این مقاله ضمن برشماری نظرات گوناگون اندیشمندان، با تحلیل اتفاقات سال اول جنگ و با توجه به نیروی موردنیاز برای تصرف خوزستان و با ذکر دلایل علمی و مبتنی بر واقعیات میدان نبرد، مشخص مینماید که چرا عراقیها نتوانستند از کرخه عبور نمایند، آنها اشتباهات فاحشی در برآورد اطلاعاتی و عملیاتی مرتکب شدند و یک عادت غلط عملیاتی به نام «آفند ناقص» را بهطور دائم تکرار کردند که ریشه آن را میتوان در اندیشه نظامی افسران عالیرتبه رژیم بعث و شخص صدام جستجو نمود که ناشی از تربیت نادرست نظامی، دیکتاتوری، غرور کاذب و از همه مهمتر القاء تصورات نادرست از سوی قدرتهای بزرگ در ذهن رهبران خودکامه عراق بود. همچنین تحلیل تاریخ مشخص نمود که صدام، اجراکننده مقطعی از اهداف راهبردی بلندمدت قدرتهای جهانی در منطقه بود.
واژگان کلیدی:
ناتوانی عراق، دفاع مقدس، عبور از کرخه، تصرف دزفول
- مقدمه:
هنگامیکه تاریخ دفاع مقدس را مرور میکنیم، سؤالهای متعددی در ذهن نقش میبندد که پاسخ قانعکنندهای برای آن وجود ندارد و نمیتوان با جوابهای کلیشهای و شعارهای چند دهه گذشته، ذهنهای کنجکاو جوانان و اندیشمندان نظامی را که تشنه جواب هستند، سیراب نمود. یکی از این سؤالهای همیشه مطرح این است که؛ دلایل ناتوانی عراق در عبور از کرخه و تصرف دزفول چه بود؟ آیا عراقیها نمیدانستند که قادر نخواهند بود با این حجم از نیرویی که در اختیاردارند خوزستان را تصرف نمایند؟ آیا برآورد اطلاعاتی و عملیاتی افسران ستاد ارتش عراق تا این حد اشتباه بود؟ و یا اینکه از ابتدا قصد تصرف خوزستان را نداشتند و این جنگ، تنها قسمتی از بازی بزرگ ابرقدرتها در منطقه بود؟ و درنهایت اینکه آیا این جنگ، یک نمایشنامه از پیش نوشتهشده توسط ابرقدرتها نبود تا راهبرد درازمدت خود را در منطقه پیاده نمایند؟ جبر زمانه و حجم عظیم اطلاعات چندرسانهای که بهآسانی در اختیار آحاد ملت قرار میگیرد، باعث شده حجم عظیمی از شایعات، شبهات و تلقینات شبکههای اجتماعی و خبرگزاریهای بزرگ بینالمللی بهطور دائم به جامعه تزریق شود. لذا جا دارد که در این خصوص ضمن برشماری نظرات گوناگون اندیشمندان، بر مبنای محاسبات نظامی مشخص نماییم که دلایل علمی و مبتنی بر واقعیات میدان نبرد چگونه بود که عراقیها نتوانستند از کرخه عبور نمایند؟
در این مقاله قصد داریم با استفاده از آموزههای هنر جنگ و اصول و قواعد عملیات نظامی، به زبانی ساده مشخص نماییم که اولاً با توجه به توان نظامی جمهوری اسلامی ایران در آن زمان، آیا نیروی بهکاربرده شده توسط عراق برای تصرف خوزستان و عبور از کرخه کافی بود و در ثانی نوع تفکر و اندیشه نظامی افسران عالیرتبه رژیم بعث و شخص صدام حسین چگونه موجب شد که اشتباهات فاحشی در برآورد اطلاعاتی و عملیاتی مرتکب شوند، بهعبارتدیگر طرز فکر و عادت نادرست عملیاتی که توسط یک فرمانده و حاکم خودکامه به وجود میاید، چگونه میتواند آنقدر تکرار شود که درنهایت به نیستی قدرت حاکم منجر شود.
2. تعاریف:
سونتزو میگوید «اگر کسی در جنگ پیروز میشود، این عمل نمایانگر آن است که او ضمن آگاهی کامل از اصول جنگ از هنر تلفیق و پیاده کردن صحیح و منطقی اصول مزبور که هنر جنگ نامیده میشود بیبهره نیست و کسی که در آن شکست میخورد به دلیل آن است که یا زرع نکرده بریده و یا اینکه سرنوشت جنگ را دستخوش قضا و قدر و درگرو سعد و نحس ستارگان و یا بخت و اقبال قرار داده است.» (سون تزو, 1387, ص. 18) برای بیان اشتباهات نظامی فرماندهان عراقی باید ابتدا تعاریفی جامع و کامل از چند اصل ساده از اصول جنگ داشته باشیم، به این منظور که ثابت نماییم افسران تمامی کشورها به این اصول آشنا هستند و سپس خصوصیات فردی صدام و مشاوران نظامی او بهعنوان عامل اصلی طرز فکر و عادت نادرست عملیاتی و اندیشه نظامی ویرانگر که توسط یک فرمانده و حاکم خودکامه به وجود میآید، موردبررسی قرار گیرد.
در این مقاله سعی شده فرازهایی نیز از کتاب هنر جنگ سون تزو برای اثبات بیهنری فرماندهان دشمن در انجام محاسبات نظامی خود استفاده شود. سید جواد حسینی در مقدمه ترجمه کتاب آیین رزم سونتزو مینویسد کتاب آیین رزم این متفکر و استاد هنر جنگ در طول تاریخ کمتر دستخوش تغییر شده است «تنها کسی که قادر به مقایسه با سون تزو میباشد، کلوزویتز است و باآنکه 2000 سال جوانتر است نوشتههای وی بیشتر دستخوش تغییر شده» همچنین در این مقاله از اصطلاح «آفند ناقص» نامبرده شده که عبارت است از نیمهکاره رها کردن عملیات آفندی که ریشه در انتخاب نادرست هدف دارد. در یک بررسی از اصول جنگ که معمولاً در تمامی دانشگاههای نظامی تدریس میشود، درمییابیم که بهصراحت و بهسادگی هرچهتمامتر در خصوص اصل آفند و تمرکز قوا، تکلیف طراحان نظامی مشخصشده است. اصل هدف یعنی هدایت هرگونه عملیات نظامی به سمت هدفی روشن (مشخص)، قطعی (سرنوشتساز)، قابلدسترسی (منطقی) و در اکثر موارد قابل نگهداری. بهعبارتدیگر هدف عبارت است از مقصود نهایی که کلیه تلاشهای نیروهای نظامی بهطرف آن تمرکز و هدایت میگردد. (معین وزیری، یاسینی, 1379, ص. 4) بنابراین وقتی از یک افسر سؤال میشود که هدف شما از این عملیات چیست؟ باید بهروشنی پاسخ دهد و هدف خود را بگوید. آن اصلی از اصول جنگ که باعث کنترل و تمرکز کلیه تلاشها میشود، اصل هدف است و مسلماً بدون داشتن هدف سایر اصول مفهومی ندارد. در حقیقت اصل هدف، اساس و شالوده اصول دیگر است. هدف نهایی در عملیات نظامی، نابودی دشمن و از بین بردن میل جنگجویی و قدرت رزمی او با عملیات نظامی است و این هدف باید برحسب مأموریت کلی بیان گردد. فرماندهان در انتخاب هدف بایستی به مأموریت کلی فرمانده در ردهبالاتر، مأموریت واگذاری به یگان، منابع موجد وضعیت و خصوصیات دشمن و البته به جنبههای نظامی زمین منطقه عملیات نیز توجه نمایند. (معین وزیری، یاسینی, 1379, ص. 5)
اصل تمرکز قوا، یعنی تمرکز دادن تأثیرات توان رزمی تعیینکننده، در زمان و مکان قطعی، در بعد عملیاتی و تاکتیکی. اصل تمرکز قوا به مفهوم متمرکز کردن کلیه عوامل توان رزمی در زمان و مکان معینی بهمنظور رسیدن به نتایج قطعی است. منظور از تمرکز قوا، درواقع ضربه زدن به دشمن است با مشت گرهکرده بهصورت محکم و مؤثر بهطوریکه او را درهم بشکند و درنتیجه از پای درآید و به عبارتی متمرکز کردن نیرو علیه نقطهضعف دشمن و بر هم زدن تعادل او از طریق ضربه زدن به مرکز ثقل اوست. (معین وزیری، یاسینی, 1379, ص. 16) حال اگر از یک گروه از افسران عراقی بپرسید مرکز ثقل ایران را در جبهه جنوب، کجا در نظر گرفته بودید؟ و چگونه با تمرکز دادن تأثیرات توان رزمی تعیینکننده، قصد رسیدن به اهداف خود را داشتید؟ و یا چرا تمام توان رزمی خود را در این جبهه بکار نبردید؟ مسلماً هیچ پاسخ قانعکنندهای دریافت نخواهید کرد. هیچ دلیل و برهانی مهمتر از تاریخ و آنچه واقعشده است بر این ادعا نمیتوان یافت، آنها اصل هدف و تمرکز قوا را رعایت نکردند، چنانچه این جمله معروف از سون تزو که میگوید «پیروزی در صد نبرد اوج هنر جنگ نیست بلکه آنچه اهمیت دارد حمله به استراتژی دشمن است» برای نظامیان سخنی آشنا میباشد.
عراقیها در همان ابتدای شروع جنگ مبادرت به جنگ شهرها کردند که نشان از راهبردی نادرست دارد. هرچند چه در جنگ بین کشورهای همسایه و چه در جریان یک شورش، تصرف و یا نگهداشتن مراکز شهری برای عمل بهعنوان پایگاهی که از آن بتوان بر کل کشور اعمالنفوذ کرد، از اهمیت زیادی برخوردار است و در کشورهای درحالتوسعه، با سطح پایینشهر نشینی، اکثر منازعات مسلحانه منجر به زدوخورد برای کنترل چند شهر کلیدی میشود (ترور نویت, 1381, ص. 768) ولی در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا عراق نیازی به تصرف شهرهایی مانند آبادان و خرمشهر داشت ؟ اگر کمی با دقت به طرح حمله عراق بنگریم، متوجه خواهیم شد که وقتی عراقیها تلاش خود را برای تصرف چند شهر در حاشیه نوار مرزی متمرکز میکنند، به زبان ساده یا هدف خود را گمکرده یا از اصل تمرکز قوا غافل شدهاند. وقتی در اواخر قرن بیستم، یک ارتش نتواند بهدرستی هدف راهبردی خود را انتخاب کند، ناگزیر به انجام جنگ سنگرها خواهد شد. جنگ سنگرها شکل ویژهای از جنگ زمینی است که شامل جنگیدن از سنگرها و علیه آنها میشود، درحالیکه مدافع از سامانه سنگرها برای ایجاد مانع برابر دشمن و فرسوده کردن یا انهدام او توسط آتش سنگین توپخانه استفاده میکند، مهاجم دست به حمله زده و سعی در نفوذ در استحکامات سنگرها برای ادامه تهاجمش دارد (ترور نویت, 1381, ص. 777) سون تزو میگوید «آنچه در جنگ در درجه یکم اهمیت قرار دارد، سرعت است، اگر تنها یک عامل وجود داشته باشد که باید بهحساب بیاید، آن عامل سرعت عمل، فرزی و چابکی و سرعت در تصمیمگیری میباشد، بنابراین اگر ما از شتابزدگی در جنگها چیزی شنیده باشیم، ولی هرگز تاکنون شاهد و ناظر عملیات ماهرانهای که به درازا کشیده باشد، نبودهایم» (سون تزو, 1387, ص. 80-89) هرکسی میداند منابع هر کشوری محدود است و باید برای نیازهای نامحدود آن را مدیریت نمود لذا همانطور که استاد هنر جنگ سون تزو میگوید: «وقتی ارتش در جنگهای طولانی درگیر شود، منابع ملی کشور کافی نخواهد نبود». عراقیها باید میدانستند که هرگز توانایی ادامه یک جنگ طولانی را نخواهند داشت.
در خصوص برآورد صحیح اطلاعاتی، سون تزو میگوید «هنگامیکه یک سر فرمانده که قادر به تخمین استعداد و محک زدن قدرت نباشد، ناچار از روی بیاطلاعی، نیروی کم و محدود را علیه یک دشمن نیرومند به کار میبرد و یا از عدههای ضعیف برای درهم کوبیدن عدههای قوی استفاده میکند و یا اینکه در انتخاب عدههای ضربتی برای یگانهای جلودار خود اهمال و کوتاهی میکند، راهی را که در پیشگرفته جز شکست مفتضحانه و هزیمت و فرار بهجای دیگری منتهی نخواهد شد». (سون تزو, 1387, ص. 59) در اینجا بهراحتی میتوان محاسبه نمود که دشمن برای تصرف خوزستان حداقل نیاز به 10 تا 14 لشکر داشت که هرگز چنین استعدادی به کار گرفته نشد. درجایی دیگر، سون تزو میگوید «هنگامیکه دشمن را بشناسید و خودتان را بشناسید، در این صورت در صد نبرد هرگز با خطر روبرو نخواهید شد، هنگامیکه دشمن را نمیشناسید و خودتان را نمیشناسید در هر نبرد در معرض خطر قرار دارید، این افراد را باید دیوانگان جنایتکار نامید، زیرا آنان در چنین وضعیتی جز شکست به انتظار چه چیز دیگری میتوانند بنشینند» (سون تزو, 1387, ص. 93-94).
هرچند عدم قطعیت یا ریسک، یک عنصر اساسی در جنگ است و نباید آن را نادیده گرفت، ولی رهبران نظامی بزرگ با محاسبه ریسک، توانایی انتخاب اهداف خود را افزایش میدهند. عدم قطعیت یا ریسک منابع چندگانهای دارد، برای مثال؛ وقوع حوادث اتفاقی، فقدان اطلاعات پیرامون موقعیت وضعیت آبوهوا فریب و پنهانکاری، ترکیب نیروی دشمن، اقدامات متقابل احتمالی دشمن، اهداف خودی و یا اهداف دشمن، کاربرد عملیاتی و غیره (ترور نویت, 1381, ص. 597) ولی هیچیک از موارد فوق در سال اول جنگ تحمیلی به وقوع نپیوست و تمامی شواهد نشان از درست بودن محاسبات اولیه داشت. اگر به آییننامهها و دستورات رزمی عراق مراجعه کنید کاملاً متوجه میشوید که در آنها چنین محاسباتی با دقت ذکرشده است، زیرا ارتشها غالباً اجازه دادهاند که مقررات نیروهای رزمی آنها بهصورت کتاب دربیاید که در آنها به جنبههای فنی جنگ و در برخی موارد به جزییات اداری پرداختهشده است (ترور نویت, 1381, ص. 70) سون تزو میگوید «باید دانست که یک پادشاه میتواند با توسل به سه وسیله، بدبختی و فضاحت را نصیب ارتش خود سازد، اول آنکه با بیاطلاعی از اینکه ارتش نباید پیشروی کند فرمان پیشروی را صادر نماید و یا با عدم آگاهی از اینکه ارتش نباید عقبنشینی کند، دستور عقبنشینی بدهد و این همان حالتی است که به آن میگویند قرار دادن ارتش در بدترین و نامناسبترین وضع ممکنه و سوم اینکه با عدم اطلاع از امور نظامی در اداره و رهبری آن شرکت کند، این عمل موجبات سرگردانی و گمراهی افسران را فراهم میاورد و در آخر با عدم اطلاع از کلیه مسائل فرماندهی در اعمال آن دخالت نموده و در مسئولیت آن سهیم باشد، این موضوع اعتماد و اطمینان را در روح افسران میکشد (سون تزو, 1387, ص. 52-59) در ادامه نشان خواهیم داد که شخص صدام با توسل به هر سه وسیله گفتهشده، بدبختی را نصیب ارتش خود ساخت.
3. پیشینه تخاصم و اشتباهات راهبردی عراق:
برای درک بهتر اقدامات عراق در شروع جنگ تحمیلی و علت اتخاذ آرایشهای جنگی و بهکارگیری نادرست توان رزمی باید کمی به عقب برگردیم و شرایطی که موجب صدور فرمان حمله به ایران از سوی شخص صدام شد را بررسی کنیم؛ زیرا هیجانات و التهاب ناشی از انقلاب هم برای فرماندهان خودی و هم برای فرماندهان دشمن تأثیرگذار بوده است. در اکتبر سال 1979 سفیر بغداد در لبنان اعلام کرد ایران باید داوطلبانه با اضافه کردن ضمیمهای به توافقنامه الجزایر تمام حقوق عراق بر شط العرب را بازگرداند و با ملیتهای مختلف ایران با تعصب برخورد نکند و آنها را زجر و آزار ندهد (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 14) مفاد اساسی توافقنامه الجزایر به شرح ذیل است:
با رعایت اصول احترام به تمامیت ارضی و تجاوز ناپذیری مرزها و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر طرفین تصمیم گرفتند:
- مرزهای زمینی خود را بر اساس پروتکل قسطنطنیه (استانبول) مورخ سال 1913 و صورتجلسه گروه تعیین مرز (تحدید حدود) مورخ سال 1914 تعیین کنند.
- مرزهای آبی خود را بر اساس خط تالوگ تعیین نمایند.
- با این کار دو کشور امنیت و اعتماد متقابل را در امتداد مرزهای مشترک خویش برقرار خواهند ساخت. طرفین بدینسان متعهد میشوند که در مرزهای خود یک کنترل دقیق و مؤثر بهمنظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ که جنبه خرابکارانه از هر سو داشته باشد، اعمال کنند.
- طرفین توافق کردند که مقررات فوق عواملی تجزیهناپذیر جهت یک راهحل کلی بوده و بدیهی است نقض هر یک از مفاد فوق مغایر روحیه توافق الجزایر است (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 41)
نعیم حداد معاون وقت رئیسجمهوری عراق در مصاحبه مطبوعاتی در اردیبهشت 1359 میگوید عراق نسبت به تقاضای خود در مورد بازگشت جزایر راهبردی ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک به اعراب که در سال 1971 اشغال شد، پافشاری خواهد کرد (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 57) در همین راستا راهبرد عراق در سخنان طارق عزیز معاون نخستوزیر وقت عراق در آغاز هشتمین ماه جنگ تحمیلی کاملاً هویدا شده است، میگوید وجود پنج ایران کوچکتر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود، و درنهایت صدام حسین در ژوئن 1980 اعلام میدارد؛ «اینک توانایی نظامی برای استرداد سه جزیره در خلیجفارس که توسط شاه اشغالشده است را داریم» (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 58) و جنگی بی سرانجام را آغاز نمود. در نهایت، در روز ششم مهر 1359 شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه 479 از طرفین درگیر خواست که از توسل به زور خودداری نمایند و پیشنهادهای میانجیگری را بپذیرند. در هفتم مهر 1359 که دولت عراق به اشتباه محاسباتی خود در خصوص عدم آمادگی ارتش ایران در دفاع از میهن اسلامی، انتزاع استانهای خوزستان و کردستان از قلمرو جمهوری اسلامی ایران و…پی برده بود؛ پیشنهاد آتشبس فوری شورای امنیت را پذیرفت. این نمایش صلح دوستانه، در حالی از سوی صدام حسین به مرحله اجرا درآمد که ارتش متجاوز عراق هزاران کیلومترمربع از مناطق مرزی غرب و جنوب ایران را به اشغال خود درآورده بود؛ و لذا آن فتوحات ناپایدار، برگ برندهای برای تحمیل خواستههای دولت بعثی عراق (از طریق سیاسی) به ایران تلقی میشد.
4. وضعیت نبرد در خوزستان (تثبیت دشمن):
هر واقعهای را باید در ظرف زمانی خود سنجید و کسی که شرایط حال حاضر را دیده است، نمیتواند و حق ندارد در خصوص رفتار فرماندهان نظامی در ابتدای شروع جنگ قضاوت کند، زیرا شرایط در آن زمان بهگونهای بود که مجالی برای محاسبات دقیق و تفکر منطقی وجود نداشت. در این راستا باید هیجانات و التهاب ناشی از انقلاب و موقعیت گروههای صاحبفکر و قدرت را در آن زمان در نظر بگیریم تا بفهمیم که چرا فرماندهان به چنین اقداماتی دست زدند. در این رابطه شکی نیست که نیروهای ایرانی در یک غافلگیری راهبردی قرارگرفته و آمادگی لازم را نداشتند بهطوریکه امیر شاهین راد در خاطرات خود مینویسد «در تاریخ 12 مهر 1359 تا آن زمان، نه من بلکه همه آنهایی که در گردان 144 سازماندهی شده بودند جنگ را ندیده و آثار مخرب آن را مشاهده نکرده بودیم» (شاهین راد, 1389, ص. 34)
در پایان شهریور 1359 وضعیت استقرار نیروهای ایران در مرز ایران و عراق به این صورت بود که در شمال غرب، لشکر 64 ارومیه و 28 سنندج بهطور کامل در مأموریت آرامسازی منطقه، با ضدانقلاب درگیر بودند و هیچگونه نیرویی در مرز مستقر نبود. در جبهه غرب، لشکر 81 زرهی و یک گروه رزمی از لشکر 84 پیاده مستقر بودند. در جبهه جنوب، لشکر 92 زرهی تقویتشده با گروه رزمی تیپ 37 زرهی، گردان 151 دژ، گردان تانک تیپ 88 زرهی، یک گروه رزمی پیاده از لشکر 21، یک گردان پیاده و یک گروهان تانک از لشکر 77 و یک گردان از تیپ 84 پیاده، عناصری از ژاندارمری خوزستان و پایگاه دریایی خرمشهر و عناصری از گروه 22 و 55 توپخانه مسئولیت پدافند از خوزستان را بر عهده داشتند.
عراق با آمادگی لازم و ارتشی مجهز در سه منطقه وارد عمل گردید. در شمال غرب: دو لشکر پیاده کوهستان، در غرب: سه لشکر زرهی، یک لشکر پیاده، یک لشکر کوهستان و در جبهه جنوب: سه لشکر زرهی، دو لشکر مکانیزه. بهطور خلاصه دو لشکر مکانیزه شش لشکر زرهی چهار لشکر کوهستانی جمعاً 12 لشکر و 29 تیپ مستقل و 120 گروهان کماندویی (حدود 4 لشکر) (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 76) استعداد رزمی ارتش عراق حدود 23 لشکر باکیفیت آمادگی رزمی لازم و استعداد ایران کمتر از 10 لشکر در شرایط نامطلوب بوده است. بنابراین ارتش عراق ازنظر کمیت حدود چهار برابر ارتش ایران توان رزمی داشت (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 77) در جلد دوم کتاب ارتش در هشت سال دفاع مقدس آمده است: «همانگونه که پیشازاین بیان شد بعد از متوقف شدن پیشروى نیروهاى دشمن در جنوب غربى اهواز و عدم موفقیت آنان در ادامهى پیشروى براى اشغال شهر اهواز، تلاش اصلى دشمن صرف آن گردید تا در غرب این شهر، محور «اهوازـ حمیدیهـ سوسنگردـ بستان» را قطع کند و به ترتیب تقدم ابتدا حمیدیه یا سوسنگرد یا بستان را اشغال نماید. دشمن با دستیابى به هر یک از این شهرها به اهداف بعدى نیز مىرسید. به عبارتى، اگر حمیدیه به اشغال نیروهاى متجاوز عراق درمىآمد، سوسنگرد نیز سقوط مىکرد و اگر سوسنگرد اشغال مىشد، بستان نیز به دست نیروهاى دشمن مىافتاد. به همین علت، در اواخر دههى اول مهر، نیروهاى دشمن تلاش کردند حمیدیه را اشغال کنند، ولى با شکست سنگینى روبهرو شدند. بعد، عراقیها تمام تلاش خود را براى اشغال سوسنگرد از طرف شمال کرخه و تپهى اللهاکبر به کاربردند که موفقیتى نداشتند. در اینجا اولین حرکات آفندی نیروهای خودی را در قالب عملیات پدافندی و تک مختلکننده میتوان مشاهده نمود و درحالیکه هنوز آمادگی لازم را نداشتند، با نهایت فداکاری به قلب دشمن تک نمودند امیر شاهین راد در خاطرات خود مینویسد «بیست و سوم مهر 1359 لشکر 21 حمزه درحالیکه هنوز بهطور کامل به منطقه نرسیده بود بر اساس دستورات ابلاغی قبل از روشنایی صبح باید تک به موضع دشمن را شروع میکرد نیروهای زرهی دشمن در خط پدافندی استقرار داشتند« (شاهین راد, 1389, ص. 57) تا اینکه سرانجام در 22 مهر، شهر بستان اشغال شد و در 27 مهر نیز تپهى اللهاکبر دوباره در اختیار نیروهاى دشمن درآمد و سوسنگرد نیز پس از استقرار یگانهاى لشکر 9 زرهى عراق در جنوب هویزه از سمتهاى مختلف مورد تهدید قرار گرفت. بهاینترتیب، از اوایل آبان 1359، ارتش عراق عمدهى قواى خود را که شامل عناصر سپاه 2 و 3 با 4 لشکر زرهى و 2 لشکر مکانیزه و نیز تیپ 10 مستقل زرهى و تیپ 31 نیروى مخصوص بود در جبههى جنوب، از مهران تا شلمچه، مستقر کرد». (جوادی پور, 1371, ص. 152-154)
محقق قصد دارد اثبات نماید که اندیشه نظامی فرماندهان عراقی هرگز نمیتوانست اهداف راهبردی اعلامشده توسط صدام و رسانههای عراقی را تأمین نماید اگر عراق واقعاً قصد داشت که خوزستان را از ایران جدا نماید، رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون و یا حتی قرارداد جدیدی در خصوص اروندرود به ایران تحمیل نماید باید قبل از اینکه نیروهای ایرانی بسیج خود را کامل کنند از تمام قوای خود استفاده میکرد و با یک حرکت برقآسا و تصرف قسمت شمال دزفول (تا پل زال) خطوط نفت و گاز را قطع میکرد تا دسترسی به پول و انرژی را برای جمهوری نوپای اسلامی ایران محدود و با در اختیار گرفتن یک هدف نظامی قابل دفاع، اصل صرفهجویی در قوا را رعایت نماید؛ زیرا ارتفاعات شمال خوزستان اهدافی نظامی بوده، بهراحتی قابل دفاع میباشد. لذا در اینجا به وقایعی میپردازیم که نشان از مقاومت نیروهای ایرانی و ناکامی فرماندهان عراقی در انتخاب نادرست اهدافی دارد. مکاتبات و وقایعی که در ذیل عنوان میشود دلایلی بر اثبات این ادعا میباشد.
در مکاتبات قرارگاه مقدم نزاجا تاریخ 4/8/59 عنوان گردیده است که در منطقهى غرب کرخه، امروز ضمن تبادل آتش بین طرفین، یک گشتى شناسایى و یک گروه مهندسى از لشکر 21 به منطقهى «سرخه» در غرب کرخه اعزام شد و ضمن شناسایى، گروه مهندسى نیز حدود سى عدد مین و تلهى انفجارى و هفت عدد مین ضدتانک را خنثى و آنها را به عقب آوردند، ضمناً مشاهده نمودهاند دشمن در کرانهى غربى کرخه میدان مین گستردهاى به وجود آورده است (مکاتبات قرارگاه مقدم نزاجا, 1359, ص. 3-4) برابر مفاد مندرج در خلاصهى اطلاعاتى نیروى زمینى ارتش، امروز کماکان نبرد در خرمشهر و آبادان ادامه دارد و در 3/8/59 تعداد هزار و پانصد قبضه ژ3 و در تاریخ 4/8/59 تعداد بیست قبضه خمپارهى 120 میلىمترى براى دفاع از خرمشهر و آبادان از نیروى زمینى ارتش به گروه شهید دکتر چمران تحویل گردید (خلاصهى اطلاعاتى شمارهى 9 نیروى زمینى , 1359, ص. 1) با توجه به حساسیت منطقهى سرپل «نادرى» و تجزیهوتحلیل گزارشهاى رسیده از یگانهاى پدافند کننده، مسئولان دریافتند؛ درصورتیکه دشمن با حجم آتش سنگین و نیروى شایان توجهى به حملهى گستردهاى در منطقه سرپل دست بزند، نیروهاى موجود به دلیل افت فراوان توان رزمى قادر به پدافند نبوده و در صورت عدم مقاومت یگانهاى خودى، دستیابى دشمن به شرق رودخانه دور از انتظار نبوده و امنیت منطقه درخطر جدى قرار خواهد گرفت، لذا با توجه به یگانهاى موجود نیروى زمینى در منطقه، به لشکر21 پیاده مأموریت داده شد که با تعویض یگان لشکر92 زرهی در غرب پل نادرى، پدافند کلى منطقه را عهدهدار گردد. بر مبناى مأموریت فوق، دستور جزءبهجزء شمارهى 6 قرارگاه مقدم نزاجا در جنوب، در سوم آبان 1359به شمارهى اعلام وصول ق ـ الف ـ 14 صادر شد و پدافند منطقهى دزفول از بامداد روز پنجم آبان، به لشکر 21 حمزه واگذار گردید و به گردان 227 لشکر16 زرهى مأموریت داده شد؛ مواضع سدکنندهاى را در حوالى پاى پل، روى ارتفاعات کمانهى بزرگ ایجاد کند تا در صورت شکستن خط پدافندى، نسبت به سد پیشروى متجاوز اقدام نمایند. با توجه به مشکل لشکر21 حمزه و درخواست فرمانده لشکر، قرارگاه مقدم جنوب با 48 ساعت تأخیر براى تعویض موافقت کرد، لشکر 21 حمزه دستور عملیاتى شمارهى 3 خود را در چهارم آبان 1359، با شمارهى اعلام وصول ف ز ـ 50 صادر و به یگانهاى لشکر مأموریت داد با تعویض یگانها در خط از روز 7/8/59 مسؤولیت پدافند منطقهى فرماندهى عملیاتى دزفول را در موضع سرپل به عهده گرفته و منطقهى دفاعى را در ارتفاعات «شاوریه» عهدهدار گردد و برابر امریهى شمارهى 26/3001 ـ 7/8/59 قرارگاه نزاجا، هماهنگى لازم براى تعویض یگان تیپ2 دزفول با یگان لشکر21 پیاده انجام شد و یگان لشکر92 از خط تعویض، و مسئولیت پدافند منطقهى غرب دزفول و شوش به لشکر21 حمزه واگذار گردید (سالارکیا, 1380, ص. 123-124) و لشکر16 زرهى کماکان بهعنوان احتیاط کل نیروى زمینى ارتش، در منطقهى سبزآب دزفول و پادگان دوکوهه (منطقهى تجمع) مستقرشده و آماده بود بنا به دستور خط دوم پدافندى را اشغال نماید. لشکر21 پیاده، بهرغم نداشتن هیچگونه یگان احتیاط، از پشتیبانى احتیاط نیروى زمینى برخوردار بود (جوادی پور, 1371, ص. 141-142).
در پایان روز هشتم آبان 1359، بهطور دقیق مشخص شد که دشمن قصد دارد به منطقهى سرپل تک کند و نیروهاى خودى را از غرب رودخانهى کرخه بیرون نماید و کنترل پل نادرى را در دست بگیرد و عملیات خود را براى تصرف دزفول ادامه دهد. سؤال اساسی که ذهن محقق را مشغول ساخته این است که عراقیها چرا این تصمیم اساسی (تصرف دزفول) را 38 روز پس از شروع حمله (31 شهریورماه) اتخاذ کردند؟ لذا در ذیل به نحوه اقدامات ارتش برای جلوگیری از دسترسی دشمن به اهداف راهبردی خود در آخرین روزهای عملیات تثبیت دشمن میپردازیم:
لشکر 21، بهویژه یگانهاى تیپ 1 پیاده، که از عملیات روز 23 مهر نتیجهى مطلوب نگرفته بودند، تصمیم به گرفتن انتقام داشتند و وظیفهى خود مىدانستند که هر چه زودتر ضربهى کارى و محکمى به دشمن وارد آورند و نشان دهند توانایى دفاع از دین و میهن خود رادارند. با این روحیهى قوى، رزمندگان لشکر 21 آمادهى دفع تهاجم نیروهاى دشمن بودند و این فرصت خیلى زود به دست دلاورمردان سنگرهاى توحید افتاد. بدین ترتیب که دشمن روز نهم آبان تصمیم گرفت براى جلوگیرى از تحکیم سرپل رودخانهى کرخه، به نیروهاى ارتش جمهورى اسلامى در منطقهى سرپل تک کند و نیروهای عقب راندهشدهی لشکر 21 را منهدم سازد. دشمن، براثر ضعف حفاظت، از تمامى جزییات جابهجایی و تعویض یگانهاى ارتش جمهوری اسلامی ایران باخبر بود و مىدانست نیروهایى که در منطقهى سرپل مستقرشدهاند، همان عدهاى هستند که دو هفتهى پیش با ناکامى روبهرو شده و به عقب راندهشدهاند. از سوى دیگر، دشمن متوجه این موضوع شده بود که در صورتى میتواند در غرب رودخانه، وضعیت پدافندى مطمئن داشته باشد که نیروهاى ایرانى مستقر در سرپل را مجبور به ترک آن نماید و با این ضرورت تاکتیکى، پس از یک ماه، متوجه اشتباه و غلط بودن نحوهى گسترش نیروهایش در منطقه شده و تصمیم گرفته بود؛ تا فرصت باقى است و منطقهى سرپل مستحکم نشده یا توسعهنیافته، بر آن هجوم برده و پس از اشغال در آن مستقر گردد. اگر دشمن در این امر توفیق مىیافت، مشکلات زیادى براى عملیات آتى نیروهاى جمهورى اسلامى ایران به وجود مىآمد. ارتش عراق براى تصرف سرپل از حداکثر توانایى خود بهره گرفت. طرح تک دشمن شامل بهکارگیرى تیپهاى 24 مکانیزه، 42 زرهى و 31 نیروى مخصوص بود (تیپ 31 زرهى براى این عملیات به لشکر 10 زرهى مأمور شده بود). این عملیات در دو مرحله به شرح زیر طرحریزی شد: در مرحلهى یکم؛ تیپ 24 مکانیزه با تقویت یک گروهان کماندو و یک گروهان نیروى مخصوص، مأموریت داشت در جناح راست در کنارهى رودخانه به سمت پل نادرى حرکت کرده و قسمت جنوبى آن را تصرف نماید. تیپ 31 نیروى مخصوص با گردان 9 مکانیزه و تعدادى از نفربرهاى دیگر یگانهاى تیپ 42 زرهى تقویتشده و مأموریت داشت که در جناح چپ به سمت شرق تک نماید و قسمت شمال شرقى سرپل را تصرف کند. در مرحلهى دوم؛ پس از رسیدن نیروهاى پیاده، تیپ 42 زرهى مأموریت داشت با حرکت یگانهاى زرهى خود در منطقهى سرپل حضور یافته و هرگونه پاتک احتمالى از سوى نیروهاى ایرانى را سرکوب نماید. نکتهى جالب طرح این بود که در مرحلهى اول، هیچیک از ادوات زرهى دشمن بهمنظور خنثى کردن ادوات ضد زره نیروهاى مستقر در سرپل وارد عمل نمىشد، ولى در مرحلهى دوم پس از خنثى شدن آنها توسط پیادهنظام، نیروى زرهى براى تحکیم هدف و تجدید سازمان و جلوگیرى از هرگونه سقوط دوباره وارد عمل مىشد و بهسرعت خود را به منطقهى سرپل مىرساند. تک نیروهاى متجاوز، از پشتیبانى شدید آتش توپخانه برخوردار بود و براى ساعت چهار صبح روز نهم آبان طرحریزیشده بود. بهمنظور کسب حداکثر غافلگیرى، دستور دادهشده بود که نیروها با استفاده از تاریکى بهطور آهسته و خیزبهخیز خود را به نزدیکى نیروهاى پدافندى در سرپل (موضع هجوم) برسانند. پیشازاین گفته شد که با فعال شدن اقدامات ستادى، اخبار دقیقى از نقل و انتقالات دشمن مىرسید و دیدهبانها و عناصر اطلاعاتى بهطور دقیق از ساعت و روز حملهى دشمن مطلع شده بودند، لذا لشکر 21 بااطلاع و آمادگى روحى کامل در انتظار دشمن بود تا بتواند با عمل دقیق و حسابشدهای زنگ خطر را در گوش او به صدا درآورد. در منطقهى غرب دزفول، یگانهاى توپخانهى جمهورى اسلامى ایران آمادهى اجراى آتش بودند و تیپ 3 همدان از لشکر 16 براى حفاظت پل نادرى در شرق آن مستقرشده بود تا در صورت نیاز به کار گرفته شود.
در روز هشتم آبان، نیروهاى دشمن در غرب شوش تظاهر به تک نمودند تا به این وسیله توجه لشکر 21 و قرارگاه جنوب را به سمت شوش معطوف سازند، ولى لشکر و همچنین دیگر ردههاى پایینتر به این تحرک توجهى نکردند و تنها با اعزام یک تیم گروهانى از لشکر 16 مبادرت به تقویت نیروهاى جبههى شوش نمودند. از بامداد روز نهم آبان 1359، حرکات دشمن براى عوامل گشتى و کمین و استراق سمع عناصر تیپ 1 مشخص شد و مراتب بهسرعت به ردههاى عقب گزارش گردید، در این ساعت، یعنى سه ساعت پیش از آنکه دشمن تک خود را آغاز نماید، تمامى ردهها و یگانها و آتشهاى پشتیبانى آمادهى دفع تجاوز دشمن بودند. از ساعت پنج صبح، به مدت 45 دقیقه، آتش شدید توپخانهى دشمن (آتش تهیه) بر روى منطقهى سرپل و تمامى منطقهى شرق رودخانه اجرا شد. شدت تراکم آتش بیشازحد بود، بهنحویکه نیروهاى مستقر در منطقه را بیشازاندازه آسیبپذیر کرده بود. نوع گلولههایى که در منطقهى سرپل و عمق منطقهى نیروهاى خودى بر زمین اصابت مىکرد، حکایت از این داشت که دشمن توپخانهى سبک و حتى بخشى از توپخانه سنگین خود را تا پشت خطوط مقدم پدافندى به جلو آورده است. تمامى منطقه از آتش دشمن پوشیده شده بود و آمدوشد همهى خودروهاى نظامى و غیرنظامى در جادهى «اندیمشک ـ شوش ـ اهواز» قطع بود. اجراى چنین حجم آتشى در منطقه کمسابقه بود و به همین دلیل، مردم غیرنظامى وحشتزده شده و خود را به شهرهاى اندیمشک و دزفول رساندند تا از آسیب آتش دشمن در امان باشند. توپخانههای سنگین نیروهاى خودى در پاسخ به آتش دشمن، اجراى آتش علیه مواضع توپخانه دشمن را آغاز کردند و تلفات زیادى به نیروهاى دشمن وارد آوردند.
حرکت نیروهاى مقدم دشمن، از ساعت شش روز نهم آبان 1359 آغاز شد و نیروهاى پیاده با استفاده از شیارها و آبراههاى موجود خود را به منطقه سرپل نزدیک کردند. اشغال مواضع سرکوب توسط نیروهاى خودى در غرب کرخه، سبب شده بود تا جزییات حرکت نیروهاى دشمن در تمام منطقه در معرض دید قرار داشته باشد و درنتیجه دیدهبانهاى توپخانه با درخواست آتش به استقبال نیروهاى مهاجم شتافتند. ازآنجاییکه در جناح راست سرپل منطقهاى باز وجود داشت، حجم آتش توپخانه بیشترى به آن قسمت اختصاص دادهشده بود و در خط سرپل از تمامى جنگافزارهای پشتیبانى سازمانى یگانها مانند خمپارهاندازها استفاده مىشد. فرمانده لشکر 21 براى پوشش جناح راست منطقهى سرپل، تنها به اجراى آتش بسنده نکرد و شبِ پیش تنها احتیاط لشکر را، که یک تیم گروهانى بود، براى پوشش آن جناح به کار گرفت. در ساعت هشت صبح نیروهاى عراقى بهطور کامل خود را در تمامى جبهه به جلو کشیدند. برابر طرح دشمن، فشار در جناحین خط سرپل افزایش بیشتری داشت. بدین ترتیب، یگانهاى مستقر در خط سرپل، درنبردی نزدیک با دشمن درگیر شدند. نیروى هوایى ارتش جمهورى اسلامى ایران به علت محدودیتى که در اجراى مأموریت در منطقه داشت، ابتدا فعال نبود، ولى با تقاضاى لشکر و قرارگاه جنوب، به نیروى هوایى دستور داده شد؛ تمامى تقدمها به منطقهى غرب دزفول داده شود. از این لحظه، کارکنان مؤمن و فداکار پایگاه دزفول با همکارى دیگر پایگاهها، با تمامى توان به پشتیبانى از لشکر 21 در غرب رودخانه کرخه پرداختند. شدت پشتیبانى نیروى هوایى به حدی بود که دشمن را از پشتیبانى هوایى خود محروم کرد، زیرا با کسب برترى هوایى توسط خلبانان تیزپرواز ایرانى، نیروى هوایى دشمن از فعالیت چشمگیر بازماند. خلبانان شجاع جمهورى اسلامى ایران، که خطر را جدى تشخیص داده بودند، با عشق به شهادت و با نیروى ایمان و توکل به خدا با جسارتى بىمانند به داخل فضاى مملو از آتش نیروهاى عراقى پرواز مىکردند.
حماسه ایثارگرانه و تلاشهاى مستمر کارکنان نیروى هوایى در منطقهى غرب کرخه در آن روز، واقعاً کمنظیر بود. کارکنان هواپیمایى نیروى زمینى ارتش (هوانیروز) نیز هر چه در توان داشتند در پیشگاه خداوند بزرگ به معرض نمایش گذاشتند و با پروازهاى سینهمال و در سطح پایین از چپ و راست، متجاوزان عراقى را وادار به قبول تلفات سنگین کردند. توپخانه ارتش جمهورى اسلامى ایران شگفتىها آفرید و بر اساس طرح تنظیمى و با یک ارتباط صحیح و سریع به درخواستها پاسخ داده مىشد. تمامى منطقهى جلوى خط سرپل با آتش توپخانه پوشیده شده و روز روشن را براى نیروهاى متجاوز سیاه کرده بود.
تلاشهاى دستهجمعی نیروها، که از ایمان به خدا و حقانیت خویش سرچشمه مىگرفت، ثمرات خود را نشان داد و از ساعت نه صبح به بعد آرایش هجومى دشمن درهمشکسته شد و آثار درهمریختگى در یگانهاى مهاجم مشاهده گردید. آهنگ پیشروى متجاوزان به سستى گرایید و ازنظر تاکتیکى تک دشمن از دور افتاد. با توجه به این امر، یگانهاى لشکر 21 پیاده حمزه، با اعتمادبهنفس بیشتر و روحیهاى بالا به نبرد ادامه دادند. این روحیه در پیام فرمانده لشکر که مىگفت: «جاى نگرانى نیست، این لشکر جبران عملیات 23 مهرماه را خواهد کرد» بهخوبی نمایان بود. بقیه کارکنان لشکر نیز تا آخرین لحظهاى که شکست دشمن قطعى شد، هیچکدام از سنگرهاى خود خارج نشده و از منطقه مسؤولیت و بلکه از سنگر شرف و حیثیت خود دفاع کردند. در آن روز تاریخى که عملیات بر اساس اصول صحیح نظامى هدایت مىشد، کمبودها و کاستىهاى منطقهى نبرد، خود را نشان داد و براى عملیات بعدى بهعنوان تجربهى بسیار خوبى مورداستفاده قرار گرفت.
دشمن بار دیگر از ساعت 1100 با واردکردن نیروهاى جدید، پیشروى را آغاز کرد و گویا تصمیم گرفته بود به هر نحوى که شده تا پایان روز منطقه سرپل را از دست نیروهاى خودى خارج سازد، لذا براى تقویت تک اصلى خود در جبههى شوش نیز بهطور همزمان به سمت رودخانه، نیروى زیادى را به حرکت درآورد و با این عمل مىخواست تهدید قوى خود را براى عبور از رودخانه ـ از دو محور شوش و پل نادرى ـ نشان دهد تا ضمن تجزیهى نیروهاى ایران توجه آنها را از تمرکز بر روى پل نادرى کم نماید. فرماندهی عملیات نیروهاى جمهورى اسلامى در منطقه، که مىدانست دشمن توان عبور از رودخانه را حداقل در شرایط موجود ندارد، فقط با اعزام نیرویى به استعداد یک گردان تانک از لشکر 16 زرهى به جبهه شوش، تهدید دشمن را خنثى کرد. با درک حیاتى بودن منطقهى سرپل، سپاه 3 عراق براى تصرف آن، یک لشکر را به کار گرفته بود و با واردکردن نیروهاى تقویتى سعى داشت تک خود را استمرار بخشد، ولى نیروهاى پیشروى کننده عراقى بهمحض حرکت و قرار گرفتن در تیررس نیروهاى لشکر 21 با آتش انبوهى که بهخوبی تقسیمبندی شده بود، روبهرو گشته و نابود مىشدند. دشمن تا ساعت 1830 آن روز، پنج بار، کوشید که با واردکردن نیروهاى تازهنفس در اجراى مأموریت خود توفیق یابد، ولى در هر پنج بار با همان شیوهاى که گفته شد، از پیشروى بازماند. نیروهاى عراقى در ساعت 1800 آخرین تلاش خود را به عمل آوردند تا یکبار دیگر شانس خود را در تاریکی بیازمایند، ولى تحت روشنایى گلولههاى منور یگانهاى ارتش جمهورى اسلامى ایران و با اجراى انبوه آتش بازدارنده، مجبور به فرار شدند و بدین ترتیب با الطاف پروردگار و هدایت صحیح عملیات و دلاورىهاى کارکنان نیروى هوایى و هواپیمایى نیروى زمینى ارتش (هوانیروز) و همچنین رشادتهاى جانبرکفان نیروى زمینى، تک دشمن پس از دادن تلفات سنگین از دور افتاد تا جایى که در ساعت 2200 تمام حرکتهاى دشمن متوقف شد. از آن ساعت به بعد، تنها صداى شلیک گلولههاى توپخانههای طرفین در منطقه شنیده مىشد. بهاینترتیب، شدیدترین تک دشمن، که با شناسایى دقیق از وضعیت نیروهاى جمهورى اسلامى ایران طراحیشده و بهطور دقیق به مورداجرا گذاشتهشده بود، توسط لشکر 21 پیادهى حمزه درهمشکسته شد و این لشکر توانست زنگ خطر را براى سپاه 3 عراق به صدا درآورد. پدافند جانانه آن روز، دشمن را در لاک دفاعى فروبرد و زمینگیر کرد و لشکر 21 پیادهى حمزه، که درواقع شکست روز 23 مهر را جبران نموده و روحیهى خود را بازیافته بود، به تکمیل سازمان و بازسازى خود بهمنظور اجراى مأموریتها و عملیات آینده پرداخت. رزمندگان لشکر 21 پیاده با پایمردى و مقاومت و با تقدیم ده شهید و 59 مجروح در این عملیات، که اجراى فرمان رهبر کبیر انقلاب را یک تکلیف شرعى و میهنى مىدانستند، رویاى تجزیه خوزستان و عبور ارتش عراق به شرق کرخه را نابود کردند و آرزوى دستیابى دشمن به شهرهاى اندیمشک، شوش و دزفول و پیشبینى خونینشهرهای دیگر را براى همیشه به گور سپردند. شجاعت، شهامت و ایثار همه نیروهای شرکتکننده و شهیدان گم نامی که در شروع جنگ تحمیلى مانع تجزیه خوزستان شدند، سرآغازى بر تثبیت ارتش عراق در غرب کرخه بود. (جوادی پور, 1371, ص. 141-146) جا دارد ایثار و فداکارى شهیدان 9 آبان سال 1359 که با نثار خون خود روییدن لالههاى سرخ را در سرزمین همیشهسبز خوزستان به ارمغان آوردند و همچنین شهیدان زندهاى که حماسهاى بهیادماندنی را رقم زدند، گرامى بداریم. پس از عملیات 9 آبان، براى رزمندگان اسلام این واقعیت به اثبات رسید که باایمان راسخ و توکل به ذات باریتعالی مىتوان اراده خود را به دشمن تحمیل کرد. درواقع، پس از شکست 9 آبان، سپاه 3 عراق به این نتیجه رسید که دیگر توان رویارویى با سلحشوران اسلام را ندارد و رسیدن به شرق کرخه بهسادگی عبور از مرزها در ابتداى جنگ نخواهد بود، لذا با تمامى امکانات نسبت به تحکیم مناطق پدافندى خود اقدام کرد (سالارکیا, 1380, ص. 132-133)
5. وضعیت نبرد در خوزستان (شروع عملیات آفندی):
از 25 آذر سال 1359، فرماندهی اروند تصمیم گرفت طرح آفندی برای عقب راندن نیروهای دشمن تا خارج از خط مرز تهیه کند و برای این منظور طرح عملیاتی توکل در 27 آذر تهیه و منتشر گردید و ستاد مشترک به نیروی زمینی اعلام نمود، تقدم عملیات درصحنهی خوزستان، دفاع از جزیره آبادان و عقب راندن نیروهای اشغالگر از سرپل شرق کارون است. در اویل دیماه اداره دوم ستاد مشترک اعلام کرد که طبق اطلاعات رسیده، باوجود اینکه توپخانه ایران اثرات مطلوبی در انهدام نیروهای دشمن داشته، ولی تعداد فراوانی از گلولههای توپخانه پس از برخورد در منطقه دشمن عمل نمیکنند. در دهه اول آبان حوادث عملیاتی مهمی رخ نداد مکاتبات غیرضروری بین نیروی زمینی و ستاد مشترک و فرماندهی اروند دربارهی رابطه فرماندهی و یگانهای تقویتی ادامه داشت. فعالیت فرماندهی اروند در تجدیدنظر در سازمان رزمی عدهها و صدور دستورات جزءبهجزء برای تقویت و تحکیم مواضع پدافندی و اجرای عملیات کمین و دستبرد و حملات محدود و محلی منجر به تشکیل یک فرماندهی عملیات نامنظم در شادگان گردید که دستور عملیاتی آن به نام عملیات نامنظم حسینی در 12 آذر تهیه و منتشر شد. جانشین فرمانده ژاندارمری کشور بهعنوان فرمانده این یگان نامنظم تعیین گردید. در 13 دیماه فرماندهی همهی نیروهای مستقر در اطراف محور ماهشهر و منطقهی شادگان شامل تیپ 37 زرهی، گردانهای 310 و 302 و 303 ژاندارمری، زیر امر جانشین فرماندهی ژاندارمری کل کشور قرار گرفت. (تقویم تاریخ دفاع مقدس، معاونت عملیات نزاجا, 1386, ص. 469- 471)مهمترین نتایج تجاوز سرتاسری عراق را میتوان اینگونه ارائه نمود که عدم استفاده از اروندرود، محاصره آبادان، پیشروی تا 15 کیلومتری اهواز، اشغال شهرهای بستان، موسیان، مهران، نفت شهر و سوم و درنهایت طولی نکشید که عراق در حمله سرتاسری خود به ایران در تمامی زمینهها شکست خورد ولی به دلیل نداشتن توجیه برای عقبنشینی و امید به آینده برای بهرهبرداری از اوضاع سیاسی ایران در مناطق اشغالی زمینگیر شد و بهاینترتیب جنگی آغاز شد که هشت سال بهطور کشید (جعفری, 1385, ص. 15) در روز ششم مهرماه 59 صدام حسین که از دستیابی به اهداف توسعهگرایانه و فرصتطلبانه خود بازمانده بود برای حفظ ظاهر با اعلام اینکه ارتش عراق بهتمامی اهداف راهبردی خود دستیافته است پیشنهاد آتشبس نمود ولی ایران نپذیرفت (جوادیپور و همکاران, 1381, ص. 104) و کار بهجایی کشید که آفند کننده ادعا میکرد موردتهاجم قرا رفته سخن زیر از دکتر عبدالرحمان خاتمه دهنده این بحث میباشد «طوفان تهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است، نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوختهاند، اکنون میخواهند عراق را دوباره اشغال کنند» (دکتر عبدالرحمان, 1389, ص. 21)
6. دلایل ناتوانی عراق از دیدگاه رسانههای بیگانه:
با مقایسه نحوه پوشش خبری توسط خبرگزاریهای بینالمللی در خصوص وضعیت نبرد در جبهه جنوب میتواند به محور القایی که استکبار جهانی به دنبال آن بوده است پی برد، شاید در آن زمان این پوشش خبری بسیار عادی تلقی میشد ولی باگذشت زمان پی میبریم که این خبرگزاریها که یقیناً عمال قدرتهای شرق و غرب بودند سعی میکردند بهنوعی کندی حرکات و عدم اتخاذ راهبرد صحیح را در عراق مخفی نمایند. گزارش رادیو لندن در تاریخ 1/8/59 جالب است «از هنگام عبور عراقیها از کارون، از حدود دو هفته پیش، هیچیک از طرفین موفق به پیشرفت چشمگیرى نگردیدهاند. اتخاذ تاکتیک استفاده از توپخانه و خوددارى از درگیر ساختن نیروى پیاده، سبب شده پیشرفت عراقیها براى تصرف آبادان و خرمشهر با کندى صورت گیرد. باآنکه ارتباط هر دو شهر با دیگر نقاط ایران قطعشده و رسانیدن آذوقه و مهمات به مدافعان این دو شهر امکانپذیر نیست، در خارج آبادان نبرد عمده بر سر تصرف پل بهمنشیر است که دسترسی به جزیرهاى را که آبادان در آن واقعشده، میسر مىسازد… بمباران دزفول و اهواز توسط عراقىها ادامه دارد.»
روزنامهى تایمز لندن همچنین نوشته است: «صاحبنظران سیاسى از مقاومت نیروهای ایرانی در جنگ با صدام در حیرت هستند. این روزنامه در مقالهى خود یادآور شده هیچیک از طرفین جنگ حاضر به مصالحهى اولیه براى آغاز مذاکرات صلح نیستند. این پرسش مطرح است که نیروهاى صدام تاکى قادر به حفظ مواضع خود هستند.» (روزنامهى جمهورى اسلامى, 3/8/1359, ص. 11)
در تاریخ 4/8/59 تفسیر «پراودا» دربارهى اهداف آمریکا در جنگ عراق با ایران: مسکو، خبرگزارى پارس به نقل از خبرگزارى فرانسه، روزنامهى «پراودا» در شمارهى دیروز خود ضمن استناد به اخبارى که در جراید عربى منتشرشده، نوشت:«دولت آمریکا از چند ماه پیش تصمیم گرفته بود جنگى میان عراق و ایران راه بیندازد.» در ادامهى مطلب آمده است:«واشنگتن با ایجاد جنگ میان این دو کشور سه هدف اساسى داشت؛ اول تضعیف ارتش ایران، دوم منصرف ساختن عراق از جنگ با اسرائیل و سوم ایجاد شرایط مطلوب براى یک دخالت نظامى مستقیم در امور داخلى دو کشور و همچنین منطقهى خلیجفارس.» (روزنامهى کیهان, 4/8/1359, ص. 3) در اینجا بهوضوح مشاهده میکنیم که پیشبینی جنگ اول و دوم خلیجفارس که سالهای بعد بهموقع پیوست بهدرستی انجامشده بود.
روزنامهى گاردین در همان تاریخ مینویسد «نیروهاى عراقى مجبورند خود را براى یک جنگ بلندمدت آماده سازند، ولى این موضوع جزئى از برنامه اولیهى آنها نبوده است. آنچه مىتوان از برنامهى عراقىها حدس زد، نادرستى محاسبهى آنها توأم با نوعى فریبخوردگی است. شواهد بسیارى حاکى است که قرار بود جنگ با یک یورش سریع هوایى و یک حملهى کارى پایان یابد، ولى بهتدریج سرعت پیشروى عراق کاهش یافت و در پارهای موارد کاملاً متوقف ماند. صدام بهاشتباه، مبناى استراتژى خود را شورش اعراب قرار داده بود، درحالیکه هیچگونه طغیانى از سوى آنها مشاهده نشد. اشتباه دیگر بر سر کارایی نیروى هوایى عراق بوده است.» (مرکز مطالعات و تحقیقات روزشمار جنگ ایران و عراق, 1370, ص. 54)
روزنامهى ستارهى سرخ مسکو نوشته است: «رهبران عراق، که تهاجم را در سطح وسیعى آغاز نمودند، فکر مىکردند که ارتش این کشور بهسرعت پیشروى خواهد کرد. این محاسبات در ظاهر بر اساس تصورى که از نیروهاى ارتش ایران به سبب نداشتن فرماندهى و نزول انضباط و نداشتن قطعات یدکى سلاحهاى آمریکایى یاراى مقاومت ندارند، شده بود. آنها همچنین تصور مىکردند با شکست نظامى، رژیم (ایران) نیز دوام نیافته، قطعهقطعه خواهد شد. از نحوهى پیشرفت در جبههها بهخوبی روشن مىگردد که نیروهاى مذکور همچنان به مقاومت سرسختانه، بدون توجه به صدمههاى روزهاى اول جنگ ادامه مىدهند». (مرکز مطالعات و تحقیقات روزشمار جنگ ایران و عراق, 1370, ص. 60) در اینجا درمییابیم که تفسیر اکثر خبرگزاریهای بینالمللی، از اتفاقات سال اول جنگ یک وجوه اشتراک دارد و آن اعتراف به شکست راهبرد عراق است اما نکته ظریف و قابلتأملی که از دیدگاه محقق در هیچیک از رسانههای استکباری به آن پرداخته نشده، بیان دیدگاه صاحبنظران نظامی جهان از اشتباهات نظامی عراق میباشد به این معنی که همه متخصصین نظامی میدانند که شهر یک مانع محسوب میشود و نیروهای نظامی نباید خود را در مانع درگیر نمایند (بلکه باید با دور زدن مانع، راههای مواصلاتی آن را قطع نموده و شهر را در کنترل بگیرند) ولی عراقیها خود را در مانع خرمشهر درگیر نمودند ولی این اشتباه را هیچکس به عراق نگفت و یا محاسبات نظامی نشان میداد که عمق سامانه آماد و پشتیبانی ارتش عراق حداکثر تا غرب رودخانه کرخه و پل نادری بیشتر جوابگو نبود و برای ادامه کار و تصرف دزفول باید حداقل چهار لشکر دیگر (که در جبهه میانی در حال آماده باشد نگهداشته بود) را در منطقه خوزستان وارد عمل میکرد . ولی انگار متخصصین نظامی غرب فقط نظارهگر ماجرا بوده و راهنمایی را برای روزهای بعدی و جلوگیری از پیشرفت قوای ایرانی در خاک عراق نگاه داشته بودند.
7- نتایج و یافتهها:
در این مقاله با توجه به اصول و آیین رزم از دیدگاه سون تزو و با توجه به دو اصل هدف و تمرکز قوا مشخص گردید که اولاً برای افسران رژیم بعث در شروع جنگ، هدف عملیات مبهم بود، هرچند که ممکن است خودشان بهصراحت بگویند که هدف، سرنگونی حکومت ایران و یا جدا کردن خوزستان بود ولی این نوع بیان هدف با آنچه در تعاریف اصول جنگ میدانیم، مغایرت دارد و بیشتر یک بیان عوامانه است تا بیان یک اصطلاح نظامی. در ثانی اصل تمرکز قوا و تمرکز دادن تأثیرات توان رزمی، بهطور کل نادیده گرفته شد، چنانچه اگر از یک گروه از افسران عراقی پرسیده شود؛ در آن زمان مرکز ثقل ایران در جبهه جنوب را کجا در نظر گرفته بودید؟ و یا چگونه با تمرکز دادن تأثیرات توان رزمی تعیینکننده، قصد رسیدن به اهداف خود را داشتید؟ و یا چرا تمام توان رزمی خود را در این جبهه بکار نبردید؟ مسلماً هیچ پاسخ قانعکنندهای دریافت نخواهد داشت و برای اثبات این ادعا هیچ دلیل و برهانی مهمتر از تاریخ و آنچه واقعشده است، نمیتوان یافت. مشاهده میشود که بهرغم هیجانات ناشی از انقلاب، فرماندهان خودی قادر به درک راهبرد دشمن و حمله به آن شدند.
اشتباهات دشمن فقط محدود به عدم رعایت اصول جنگ نبود و بارها مرتکب یک اشتباه تکراری که حمله به موانع (تصرف شهرها) بود، نیز گردید. اگر با دقت به طرح حمله عراق توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که وقتی عراقیها تلاش خود را برای تصرف چند شهر در حاشیه نوار مرزی متمرکز میکنند، به زبان ساده یا هدف خود را گمکرده و یا از اصل تمرکز قوا غافل شدهاند. باید توجه داشته باشیم که وقتی در اواخر قرن بیستم، یک ارتش نتواند بهدرستی هدف راهبردی خود را انتخاب کند، ناگزیر به انجام جنگ سنگرها خواهد شد. بهراحتی میتوان مشاهده نمود که عامل حیاتی سرعت، به علت معطل شدن ارتش عراق برای تصرف خرمشهر، بهطور کامل نادیده گرفتهشده است، همانگونه که هیتلر این اشتباه را با لجبازی در تصرف استالینگراد مرتکب شد و آفند خود را ناقص رها کرد. در اینجا بهراحتی میتوان محاسبه نمود که دشمن برای تصرف خوزستان حداقل به 10 تا 14 لشکر نیاز داشت، ولی هرگز چنین استعدادی بکار گرفته نشد. لذا عمق آماد و پشتیبانی ارتش عراق برای پشتیبانی از نیروهای خود به منظور جدا کردن خوزستان کافی نبود. از طرفی، عدم قطعیت یا ریسک فراوانی در مقابل ارتش عراق وجود نداشت و یا حداقل در سال اول جنگ تحمیلی به وقوع نپیوست و تمامی شواهد نشان از درست بودن محاسبات اولیه داشت. بهطور مثال، تغییری در شرایط جوی پیشبینیشده ایجاد نشد و یا هیچ تغییری در توان رزمی ایران با خرید تسلیحات جدید، به وجود نیامد. در حقیقت میتوان گفت که ارتش عراق، حتی بهاندازه ده درصد نیز با عدم قطعیت یا ریسک در جنگ روبرو نبود. با توجه به فرازی از هنر جنگ سون تزو که میگوید «یک پادشاه میتواند با توسل به سه وسیله بدبختی و فضاحت را نصیب ارتش خود سازد؛ اول آنکه بابی اطلاعی از اینکه ارتش نباید پیشروی کند، فرمان پیشروی را صادر نماید و یا با عدم آگاهی از اینکه ارتش نباید عقبنشینی کند، دستور عقبنشینی بدهد و با عدم اطلاع از امور نظامی در اداره و رهبری آن شرکت کند» بهراحتی میتوان دریافت که صدام نیز باید با توسل به هر سه وسیله، بدبختی را نصیب ارتش خود ساخت در این راستا با توجه به تاریخ مرور شده در سال اول جنگ، هم در صدور فرمان پیشروی و هم در صدور فرمان عقبنشینی، ارتش خود را در بدترین و نامناسبترین وضع ممکنه قرارداد و بااینکه دانشگاه نظامی را طی نکرده بود، اجازه هیچگونه مخالفتی و اظهارنظر مخالفی را به افسران ارتش خود نمیداد و اجازه میداد تا غربیها باراهنمایی نادرست خود او را گمراه نمایند.
برای بررسی اینکه چرا فرماندهان عراقی تا این حد به انجام آفند ناقص علاقه نشان میدادند، لازم است که تاریخ جنگهای گذشته مدنظر قرار گیرد. محقق در بررسی تاریخ جنگها به این نتیجه رسیده است که هیچ جنگی را نظامیان شروع نکرده و یا تمام نکردهاند و این غیرنظامیان بودهاند که همیشه شروعکننده جنگها بودهاند، زیرا نظامیان عادت به محاسبه قدرت نظامی طرفین دارند و از تأثیرات مخرب جنگ آگاه هستند، ولی این غیرنظامیان هستند که تحت تأثیر هیجانات و گزافهگویی اطرافیان خود دست به اقدامات نظامی میزنند. سون تزو میگوید «اگر به کسی که از مسائل ارتش بیاطلاع و بیگانه است، مأموریت شرکت در اداره کردن ارتش داده شود، هر حرکت و فعالیت او نفاق و دوگانگی و دلسردی و احساس غصب حق را بهطور متقابل برانگیخته و درنتیجه آن، تمام ارتش فلج خواهد شد.» (سون تزو, 1387, ص. 102)
5- جمعبندی:
هرچند تاکنون در خصوص تحلیل اتفاقات سال اول جنگ و دلایل ناتوانی عراق در عبور از کرخه و تصرف دزفول مطالب زیادی نگاشته شده است، ولی به نظر محقق، هیچکدام به رابطه بین به کار بردن غلط قدرت رزمی و نوع اندیشه نظامی که محرک این اقدام بوده، توجه کافی مبذول نکردهاند. لذا با نگاهی به اتفاقات سال اول جنگ از دید فرماندهان و رسانهها و بیان صریح اشتباهات راهبردی و عملیاتی عراق، اثبات نمودیم که دلایل ناتوانی عراق در عبور از کرخه و تصرف دزفول، ناشی از برآورد غلط اطلاعاتی و عملیاتی در محاسبه توان رزمی موردنیاز و همچنین توجه نکردن به اصل هدف و تمرکز قوا بود و نهتنها نیروی بهکاررفته، استعداد کافی برای تصرف اهداف خود را نداشت، بلکه نحوه رفتار و عملکرد فرماندهان (مانند درگیر شدن در جنگ سنگرها و شهرها) نیز نشان از گم کردن هدف دارد، ولی نمیتوان علت آن را نداشتن آموزش ناکافی نظامی از سوی افسران عراقی قلمداد کرد، بلکه این عدم توجه به اصول جنگ و عادت بهکارگیری غلط عملیاتی را باید در بستر تاریخ جستجو نمود، لذا در اینجا بابیان اصطلاحی به نام آفند ناقص متوجه شدیم که صدام که بدون طی دانشگاه جنگ، فرمان حمله و جنگ را صادر نمود، مرتکب این اشتباه شد، و غرور بیجای وی مانع از توجه به اصول جنگ گردید. درواقع توجه نکرد که جنگ، یک بازی باخت، باخت است و بازنده اصلی شروعکنندهای است که به عاقبت آن نیندیشیده باشد.
عراق در مسیری حرکت نمود که قبلاً توسط قدرتهای بزرگ هموارشده بود آنها خصوصیات فردی صدام را دقیقاً موردمطالعه قرار داده بودند، لذا درسی که میتوان از این واقعه تاریخی و با این روش تحلیل جدید آموخت، این است که اگر افسران ما در ذهنشان یک عادت غلط عملیاتی را در سالهای متمادی خدمت خود پرورش داده باشند، سعی خواهند کرد بارها و بارها آن را تکرار کنند؛ همانند عراقیها که در جنگ با ایران و سپس در جنگ اول و دوم خلیجفارس عادت غلط آفند ناقص را تکرار کردند؛ و شکی نیست که تغییر این نگرش، کار دشواری خواهد بود.
3- 5. پیشنهادها:
پیشنهاد میگردد تحقیقی در خصوص واکنش جهان غرب به پیروزیهای جمهوری اسلامی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس صورت پذیرد.
منابع و مأخذ:
الف- کتابها:
(1) بهروزی، ف. (1385). تقویم تاریخ دفاع مقدس آخرین روزهاى صلح، تهران، مرکز پژوهشهای دفاع مقدس نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى.
(2) پورداراب، س 1385). تقویم تاریخ دفاع مقدس پلهاى تسخیرناپذیر، تهران: مرکز پژوهشهای دفاع مقدس نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
(3) ترور نویت، د. (1381). نیروی زمینی و جنگ، تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(4) تقویم تاریخ دفاع مقدس، معاونت عملیات نزاجا. (1386). جلد پنجم. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول.
(5) جعفری، م. (1385 اطلس نبردهای ماندگار چاپ سوم. تهران: معاونت عملیات نزاجا.
(6) جوادی پور، م. 1371 ارتش جمهورى اسلامى ایران در هشت سال دفاع مقدس، ج 3. تهران: ناشر سازمان عقیدتى سیاسى آجا.
(7) جوادیپور و همکاران، ع. ن. (1381). ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس جلد یکم. تهران: سازمان عقیدتی
(8) ) عبور از سیاسی ارتش.
(9) دکتر عبدالرحمان، ا. (1389آخرین خاکریز. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی
(10) سالارکیا، م. (1380). پیشتازان غرب کرخه. تهران: هیئت معارف جنگ، شهید سپهبد على صیاد شیرازى، انتشارات ایران سبز.
(11) سون تزو. (1387). آیین رزم. س. ج. حسینی، Trans. تهران: انتشارات هلال.
(12) شاهین راد، ف. ا. (1389). گردان 144 تهران: انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
(13) معین وزیری، یاسینی، ن. (1379). آییننامه عملیات جلد یکم. تهران: ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران.
ب- اسناد:
(1) مکاتبات قرارگاه مقدم نزاجا. 1359). پرونده شماره 20. تهران: مرکز پژوهشهاى دفاع مقدس، م.ع.نزاجا.
(2) خلاصهى اطلاعاتى شمارهى 9 نیروى زمینى. (1359). ارتش جمهورى اسلامى.
(3) مرکز مطالعات و تحقیقات روزشمار جنگ ایران و عراق 1370) هویزه آخرین گامهاى اشغالگر جلد 11 تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
پ- نشریات:
(1) خبرگزاری جمهوری اسلامی/نشریه ویژه خبری شماره 3. به نقل از رادیو بیبیسی. (1359). لندن
(2) روزنامهى جمهورى اسلامى (3/8/1359)
(3) روزنامهى کیهان (8/4/1359)
انتهای مطلب