مقاله ای که در پی می آید، ترجمه مقاله ای است که توسط دکتر مایکل کانل در جولای سال 2013 به رشته تحریر در آمده است. بدیهی است انتشار این مقاله توسط پایگاه اینترنتی معارف جنگ به منظور بهره گیری پژوهشگران کشورمان و نیز آگاهی از نقطه نظرات بیگانگان نسبت به دفاع مقدس بوده و از نظر محتوایی مورد ارزیابی قرار نگرفته است. برای آشنایی بیشتر با این پژوهشگر و نویسنده اشاره مختصری به فعالیت های او می شود.
دکتر مایکل کانل عضو برجستۀ مرکز مطالعات نیروی دریایی آمریکا و مدیر "برنامۀ مطالعاتی ایران" در این مرکز است. وی سابقاً به عنوان نماینده میدانی ستاد کل نیروی دریایی آمریکا در بحرین و پیش از پیوستن به مرکز مطالعات نیروی دریایی، به عنوان افسر اطلاعات ارتش آمریکا خدمت می کرد. او دارای مدرک دکترای تاریخ و مطالعات خاورمیانه از دانشگاه هاروارد و نیز فارغ التحصیل دانشگاه براندیس در رشتۀ مطالعات خاور نزدیک می باشد. ضمناً وی با گذراندن دوره ای، به دریافت مدرک مطالعات فارسی از دانشگاه تهران نائل گردید. دکتر کونل در آخرین اثر خود به مطالبی از قبیل فرهنگ نظامی در ایران، راهبردهای های رویارویی نظامی و روابط ایران و«شورای همکاری خلیج فارس» پرداخته است. از جمله مقالات وی نیز می توان به مقالۀ "نیروی دریایی ارتش، نیروی راهبردی ایران" اشاره کرد که در سال 2012 از سوی مرکز مطالعات نیروی دریایی آمریکا منتشر شد.
این مقاله به بررسی روند تصمیمسازی عملیات نظامی ایران از منظر بررسی موردی تاریخی میپردازد. این مقاله مشخصاً به تجزیه و تحلیل عوامل مختلف و فرایندهایی که تصمیمات فرماندهان نظامی ایران در چهار عملیات بزرگ جنگ با عراق را تحت تأثیر خود قرار داد و همچنین تأثیر احتمالی این عملیاتها بر روند تصمیمسازی نظامی امروزه این کشور، میپردازد. با آنکه زمان قابل ملاحظهای از این جنگ سپری شده اما بیشتر مقامات نظامی ایران، در این جنگ که نقطهای تعیین کننده در تاریخ جمهوری اسلامی بود، حضور داشتند.
این جنگ همچنین تنها نمونه مناقشه دولت در برابر دولت در دوران پس از انقلاب است. مراکز علمی و آموزشی نظامی ایران به همین دلیل توجه ویژهای به مطالعه ابعاد مختلف جنگ داشتهاند تا اینکه از این مطالعات، درسهای عملی مفیدی را برای نسل فعلی استخراج کنند. به همین دلیل با وجود گذر زمان نسبتا طولانی، جنگ، هنوز هم با طرز تفکر امروز فرماندهان نظامی در ایران پیوند خورده است.
بینشهای کلیدی این ارزیابی عبارتند از:
* برخلاف بسیاری از همتایان منطقهای خود، فرماندهان نظامی ایران به احتمال بسیار زیاد تا اندازهای منعطف خواهند بود و تا حدودی در میدان جنگ از خود ابتکار نشان خواهند داد.
* مشکلات هماهنگی کماکان نیروهای مسلح ایران را آزار خواهد داد اما ایرانیها کاملاً از این مسائل آگاه هستند و گامهایی را در جهت از بین بردن شکاف میان نیروهای مختلف خود برداشتهاند.
* ایرانیها از زمین، زمان و هوا برای جبران ضعف تجهیزاتی خود و افزایش بقای نیروهایشان استفاده خواهند کرد.
* انکار و فریب نقش عمدهای در برنامهریزی عملیاتی ایرانیها ایفا خواهد کرد.
* بازیگران سیاست داخلی و نمایندگان خارجی میتوانند نقش مهم و در برخی مواقع، تعیین کنندهای در تصمیمسازیهای عملیاتی ایرانیها داشته باشند.
مقدمه
درک عوامل مختلف و فرایندهایی که تصمیم گیرندگان را در ایران تحت تأثیر قرار میدهد ، همواره بیش از اینکه یک علم باشد، یک هنر بوده است. اقدامات دولت به ویژه در زمینهی موضوعات حساسِ مرتبط با امنیت ملی و یا سیاست خارجی، معمولاً برای ناظران بیرونی مبهم و غیر شفاف است. با آنکه چهرههای مشهور سیاسی اغلب در مطبوعات، افشاگری میکنند –که نشان دهنده طبیعت بداخلاق سیستم سیاسی ایران است- اما رسانههای ایران هنوز هم تحت سانسور شدید قرار دارند و ما تنها چیزهایی را که محکوم به دیدن آنها هستیم، در این رسانهها میبینیم.
ما به عنوان ناظران بیرونی نمیدانیم که چه مباحثی در شورای عالی امنیت ملی (عالیترین سازمان امنیت ملی ایران) و یا در ستاد مشترک نیروهای مسلح (معادل ستاد مشترک ارتش آمریکا) مطرح میشود به همین دلیل مجبور هستیم که تنها در مورد اقدامات احتمالی حکومت در یک مناقشه، بر اساس سابقه رفتارهایش و همچنین ارزیابی منافع و سهمش در هر سناریوی مشخص، گمانهزنی کنیم. هنگامی که یک نفر سعی میکند به تحلیل تصمیمسازی نظامی ایران به ویژه در سطح عملیاتی بپردازد، این مشکلات با هم ترکیب شده و شرایط دشوارتری را بوجود میآورد. تعجبآور نیست که اطلاعات بسیار اندکی در مورد چگونگی شکلگیری تصمیمات در دو نیروی مسلح بزرگ ایران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) و ارتش (که نیروی نظامی متعارف ایران است) وجود دارد. ما فاقد دادههای کافی در مورد پشت پرده و تمایلات فرماندهان نظامی کلیدی ایران، فرایند تصمیمسازی آنها، برنامههای احتمالی آتی آنها و نیازهای نیروهایشان هستیم. در چنین شرایطی که نوعی سرگردانی اطلاعاتی است، ما باید در حاشیه، موضوع تصمیمسازی نظامی را دنبال کرده و به آن نزدیک شویم و به شیوههای گوناگون و از منابع مختلف، اطلاعاتی که مقدور است را جمعآوری کنیم.
این مقاله به بررسی تصمیمسازی نظامی در ایران از منظر بررسی موردی تاریخی میپردازد؛ به ویژه تحلیل عوامل و فرایندهایی که فرماندهان ایرانی را در دو نقطه عطف عمده جنگ، تحت تأثیر قرار داد. این دو نقطه عطف عبارتند از: تصمیم حکومت ایران برای اشغال عراق پس از بیرون رانده شدن نیروهای عراقی از بیشتر خاک ایران (1361) و تصرف جزایر فاو توسط ایران (1365) که نقطه اوج تلاشهای ایران در جنگ بود.2
بررسی موردی تاریخی البته بدون نقطه ضعف نیست که مهمترین نقطه ضعف آن در بررسی حاضر، وقوع این عملیات در یک زمینه مشخص و در گذشته بوده است. با این حال، این بررسی موردی تاریخی، بینشهای جالبی در مورد تصمیمگیریهای عملیاتی جاری عرضه میکنند:
اولاً، جنگ ایران و عراق تنها نمونهی عینیِ در دسترس است که تصمیمسازی ایران را در جریان یک مناقشه نظامی عمده عرضه میکند. بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی ایران، بازماندگان جنگ هستند و برای آنها و همچنین جامعه ایرانی، جنگ، دورهای تعیین کننده بود که هنوز هم اثرات آن عمیق است.
ثانیاً، با آنکه شباهت آن جنگ با جنگ احتمالی ایران با آمریکا یا یکی از متحدانش، بسیار اندک است اما حداقل دارای شباهتهایی نیز هستند. در جنگ ایران –عراق، ایران با دشمنی که از لحاظ فناوری برتر بود، مواجه بود که شرایط مشابهی در صورت مناقشه نظامی احتمالی با آمریکا نیز وجود خواهد داشت.
ثالثاً، این جنگ به صورت کامل، مستندسازی شده است، به همین دلیل امکان تحلیل جزئی عملیات ایرانیها وجود دارد.
و سرانجام، خود ایرانیها کماکان جنگ را جدی تلقی میکنند. آنها جنگ را مستندسازی کرده و در مراکز علمی نظامی و گروههای تخصصی مشاورهای به مطالعه آن می پردازند که علت بخشی از این اقدام، زنده نگاه داشتن خاطرات جنگ و همچنین ادای احترام به بازماندگان جنگ و همچنین شهدای آن است. اما هدف دیگر، استخراج آموزههای مفید از آن برای استفاده در آینده است.3
دانلود کامل مقاله روند تصمیم گیری در عملیاتهای ایران
بصورت PDF با حجم 400 کیلوبایت
[1]- نکته: لازم به ذکر است مترجم در ترجمه این اثر به رسم امانتداری، هیچگونه دخل و تصرفی در متن نداشته و صرفاً نظرات نویسنده را بازگو کرده است.
انتهای مطلب