلاب اسلامی مخصوصاً در جبهههای نبرد پیروزی ما را تضمین میکند. چرا که رزمندگان اسلام وقتی به این فرهنگ مسلح هستند میدانند که اگر زنده بمانند و دشمن را در هم بشکنند پیروزند و اگر در مسیر در هم شکستن دشمن به شهادت نیز برسند باز پیروزند. این فرهنگ فرهنگی است که منشأ آن الحمدلله از مملکت اسلامیمان است.
حال اگر ما بخواهیم برای مهیا کردن رزمندگان اسلام از نظر علمی در مدرسههای نظامی سرمایهگذاری کنیم بایستی تفکر و تحرکی در راستای همین استراتژی و دکترین نظامی داشته باشیم. دکترین را در کتابهای نظامی یکی از عوامل مهم تکامل قدرت نظامی میدانند. بنا بر این اساس دائماً باید روش و مشی مشخصی داشته باشیم تا در محیط نظامی کارمان تکامل یابد. امروز برای چنین تکاملی در صحنهها و میدانهای این جنگ یک مشی الهی نصیب ما شده است. بنابراین میباید پشتوانههای علمی ما آن قدر قوی و پرمایه باشند که بتوانند ما را قوی نگه دارند. پارامترها و اطلاعات جغرافیایی که از آن سخن به میان آمد به روشنی نقش تعیینکنندهی خود را در راستای پیروزی بر دشمن عیان ساختهاند. در بخش جغرافیای صرف وقتی که وارد میشویم مشاهده میکنیم که در همین جنگ تحمیلی دشمن حداکثر بهرهبرداری را از این مسئله کرده و ما را غافلگیر ساخت. محورهایی که عراقیها از آنها وارد مملکت ما شدند در پایین منطقهی جنگی، از محور شلمچه، کوشک، تنگ چزابه، تا بیاییم بالاتر، منطقهی فکه، دهلیز مهران، تنگ سومار، نفت شهر، منطقهی خسروی، دهلیز مریوان ـ که البته در آن زیاد پیشروی نکردند و ما بعدها از آن بهرهبرداری فراوانی کردیم ـ در تمامی این محورها با بررسیهای دقیق قبلی عمل کردند. ما هم همیشه در ارتشمان این برنامهها را داشتهایم. منتها به صورت معلومات کلاسهشدهای که در داخل قسمتهای اطلاعاتیمان بود. از تمام محورها چه برای جلوگیری از پیشروی دشمن و چه برای پیشروی خودمان بهرهبرداری کرده بودیم. وقتی که همهی این امور را در نظر بگیریم شاید بتوان گفت که یکی از پرمصرفترین علمها در محیط کار نظامی ما که در تقدم قرار دارد علم جغرافیاست. علم جغرافیا میباید به صورت جغرافیای نظامی برای ما تدوین شود تا ما آمادهتر و مهیاتر از آن استفاده کنیم.
در اینجا این مطلب باقیمانده را به صورت فشرده عرض میکنم. ارتباط مستقیم تمام اقدامات نظامی ما با نقشه و عکس هوایی یک امر محرز و مشخص است؛ یعنی امکان ندارد بدون نقشۀ جغرافیایی ارتباط بین نیروهای نظامی حفظ و برقرار شود. ما از نقشهها در تمام امور چه عملیات و چه کسب اطلاعات و همین طور برای امور لجستیکی و پشتیباتی و خدمات رزمی مخصوصاً در کاربرد آتش استفاده میکنیم. در سیستمهای ناوبری و در امور نظامی ما نقشههای نظامی مخصوص داریم. از نقشههایی با مقیاسهای متفاوت برای کاربردهای مختلف بهرهبرداری میکنیم به طوری که دیگر کلاسه شده. شما در تمام سطوح آموزشی از مقدمات گرفته تا تخصصی و عالی همه را بررسی کنید. در تمام مدارس نظامی امکان ندارد که درسی داشته باشیم و در کنارش نقشه و نقشهخوانی و عکس هوایی نباشد. امروز در میدانهای جنگ مشاهده میکنیم که در بعضی از مواقع عامل برتری و تسلط لحظهای دشمن بر ما استفادهی بسیار وسیع از نقشه و عکس هوایی است. آنها هواپیماهای پیشرفتهای در اختیار میگیرند. هواپیماهای عکسبرداری میآیند و زنده اطلاعات را از زمین و از وضع گسترش نیروهای ما ثبت میکنند. این اطلاعات بلافاصله هم قابل استفاده است. در این راستا حتی از سیستم ویدئو هم استفاده میکنند؛ یعنی به کمک فیلم از تحرکات و آرایش نظامی ما مطلع میشوند. عکسبرداریها و فیلمبرداریهای آنان مؤثر نبوده و از آنها آنچه که باید و شاید نمیفهمند. بنابراین مسئلۀ نقشه و عکس هوایی به اضافهی اطلاعات هواسنجی و هواشناسی مجموعهی بسیار ارزشمندی را تشکیل میدهند.
چون تخصصم در توپخانه بوده و در این قسمت هم بر حسب لزوم دورۀ هواسنجی بالستیکی را گذراندهام میتوانم بگویم که علم هواسنجی و هواشناسی با طرحهای عملیاتی ارتباط بسیار عجیبی دارند. به طوریکه در قرارگاههای عملیاتی ما عنصر هواسنج و هواشناس جزو عناصر عملیاتی مستقر محسوب میشوند. این امر بدان لحاظ است که دائماً وضعیت جوی را برای ما بتوانند تحلیل کرده و عکسها و نقشههای هواشناسی را برای ما تفسیر کنند. علاوه بر آن بتوانند اطلاعات دیگری که ما لازم داریم از جو به ما بدهند. حال درجهی اهمیت این گردهمایی و سمینار به خوبی رخ مینمایاند. این بحثها به خوبی نشان داد که بهرهبرداری ما در امور نظامی یک بهرهبرداری زنده و ارزنده است. در این مجامع سرمایهگذاری بیشتر در باب نقطه ضعفها و نارساییها از اهمیتی حیاتی برخوردار است. ما نیز حاضریم تا در این مسیر کمک کرده و این ضعف بزرگ را از بین ببریم. یکی از ضعفها این است که نقشههای ما متعلق به چندین سال قبل است و هر بار هم که تجدید چاپ شود همان نقشههای قبلی را چاپ میکنند که اغلب تجدید نظر شده نیز نیست. در نتیجه بسیاری از عوارض طبیعی و مصنوعی در مملکت تغییر مییابد، در حالی که در نقشهها ثبت نمیشود.
والسلام
انتهای مطلب