در ابتدای جلسه، امیر سرتیپ دوم تقیخانی دبیر جلسه، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات حاضران در جلسه، گفت: موضوع جلسه امروز، معنویت در دفاع مقدس است که در این خصوص، مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا بیانات ارزشمندی دارند.
ایشان میفرمایند: «ما فقه به واقعی کلمه و قرآنی آن را در میدان جنگ آموختهایم.» همچنین میفرمایند: «آن عزتی، اعتماد به نفسی و احساس اقتداری که از ناحیه معنویت رزمندگان ما و جامعه اسلامی ما احساس شد و توانست آن حادثه عجیب و شگفتانگیز، یعنی پیروزی در دفاع مقدس و شکست نخوردن در مقابل تهاجم اینهمه دشمن را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها برای ملت ما، برای کشور ما، یکی از بزرگترین نیازهاست. دوران دفاع مقدس، مکمل و استمراربخش معنویت انقلاب اسلامی و اوج تجلی فضیلتهای فراموش شده دینی و کرامتهای والای انسانی بود. جوهره معنوی دریای انسانها در این عرصه نمایان شد. برجستهترین معیارها و شاخصههایی که در این مقال از آن سخن به میان آمده، در تابلوی رنگارنگ هشت سال دفاع مقدس با قلم معنویت رزمندگان شجاع ایران اسلامی به تصویر کشیده شد. » و بیانات شیوای دیگری که من به بخشی از آنها اشاره کردم.
اما ذکر دو نکته لازم است که: اولاً گزارش هر جلسه توسط ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش به محضر فرمانده کل قوا، بهصورت مکتوب و همراه با عکس ارائه میشود. دوم اینکه مجموعه سازمان عقیدتی سیاسی ارتش اهتمام دارد آنچه را شما بیان میکنید در مرکز اسناد سازمان نگهداری کند و بخشهایی از آن را که قابلیت انتشار دارد، بهصورت مجموعه کتاب درآورد. بنابراین همه عزیزان سعی کنند در مباحث شرکت کنند تا بر غنای مطالب افزوده شود.
امیر سرتیپ دوم خلبان عابدی
رزمندگان ارتش با نیت خالص در دوران دفاع مقدس شرکت میکردند، چون طبق احادیث میدانستند که وقتی رزمنده بند پوتین خود را میبندد، خداوند همه گناهان او را میبخشد. در اولین روزهای جنگ، که بدترین خاطرات من مربوط به همان زمان است، دشمن فشار میآورد تا جاده سوسنگرد را قطع و اهواز را اشغال کند. در آن روزها دو نماینده حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع، مقام معظم رهبری و شهید چمران بودند که در دانشگاه جندیشاپور مستقر بودند و بیشتر جلسات هم در آنجا برگزار میشد. در شب چهاردهم جنگ، تیپ مشهد به صحنه وارد شد و قرار بود که از جاده سوسنگرد حفاظت کند. بنابراین این تیپ در تپههای فولیآباد مستقر شد. صبح روز بعد که من پرواز کردم، دیدم که از تیپ خبری نیست. بلافاصله خودم را به دانشگاه جندیشاپور رساندم و دیدم که مقام معظم رهبری، همراه با آقای غرضی(استاندار خوزستان) در آنجا هستند. من گفتم آقا این تیپ در آنجا وجود ندارد. مقام معظم رهبری فرمودند که شاید اشتباه میکنی، برویم ببینیم. سپس قرار شد مقام معظم رهبری بهوسیله خودرو به منطقه بیایند و ما هم با بالگرد حرکت کردیم تا قبل از آن بتوانیم یک ماموریت دیگری را انجام بدهیم. در مدت زمانی که طول کشید تا مقام معظم رهبری و همراهانش به تپههای فولیآباد برسند، من به همراه یک گروه کبری به سمت دشمن حمله کردم و پس از انهدام اهداف، در برگشت، خلبان کبری به من گفت که در پایین یک چفیه تکان داده میشود. من گفتم شما به مسیر ادامه بدهید و خودم که با بالگرد206 بودم، روی زمین نشستم. وقتی نشستم، دیدم که مقام معظم رهبری هستند و به من گفتند پس این تیپ کجا رفته است؟ گفتم، من که عرض کردم، تیپ نیست.
آن تیپ که قرار بود به دستور شورای عالی دفاع در آن منطقه مستقر شود، به دستور بنیصدر که فرمانده کل قوا بود، به منطقه دیگری رفته بود. آیا معنویتی از این بالاتر وجود دارد که رهبر امروز ما، خودش در دوران دفاع مقدس، در نوک خطر حمله دشمن قرار داشت.
در دوران دفاع مقدس، همه خلبانان نیروی هوایی وهوانیروز داوطلبانه در عملیاتهای مختلف شرکت میکردند. مثلا در عملیات خیبر که من فرمانده عملیات جزیره مجنون شمالی بودم، در ساعت 2شب سرگردی به نام ترابی آمد و با عصبانیت گفت که چرا نوبت پرواز من عقب افتاده است؟ به او گفتم چون که ما خلبانان دیگری هم داریم که مشتاق شرکت در عملیات هستند. گفت نه شما نباید نوبت من را عقب میانداختید. یکی دو نوبت بعد سرانجام او را به عملیات فرستادم که آن بزرگوار رفت و به شهادت رسید.
من گواهی میدهم که رزمندگان ارتش با تمام وجود و فداکارانه در دوران دفاع مقدس حضور داشتند و این ناشی از عشق آنها به قرآن و عترت پیامبر صلیالله علیه و آله، یعنی معنویت بود.
امیرسرتیپ دوم پورداراب
جناب عابدی مطالبی درخصوص روزهای اول جنگ و اینکه قرار بود تیپی از مشهد در تپههای فولیآباد مستقر شوند، بیان کردند که من این موضوع را چنین اصلاح میکنم: تیپی که قرار بود این کار را بکند، تیپ 2 لشکر 92زرهی بود که این تیپ آماده بود، اما فرمانده کل قوا در آن زمان نظرش این بود که اگر این تیپ بخواهد در برابر چهار تیپ زرهی عراق که سوسنگرد را محاصره کرده، حاضر شود، و شکست میخورد و دیگر نیرویی برایمان باقی نمیماند. در ادامه با هدایت مقام معظم رهبری و اعزام نیرو، فرماندهی لشکر 92 زرهی آن لشکر را براساس روحیه ولایتمداری خود ظرف 48 ساعت آماده کرد و همراه با افراد شهید چمران، توانستند سوسنگرد را از محاصره نجات بدهند.
به نظر من، وقتی که ارتش جمهوری اسلامی ایران ولایتمداری و تابعیت مطلق رهبر را پذیرفت، درواقع معنویت خود را نشان داد. ارتش با تمام صداقت و توانی که داشت، بهخصوص در روزهای اول جنگ در صحنهها حاضر شد، با همه کمبودها در جنگ ساخت و با همه مقاوتها و ایثارگریهایی که انجام داد، درواقع ولایتمداری و معنویت خود را به اثبات رساند. شاید هیچ سازمانی مانند ارتش در دوران دفاع مقدس و پس از آن با صداقت و معنویت به کار خود ادامه نداده است. ارتش با تمام وجود ایستاد و امروز نیز حافظ کشور و تمامیت ارضی است.
امیر سرتیپ لهراسبی
زمانی که جنگ شروع شد، امام(ره) فرمودند جنگ نعمت و جبهه دانشگاه است. ما در آن زمان مفهوم این جمله را نمیفهمیدیم، اما در ادامه جنگ منظور ایشان را درک کردیم. در جنگ اعتقاد و ایمان رزمندگان راسختر شد، در جبههها نماز جماعت و مراسم دعا برگزار میشد که همه باعث گسترش معنویت در میان رزمندگان ارتش میشد. تا جایی که مقام معظم رهبری فرمودند: من دیدم درجهداری راکه در کنار تانک نماز شب میخواند. دیگر کسی حتی ریش خود را کوتاه نمیکرد. در سنگرها فقط نشانههای معنویت مانند قرآن، جانماز و غیره مشاهده میشد.
معنویت رزمندگان ارتش زمانی بود که وقتی خلبان نیروی هوایی میخواست پلی را در عراق بمباران کند و میدید که یک خانواده عراقی روی پل در حال حرکت هستند، صبر میکرد تا آن خانواده از پل رد شوند و بعد آن پل را بزند. وقتی رزمندگان ایرانی با دست خالی در مقابل دنیا ایستادند، نشانه معنویت آنان بود، آن هم همراه با پیروزیهای ارزشمند برای کشور ایران. وقتی با اسرای عراقی با نهایت عطوفت رفتار میشد، نشانه معنویت رزمندگان ایران بود. وقتی 10هزار نیروی عراقی در خرمشهر اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تسلیم شدند، همه نشان از کمک خداوند و اتصال دل رزمندگان ایرانی با خداوند بود. به نظر من همانطور که امام(ره) فرمودند عاشورا اسلام را زنده نگه داشت، جنگ نیز ملت ایران را زنده و متحول و روحیه معنوی آنان را بیشتر کرد.
جناب سرهنگ جهانی
لحظهلحظه دوران دفاع مقدس معنویت بود و آمادگی رزمی و روحی رزمندگان همیشه نشانه معنویت آنان بود. وقتی رزمندگان چندین شبانهروز در نقطهای میمانند تا اجازه تجاوز به دشمن ندهند، نشانه معنویت آنان است. یادم هست که در روزهای جنگ، وقتی در جزیره خارک نفرات پدافند روی اسکله آذرپاد حضور داشتند، حاضر نمیشدند روی زمین مستقر شوند و میگفتند برای اینکه دید بهتری نسبت به دشمن داشته باشیم، تجهیزاتمان را روی اسکله مستقر میکنیم. در صورتی که اگر کوچکترین ترکشی به این لولههای اسکله اصابت میکرد، اولین نفراتی که کشته میشدند، خودشان بودند. برای انجام وظیفه روی همان اسکله هم از بس داوطلب وجود داشت، بین افراد قرعهکشی میشد. این نشانه معنویت است که بهمعنای اراده بسیار قوی در مهار کردن دشمن، با تمام وجود است.
امیرسرتیپ حسام هاشمی
در مقایسه ارتش جمهوری اسلامی ایران با سایر ارتشهای منطقه، بهخصوص کشورهای اسلامی باید گفت که آنچه باعث شد در پیروزی انقلاب اسلامی تسریع شود، اصل معنویت و مقلد بودن کارکنان ارتش بود. من بارها این مسئله را از همان اولین سالهای انقلاب بیان کردهام که مثلا حتی اگر همه مراجع در اولین روزهای انقلاب میگفتند. ارتش تعطیل شود، باز هم با شروع جنگ، همه کارکنان ارتش در دفاع مقدس شرکت میکردند. اما الحمدلله با درایت امام (ره) ارتش منحل نشد و با سازمان خود در دفاع مقدس شرکت کرد که این امر ناشی از مقلد بودن ارتشیان بود. به این امر باید امروز دقت کافی شود و در معنویت در وجود نسل جدید ارتش افزایش یابد. فرماندهان در تربیت کارکنان بسیار مؤثر هستند و باید فرماندهان معنوی و ارزشی در رأس امور قرار گیرند.
امیر سرتیپ دوم رزمی
مطالبی که بیان میکنم تعریف از خود نیست، بلکه تعریف از دلاورمردان ارتش اعم از پایور و وظیفه است که با روحیه معنوی و با شجاعت و دلیری تمام در صحنههای نبرد حاضر میشدند. من معاون لشکر 21 حمزه یعنی امیر سلیمانجاه بودم. امیر سلیمانجاه در مرخصی بودند که خبر دادند عملیات والفجر 3 در منطقه مرزی مهران در حال انجام است. البته قبل از آن، عملیات والفجر 3 انجام شده بود و فقط منطقه کلهقندی در تصرف عراق قرار داشت که فرمانده عراقی، آنجا را نگهداشته بود. وقتی به من خبر دادند، تصمیم گرفتم به محل استقرار تیپ 4 لشکر 21 حمزه بروم تا ببینم چه کمبودها و مشکلاتی دارند. بنابراین به همراه رانندهام استوار مردانی حرکت کردم و به طرف مهران که حدود 150 کیلومتر با ما فاصله داشت، رفتم. در طول مسیر هم واحدهایی داشتیم اما عراقیها از مسیرهایی که باز بود، استفاده میکردند و کمین میزدند. وقتی ما به پل چنگوله در 30 کیلومتری مهران رسیدیم، دیدیم که عملیات شروع شده و آتش تهیه دشمن بسیار شدید است. در نزدیکی تپههای گچی مهران، من از خودرو پیاده شده و خودم را به تیپ رساندم و دیدم که عراق آنها را مجبور به عقبنشینی کرده است. من خودم را به داخل سنگر فرماندهان که جلسه برگزار کرده بودند، رساندم و دیدم که رنگ آنها پریده و میگویند که عراق ما را به عقب رانده و نزدیک است که محاصره شویم. من گفتم نگران نباشید، فقط به حرف من گوش بدهید تا انشاالله پیروز شوید. سپس جابرپور را که فرمانده تیپ 4 زرهی بود صدا کردم و گفتم کارهایی را که میگویم انجام بده. میروی 15 نفر سرباز آرپیجیزن داوطلب را از واحد خودت میآوری و به برادران سپاه هم بگو که آنها هم 15 نفر سرباز آرپیجیزن داوطلب بفرستند و ما خودمان یعنی فرماندهان گردانها، تیپها و … از داخل جویهای کشاورزان به طرف تانکهای عراقی میرویم و آنها را منهدم میکنیم. طبقه نقشهای که بیان کردم، کارها انجام شد و ظرف نیم ساعت 40 تانک و نفربر عراقی را منهدم کردیم و ناگهان دیدیم که تانکها و نفربرهای باقیمانده فرار کردند و در اثر برخورد با یکدیگر،تعدادی از آنها هم منفجر شدند. حدود 80 دستگاه تانک و نفربر عراقی در آنجا از بین رفت و این همان معنویت رزمندگان بود که بدون هیچ گونه ترس و واهمهای و با تمام شجاعت و مردانگی به جنگ دشمن رفتند. بعد ما آمدیم به کمک سردار سلیمانی فعلی و نیروهایش که حدود 20 روز بود عراقیها را در تپه کلهقندی محاصره کرده بودند و آنها نمیتوانستند کاری از پیش ببرند و با کمک ما عراقیها کشته و یا دستگیر شدند.
امیرسرتیپ دوم خلبان نمکی
راحتترین هدف برای یک خلبان که اطلاعاتی درخصوص قانون جنگ ندارد، بمباران شهرهاست که متاسفانه بهکرات توسط خلبانهای عراقی انجام شد. البته بعضی اوقات آنها هم مجبور بودند و موقعی که به آنها گفته میشد برگردید، بمبهای خود را هر جایی که میشد، میریختند و گاهی اوقات بهصورت تصادفی روی شهرها فرومیریخت. در همان زمانها تعدادی از افسران نظامی ایران نزد امام (ره) رفتند و گفتند که اجازه بدهید ما هم شهرهای عراق را بمباران کنیم. اما امام (ره) فرمودند که از قول من به خلبانان سلام برسانید و بگویید که به غیرنظامیها کاری نداشته باشید. عین این جمله امام (ره) در بخش پروتکلهای سازمان ملل آمده است. مدتی بعد که من با درجه سرهنگ دومی مسئولیت طرحهای راهکنشی و راهبردی نیروی هوایی را برعهده گرفتم، یک روز دیدم که بخشنامهای آمده و در آن گفته شده که بمباران شهرهای عراق را در دستور کار قرار دهید. حضرت امام(ره) براساس فتوای اولیهشان که به غیرنظامیها کاری نداشته باشید و شهرها بمباران نشوند، دستورات را صادر کرده بودند.
من خیلی سریع نزد سرهنگ هشیار که هم فرمانده و هم معلم من بود، رفتم و گفتم که حضرت امام(ره) فرمودهاند به غیرنظامیها کاری نداشته باشید و چون شهرها نیز زیستگاه غیرنظامیان هستند و ضمنا سازمان ملل نیز متولی این کار است، ما نباید اشتباه کنیم. سرهنگ هشیار گفت پس میگویی چهکار کنیم؟ گفتم ما پادگانهای داخل شهرها را انتخاب و بمباران میکنیم؛ پادگانها محل ارتش عراق، بهعنوان دشمن شماره یک ما هستند. سپس پیش فرمانده نیرو رفتیم و این موضوع را مطرح کردیم که او نیز استقبال کرد.
اگر بمبارانهای خلبانان ایرانی را بررسی کنید، هیچ موقع شهرها مورد هدف قرار نگرفتهاند. این موضوع را در اهداف توپخانه ایران نیز میتوانیم ببینیم. اکنون سالها از جنگ گذشته و هزار میلیارد دلار هزینه جنگ برای ایران بوده است که سازمان پذیرفته بهعنوان غرامت، از محل فروش نفت عراق به ایران پرداخته شود. ولی یک مشکل اساسی بر سر راه این موضوع است و آن اینکه سازمان ملل میگوید چرا شما بغداد را موشکباران کردید؟ ارتش جمهوری اسلامی ایران این سرافرازی را دارد که در دوران دفاع مقدس حتی یکبار هم خلاف آئیننامهها، مقررات و دستورات فرمانده عمل نکرده است ودلیل این امر هم همان معنویتی بود که در وجود کارکنان ارتش وجود داشت. آنان میدانستند که معنویت یعنی اینکه دستور فرمانده کل قوا و رهبر خود را اطاعت کنند و به غیرنظامیها حمله نکنند.
امیر سرتیپ شاهینراد
من در قبل از انقلاب، در دوران دفاع مقدس و پس از آن دوران در ارتش خدمت کردهام. با شروع انقلاب، ارتش با همه ناملایمات سازش کرد و با مردم درگیر نشد. ارتش از همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برقراری امنیت استانهای آذربایجان غربی، سیستان، گنبد، کردستان و … تلاش کرد. در هشت سال دفاع مقدس نیز هم در آفند و هم در پدافند بهصورت مستمر حضور داشت. پس از جنگ نیز هیچ ادعایی نداشت و گفت که وظیفهام بود و از کشورم دفاع کردم. اکنون در کشورهای دیگر مانند یمن، مصر و … ارتش در مقابل حرکتهای مردمی ایستاده، در صورتی که ارتش ایران با تمام فرهنگ و معنویت، در کنار ملت خود ایستاد و هیچ توقع و انتظاری نیز نداشت و ندارد، بلکه خود را خادم ملت میداند.
امیر سرتیپ خلبان امینی
درخصوص اثرات معنویت در اسرای ایرانی باید بگویم که حدود 40هزار نفر ایرانی در عراق اسیر بودند و حدود 80هزار، یعنی دو برابر نیز از رزمندگان ایرانی در عراق اسیر بودند. در ایران نحوه نگهداری اسرای عراقی و آموزههای معنوی ارائه شده به آنان باعث شد که این اسیران حتی اسلحه به دست بگیرند و به جنگ خود صدام بروند. در زندانهای عراق هم که حاجآقا ابوترابی رهبر معنوی اسرای ایرانی بود، عبادتها و مراسم مذهبی که توسط اسرا، با وجود شکنجههای عراقیها انجام میشد، در اثر همان معنویت بود. من آخرین خلبان و آخرین ارتشی بودم که از اسارت آزاد شدم و امیر لشکری هم اولین خلبانی بود که اسیر شد و 18 سال اسیر بود. من 6 سال اسیر بودهام، وقتی فکر میکنم که چگونه 18 سال آن بزرگوار اسارت را تحمل کردهاند، در مقایسه با آنچه خود در 6 سال تحمل کردهام، باید بگویم که فقط پایبندی به اعتقادات و معنویت بود که ایشان را نگهداشته بود. امیر لشکری و سایر اسرای ارتش، از افتخارات ارتش هستند. من و شهید لشکری با همدیگر آزاد شدیم. در آنجا به من میگفتند که تا ایران هواپیماهای عراق را پس ندهد، شما آزاد نمیشوید و من دیگر به بازگشت فکر نمیکردم و فقط معنویت بود که من و امثال من را نگه داشته بود.
حجتالاسلام والمسلمین ربانینژاد
سخنان همه بزرگواران تاکنون درباره آثار معنویت بود، اما من میخواهم به نکته دیگری اشاره کنم و آن عامل ایجاد معنویت در ارتش است. روزی که انقلاب پیروز شد و منافقین شعار انحلال ارتش را سردادند، امام (ره) فرمودند، تصفیه آری و انحلال هرگز. امام(ره) یک روحانی به نام حاج آقا صفایی را در امور معنوی ارتش منصوب کردند و درواقع روحانیون بودند که معنویت را در ارتش نهادینه کردند.
پس از پیروزی انقلاب یک همدلی و همزبانی خاصی بین فرمانده و سرباز ایجاد شد. سرباز در کنار فرماندهاش احساس غربت نمیکرد. ارتش عملیات فرماندهی کل قوا را برای اثبات تبعیت خود از امام (ره) طراحی و اجرا کرد. در سختترین شرایط و گرمای تیرماه کلاسهایی توسط روحانیون برای ارتشیان برگزار میشد و خود من هفتهای یکبار به عینخوش میرفتم و برای کارکنان ارتش کلاس اخلاق برگزار میکردم. اکثر ارتشیان دائمالوضو بودند و اتحاد و همدلی خاصی در میان آنها حاکم بود. سرباز، دلداده فرمانده و فرمانده، دلداده رهبر انقلاب بود. روحیه تکبر و غروری که در بعضی از ارتشیان قبل از انقلاب بود، از بین رفت که همه این امور ناشی از حضور روحانیون در میان ارتشیان بود. شما وقتی میبینید فردی مانند شهید بابایی عاشق و دلداه امام(ره) میشود، ناشی از این امر است که تکبر ندارد و معنویت در او نهادینه شده است. روحانیون نیز عاشق ارتش بودند، مثلاً شهید والامقام صیاد شیرازی در سختترین شرایط و گرمای طاقتفرسا، کلاسهای عقیدتی و اخلاق برای ارتشیان برگزار میکرد و روحانیونی مانند محمدی عراقی، مصباح یزدی و… سر آن کلاسها حاضر میشدند. حجتالاسلام والمسلمین شاهآبادی میگفت من میآیم ارتش، چون ارتش نظم دارد و بنابراین وقتم تلف نمیشود. عزاداریها، نمازشبها و عبادتهای رزمندگان ارتش نشانه معنویت آنان بود.
جناب سرهنگ اعوانی
مضافشدن واژه مقدس به دفاع، بیان معنویت در جنگ تحمیلی است. همه رزمندگان با واژههای «ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش» و یا «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده» و… در عملیاتها حضور مییافتند که بهنوعی نشان تبعیت از رهبری و ولایت بود. در این زمینه لازم است خاطرهای را به نقل از یک سرباز بیان کنم: شب 15 بهمن که هوا خیلی سرد است، سربازی داخل سنگر خوابیده که احساس میکند نیاز به قضای حاجت ادرار دارد و باید بیرون برود. پس از مدتی بهناچار به بیرون از سنگر میرود و در آنجا متوجه صدایی میشود. با نگاهی به اطراف میبیند که داخل یک گودال، فرمانده گردان صورتش را روی خاکهای سرد زمین گذاشته و با خداوند راز و نیاز میکند. سرباز میگوید: با خودم گفتم فلانی تو حاضر نبودی جز برای اضطرار از سنگر بیرون بیایی، ولی او به خاطر راز و نیاز در این سرما نشسته است. کمی عقب آمدم و دیدم که داخل یک گودال دیگر شهید صیادشیرازی نیز در آن سرما، در حال راز و نیاز با خداوند است. اینها نمونههایی از معنویت رزمندگان در دوران دفاع مقدس است. پیشنهاد میکنم که یک گروه کاری در این خصوص تشکیل شود و صحنههای معنوی ارتشیان در دوران دفاع مقدس را تحتعنوان «جلوههای معنوی دفاع مقدس » به ثبت برسانند.
امیر سرتیپ دوم خلبان براتپور
در ابتدای جنگ، همان شبی که جنگ شروع شد، وقتی به پایگاه همدان حمله شد، 57 هواپیما در پایگاه آماده پرواز بودند که همه خلبانان اعلام کردند برای هر نوع مأموریتی آمادهاند. در فردای آن روز ما موفق شدیم 36 فروند هواپیما را به جمع هواپیماهای حاضر در عملیات 140 فروندی بفرستیم که این نشانه معنویت خلبانان و کارکنان فنی پایگاه هوایی بود. آنان با تمام وجود هواپیماها را آماده کرده و در عملیات 140 فروندی شرکت دادند. در حین جنگ نیز معنویت خلبانان و کارکنان فنی نیروی هوایی باعث شد که با وجود همه کمبودها، هواپیماها را آماده و عملیاتی کنند.
امیر سرتیپ دوم دربندی
درخصوص معنویت در ارتش، خیلی کم صحبت شده و من فکر میکنم که برای پرداختن به این امر باید به مصداقهای معنویت توجه شود و سپس برای هرکدام از آنها، نمونههای بسیاری را در ارتش میتوان بیان کرد. شاخصهایی مانند ولایتپذیری، تعهد به نظام جمهوری اسلامی ایران، تقید به انجام فرائض دینی و… که همه اینها در وجود ارتشیان بود. مقام معظم رهبری در این زمینه خاطرهای بیان کردهاند. ایشان میفرمایند که وقتی در قرارگاه اهواز بودم و سوسنگرد در محاصره بود، یکی از ارتشیان، که بعدها متوجه شدم ستوان اخوان بوده، با من تماس گرفت و گفت که ما سه روز است چیزی نخوردهایم، آیا اجازه هست از مغازههای خراب شده، چیزی برداریم و بخوریم. یعنی رزمندگان ارتش از نظر معنوی، بهگونهای بودند که گرسنگی چند روز را تحمل کرده و حاضر نشده بودند بدون اجازه صاحبان مغازههای بمباران شده، از موادغذایی موجود در آنها استفاده کنند و سرانجام هم بعد از فشار بیش از حد گرسنگی، جهت استفاده از آن مواد، سعی میکنند از یک عالم روحانی اجازه بگیرند. من تقاضا میکنم که به این موضوع در چند جلسه پرداخته شود.
امیر سرتیپ دوم حاج سلطانی
پس از انتقال من به لشکر 16، ستوان جعفرینیا، که فرمانده آتشبار بود، به سنگر من آمد و گفت: خواهری از قزوین تلگراف زده و گفته که فرزندش دیشب در جبهه غرب به شهادت رسیده، اجازه بدهید که پدرش فردا در تشییع جنازه فرزندش شرکت کند. با اینکه در حین عملیات به مرخصی رفتن ممنوع بود، گفتم سریعتر ایشان را اعزام بکنید وپاسخ تلگرافش را هم بدهید و برای او عرض تسلیت بنویسید. دیدم که ستوان جعغری نیا نمیرود و اشک در چشمانش جاری شده است. گفتم مگر دستور را نشنیدی؟ گفت، چرا شنیدم، ولی پدر این شهید نیز نیم ساعت قبل به شهادت رسید. این دفعه اشک در چشمان من حلقه زد و گفتم که بنویس خواهرم همسر شما فرزندتان را نیم ساعت قبل ملاقات کرد.
چه معنویتی بالاتر از اینکه در یک خانواده ارتشی، پدری فرزند خودش را با لباس بسیجی به جبهه فرستاده و همزمان با هم هر دو آنها به شهادت رسیدند.
جناب سرهنگ قمری
معنویت ارتشیان از ابتدای انقلاب نمود داشت، ظرف چند ساعت و چند روز که نمیشود معنویت را به آنان تزریق کرد. سربازان رسته عرشه نعمتی و زارعی که سربازان ارتش بودند، شش ماه قبل از جنگ خدمتشان تمام شد، اما بهمحض اینکه جنگ شروع شد، آمدند خودشان را معرفی کردند. من هرچه گفتم خدمت شما تمام شده، بروید، قبول نکردند.ماندند و تا بیست و هفتم مهر هر دو آنها به شهادت رسیدند. دانشجو اکبرزاده قصرالدشتی، وقتی گلوله تانک به سینه امیر شهید مصطفی کبریایی اصابت کرد، به طرف تانک دشمن حرکت کرد و بهوسیله آرپیچی آن را منهدم کرد و سپس به سمت قبله ایستاد، آرپیچی را روی زمین گذاشت و نماز خواند که در همان حین به شهادت رسید.
امیر صادقی گویا
معنویت دارای دامنه وسیعی است و میتوان گفت هرچه را خداوند از آن راضی باشد، معنویت است. ارتشیان از ابتدای انقلاب تاکنون و بهخصوص دوران دفاع مقدس از نظر دینی، وطنی و ملی در راه خداوند تلاش کردند و این نهایت معنویت آنان است.
حجتالاسلام والمسلمین آلهاشم
ضمن عرض تبریک به مناسبت ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام و خیرمقدم به همه سروران، بهویژه کسانی که برای اولینبار است در این جلسات شرکت میکنند، مانند امیر عبدالرحیم خدایینیایی، امیر صبوریزاده، امیر یاسینی، امیر بنیکریمی، امیر طلا احمدی، امیر پاکچهر، امیر خلیلی، امیر مشیری، امیر حاجسلطانی، امیر داوری، امیر حسینی و امیرگودرزی.
همه ما میدانیم که معنویت در دوران دفاع مقدس نقش بسیار مؤثری داشت و هر یکانی که افراد آن معنویت بیشتری داشتند، آن یکان با موفقیت بیشتری در عملیاتها شرکت میکرد. معنویت همان بود که شهید صیادشیرازی بسیاری از روحانیون، مانند آیتالله صدوقی، آیتالله مدنی، آیتالله دستغیب شیرازی، آیتالله اشرفی اصفهانی و… را به جبههها دعوت میکرد و روحانیون هم با تمام توان در ارتقای معنوی ارتشیان تلاش میکردند. ارتباطی که شهید صیاد شیرازی با آیتالله بهاءالدینی داشت و هر وقت از منطقه عملیات برمیگشت، به دیدار ایشان میرفت، همه نشانه معنویت در وجود رزمندگان ارتش است. کسانی که در لشکر 84 خدمت کردهاند، میدانند که شهیدان دانشیان، موسویتبار، حسنی، رنجبر که توسط منافقین تکهتکه شد و… ازجمله روحانیونی بودند که اثر معنوی خاصی در رزمندگان داشتند. همچنین حجتالاسلام والمسلمین وفا و ربانینژاد که در مناطق عملیاتی حضور داشتند، بهخوبی اثر معنویت را در میان رزمندگان ارتش مشاهده کردهاند. دعاها و مناجاتهای رزمندگان در دوران دفاع مقدس و اینکه بسیاری از آنان در زندانهای رژیم بعثی عراق، حافظ کل قرآن و نهجالبلاغه شدند، همه ناشی از همان روحیه معنوی بود.
امروز نیز کارکنان ارتش همان مسیر معنویت را طی میکنند؛ فعالیتهای قرآنی و اعتقادی بسیاری که در ارتش انجام میشود و بهعنوان نمونه، همین چند هفته قبل، گروه قرآنی ارتش در میان گروههای قرآنی نیروهای مسلح، مقام اول را کسب کرد و در مسابقات بینالمللی کشورهای اسلامی، نیز مقامهای خوبی بهدست آورده است؛ حضور ارتشیان در مراسم اعتکاف که امسال، 12 هزار نفر از کارکنان ارتش در این مراسم حضور داشتند؛ حضور ارتشیان در جشنوارههای حدیث، نماز و سایر مراسم دینی و… نشانه اثر معنویت در ارتش است.
در این مراسم لازم است یادی کنیم از مناسبتهای تیرماه که ششم این ماه، سالروز ترور مقام معظم رهبری در مسجد ابوذر تهران است که خداوند متعال در آن روز تقدیر کرد فقط چاشنی بمب منفجر شد تا ایشان بمانند و رهبری نظام را بعد از امام(ره) به عهده بگیرند. هفتم تیر، سالروز شهادت شهید بهشتی است که امام(ره) درباره ایشان فرمودند بهتنهایی یک ملت بود و وی در تدوین قانون اساسی و ساماندهی قوه قضائیه و سایر امور انقلاب نقش اساسی داشت. شهادت آیتالله صدوقی در 12 تیر و همچنین سالروز حمله به هواپیمای مسافربری ایران توسط آمریکا در همان روز است. عملیات رمضان و شهادت شهید دوران نیز در تیرماه اتفاق افتاده است که به روح این شهید دلیر نیز درود میفرستیم.
همچنین همانطور که تاکنون معمول بوده، در هر جلسه، از زحمات یک نفر از کسانی که درخصوص نگارش و تدوین مباحث مربوط به دفاع مقدس نقش داشتهاند، تقدیر و قدردانی شده که در این جلسه نیز از زحمات جناب سرهنگ اعوانی قدردانی میکنیم. وی از کارکنان سازمان عقیدتی سیاسی ارتش بودند که اکنون بازنشسته شدهاند و در نگارش و تصحیح کتابهایی که توسط انتشارات این سازمان درخصوص دفاع مقدس منتشر شده، نقش بسیار مهمی داشتند.
منبع: مجله صف شماره411
انتهای مطلب