یکی از عملیاتهایی که در این دانشگاه مورد بررسی قرار گرفته، عملیات سوسنگرد است. همایش گرامیداشت سالگرد حماسه سوسنگرد، مقارن زمان اجرای عملیات در همین دانشگاه برگزار خواهد شد. طی گفتوگویی با امیر سرتیپدوم حسین ولیوند زمانی، فرمانده دانشگاه فرماندهی و ستاد، بخشی از آموزههای علمی ارتش را در نبرد سوسنگرد مورد بررسی قرار دادهایم.
با سلام و تشکر از جنابعالی که وقتتان را در اختیار تحریریه صف گذاشتید، لطفاً بخشی از اقدامات آموزشی دانشگاه را هم در اینجا معرفی کنید: با این توضیح که هر کشوری، همواره باید پیشبینیهایی برای مقابله با تهاجم احتمالی به مرزهایش داشته باشد. آموزشهایی از قبیل: محور شناسی از جمله اقداماتی است که در آن، راهکارهای مقابله با چنین هجمههایی انجام میگیرد. گویا در منطقه خوزستان هم تمرینها و رزمایشهای متعددی انجام میشده تا آمادگی برای دفاع در برابر حمله احتمالی عراق به ایران وجود داشته باشد. سؤال این است که آیا در مقطع اول انقلاب و آغاز تهاجم عراق به سرزمین ایران، طرح دفاعی، متناسب با محورهای نفوذ احتمالی به دانشجویان دانشکده فرماندهی و ستاد آموزش داده میشد؟
با پیروزی انقلاب اسلامی؛ یعنی در بدو پیروزی انقلاب، دافوس تعطیل شده بود و امکان ارائه چنین آموزشهایی وجود نداشت. اولین دوره، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1361 توسط شهید صیاد شیرازی شکل گرفت. در گذشته، یکی از موارد آموزشی – به صورت محدود- همین موضوعی بود که شما در پرسشتان طرح کردید که طی آن بود دانشجویان به بعضی از مناطق اعزام میشدند و شناخت نسبی پیدا میکردند، اما بعد از پیروزی انقلاب، ساختارهای سیاسی و نظامی کشور دچار تحول گستردهای شد. در ارتش، در سطوح بالا کسی را نداشتیم و اگر هم کسانی مانند شهید قرنی حضور داشتند، به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی از کار معلق یا برکنار شده بودند. این گروه به مرور بر سرِ خدمت بازگشتند. تقریباً تمام سران ارتش از چرخه خدمت خارج شده بودند و در واقع، بار فرماندهی در ارتش به دوش افسرانی با درجات سرگردی و سرهنگ دومی افتاده بود.
بعد از شکلگیری دافوس در سال 1361، دانشجویان به همین منظور به مناطق عملیاتی جنوب و غرب اعزام و در قرارگاههای عملیاتی مستقر میشدند و در طراحی عملیات به فرماندهان کمک میکردند. حتی در یکی از همین اعزامها یکی از دانشجویان دافوس به نام شهید سرتیپ پرویز خوشرو در منطقه جنوب به شهادت رسید.
این روند تا پایان جنگ ادامه داشت؛ به اضافه اینکه علاوه بر دانشجویان ارتش، به مرور تعدادی از فرماندهان سپاه هم در این دانشگاه مشغول تحصیل شدند و آموزشهای نظامی را در رده فرماندهی و ستاد، فراگرفتند. رفته رفته این باور در مسئولان سپاه ایجاد شد که تا آموزشهای علمیِ نظامی را فرا نگیرند، توفیق چندانی در اجرای عملیات نخواهند داشت.
بعد از خاتمه دفاع مقدس، روند اعزام به محور شناسی بر اساس همان سبک و سیاق و در مناطق عملیاتی غرب، جنوب غرب و شمال غرب انجام میشد. از میان دانشجویان، تعدادی هم به هرمزگان، بندرعباس و سواحل مکران اعزام میشدند. این روند ادامه داشت تا مقطع فعلی؛ یعنی تا مطرح شدن تهدیدات جدید و موضوع جنگ ناهمتراز. از سال 1384 –1385 نگاه دانشگاه به محور شناسی تغییر کرد؛ با تکیه بر اینکه در نبرد ناهمتراز لجمن مشخص نیست و در هر جایی احتمال حضور دشمن میرود. با این معنا کل فضای جغرافیایی کشور را برای محور شناسی دانشجویان در نظر گرفتیم و در حال حاضر، دانشجویان، محورشناسی را در 15 نقطه کشور فرا میگیرند؛ آنها یاد میگیرند که در صورت بروز بحران در هر نقطه به چه شکلی باید عمل کنند.
در این برنامه، سعی بر آن است که علاوه بر آشنا شدن دانشجویان با نوع واکنشهای نظامی در یکانهای ارتش، سپاه و نیروی انتظامی، وزارت دفاع و … آنها طی جلساتی با استانداران و فرمانداران با شرح عملکرد حوزه سیاسی و نقاط ضعف و قوتش هم آشنا شوند.
با توجه به اینکه در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، تحرک نظامی عراقیها به مسئولان کشور گزارش میشد، آیا طرح پدافندی خاصی، خصوصاً در منطقه جنوب غربی کشور برای مقابله با عراق داشتهایم؟
بله. طبعاً طرحهایی بوده و تمرینهایی هم بر اساس آن طرحها انجام شده، ولی بهترین طرح هم در شرایطی که عوامل اجرایی به دلایلی حضور نداشته باشند، ابتر میماند و اجرا نمیشود. طرح بوده، ولی به طور صددرصد اجرا نشده است. صدام به دلیل اینکه پیشبینی میکرد انقلاب اسلامی ساختار ارتش را از بین برده درون این نیروی نظامی از هم گسیختگی ایجاد شده، به این باور رسیده بود که میتواند خوزستان را در سه روز و تهران را در یک هفته فتح کند. بر این مبنا در 31 شهریور 1359 رسماً وارد جنگ شد. اما براساس آن طرحهایی که وجود داشت و با حضور یکانهایی که هر چند دچار کاستیهایی بودند، حرکت صدام با کندی مواجه شد و او نتوانست به خواستههایش برسد.
در واقع، طرح وجود داشته؛ آمادگی نسبی هم وجود داشته، ولی فرماندهانی که بر این طرحها مسلط بودند، حضور نداشتند و یا در دسترس نبودند که کمک کنند. مشکل دیگر، از هم گسیختگی خاصی است که دریادار مدنی –وزیر دفاع وقت- به ارتش تحمیل میکند؛ یعنی انتقالهای بی ضابطه نیروها. فردی که متخصص تانک چیفتن بود به بندر انزلی منتقل میشد و کسی که در نیروی دریایی خدمت کرده بود به خوزستان میآمد و …
اینها مشکلاتی بود که باعث شد ارتش نتواند به نحو شایسته واکنش نشان بدهند، ولی دیدیم که همان واکنش و مقاومتهای اولیه ارتش بود که باعث شد راهبرد عراق در جنوب با شکست مواجه شود. البته عملیات 140 فروندی نیروی هوایی، یکی از طرحهای قبل از انقلاب [به نام طرح البرز] بود که بعد از انقلاب هم مرور و تمرین شده بود و با موفقیت کامل هم انجام شد. صدام در مرز با مقاومت سنگین یکانهای ارتشی مواجه شد و با این اقدام نیروی هوایی هم متوجه شد که نمیتواند به اهدافش برسد و در همان هفته اول قافیه را باخت.
گاهی گفته میشود که در آن مقطع جنگ کلاسیک موفق نبود. به ما بگویید که ارتش چگونه میجنگید و آیا در این نحوه جنگیدن موفق بود؟
کسانی که میگویند جنگ کلاسیک موفق نبوده، آشنایی با حوزه کلاسیک ندارند. جنگ کلاسیک، عبارت است از جنگهای ثبت شده و طبقهبندی شده در طول تاریخ که قابل تدریس است؛ به همین دلیل «کلاسیک» نامیده میشود. یکی از موضوعات جنگ کلاسیک، «جنگ نامنظم» است. جنگ کلاسیک، شامل جنگ منظم و جنگ نامنظم میشود.
در یک نبرد منظم، اگر شرایط ایجاب کند و قابلیت کافی وجود داشته باشد، منظم عمل میکنیم؛ یعنی در روز حرکت میکنیم و به تانکها و نیروهایمان آرایش عملیاتی میدهیم. در چنین جنگی پشتیبانی هوایی و توپخانهای مناسب داریم. از بالگردها به خوبی استفاده میکنیم و توان هجوم مناسبی داریم. اما در مواقعی که توان کافی نداشته باشیم، به جنگ نامنظم روی میآوریم و آن وقتی است که در برابر دشمن از برتری کافی برخوردار نباشیم؛ در آن صورت از عملیات در شب استفاده میکنیم. یکی از نکاتی که بعضی از دوستان ناآگاه به حوزه راهکنش بیان میکنند، آن است که میگویند عملیات شبانه در دفاع مقدس ابداع شد. در حالیکه این نوع عملیات یکی از راهکنشهای عملیات کلاسیک است. برای سالها روی آن کار و تمرین شده است. وقتی شما به دنبال غافلگیری دشمن هستی، حتماً از تاریکی شب استفاده خواهی کرد.
عملیات کلاسیک، عملیاتی است که بر اساس تجربه گذشته ثبت شده و طی آن فرماندهان شیوههای مختلف نبرد را فرا گرفته، میتوانند آن را با اعمال تغییراتی براساس شرایطی نظیر: وضعیت جغرافیایی، اوضاع محیطی، توان دشمن، توان خودی و … پیروزمندانه مورد استفاده قرار دهند. در حالیکه آنها که آگاهی ندارند، از عملیات کلاسیک بهعنوان عملیات ناکارآمد یاد میکنند.
در طول دفاع مقدس هم کارکنان ارتش و هم تعدادی از رزمندگان سپاه پاسداران در دافوس در حوزه کلاسیک آموزش میدیدند. چراییِ اینکه سپاه، خود به فکر تشکیل دافوس افتاد، احساس نیاز به آموزشهای نبرد کلاسیک بود. برای این بود که میخواستند اصول را یاد بگیرند و در شرایط جنگ، در وضعیتهای خاص، ترکیب، راهکنش، خلاقیت، نو آوری، سلیقه و … طرح جدیدی ارائه بدهند و … .
با حرکت دشمن به قصد تجاوز به خاک جمهوری اسلامی که بخش عمدهای از این تجاوز در منطقه جنوب صورت گرفت، در واقع، در سه محور خوزستان جنوبی، خوزستان میانی و خوزستان شمالی وارد عمل شدند و … .
دشمن در خوزستان جنوبی با رسیدن به کارون تقریباً متوقف شد. در خوزستان میانی هم تا سوسنگرد و نزدیکیهای اهواز پیش آمد. در این منطقه با اجرای طرح موسوم به «آب» که توسط ارتش و در بخشهایی به کمک استانداری خوزستان و به دستور مقام معظم رهبری انجام گرفت، بخشی از حرکت دشمن متوقف شد. آن سوتر هم دشمن پای پل کرخه متوقف شده بود. به این ترتیب، میبینیم که دشمن در یک فضای 15 هزار کیلومتری و در یک نوار باریک متوقف شده، امکان نفوذ پیدا نکرده، آسیب پذیر هم شده است. شما موفقیت ارتش را چگونه ارزیابی میکنید؟
ارتش صدام در جنگ تحمیلی- به خصوص در آغاز- متکی به تانک بود. طبعاً چنین ارتشهایی نیازمند زمین مناسب برای حرکت تانک هستند. قابلیت حرکت تانک در زمین ذو عارضه بسیار پایین میآید.
دشتهای بدون عارضه؛ نظیر سرزمینهای جنوبی ایران برای حرکت تانک بسیار مناسب هستند. برهمین اساس، در گذشته طرح ایجاد موانع برای مقابله با حرکت نیروهای ماشینی عراقی پیشبینی شده بود. یکی از آن طرحها عملیات تخریب و انهدام سدها بود که در منطقه برای ایجاد آبگرفتگی در مقیاس انبوه درنظر گرفته بود. این طرح، بر اساس تدبیر و با درایت مقام معظم رهبری انجام گرفت. هر چند برخی هم مخالف این اقدام بودند. این طرح جلوی حرکت تانکهای دشمن را گرفت. دشمنی که اتکایش به تانک است، وقتی نتواند حرکت کند، تا بیاید و تغییر وضعیت بدهد؛ یعنی از حالت ماشینی به نیروی پیاده تغییر وضعیت بدهد، زمان را از دست خواهد داد. ارتش عراق به همین دلیل ضربه خورد. همین وقفه ایجاد شده، موجب شکست شد. در واقع شکست در همان آغاز به عراق تحمیل شد. هم با حضور نیروها و مقاومتی که صورت گرفت و هم با ابتکاراتی از جمله به زیر آب کشیدن زمینها.
این موضوعات بسیار مهم است. طرحهای قبلی، طرحهای جدید و روحیهای که امام رضواناللهتعالیعلیه، مقام معظم رهبری، مدافعان و … به مردم منتقل میکردند در شکست راهبرد عراق بسیار مهم است. ارتش با تمام کاستیهای که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داشت، عملکردش خوب بود. حتی فراتر از توانش عمل کرد و نتیجه عملکردش ناتوانی دشمن در رسیدن به اهدافش بود. کسانی که توقع داشتند که در همان روزهای اول ارتش حمله کند و همه جا را پس بگیرد، توقع اشتباهی دارند. آنها درک واقعی از راهکنش، عملیات و راهبرد ندارند. اولین اقدام ارتش، سد حرکت دشمن بود و این راهبردِ توأم با توفیق، توانست با کمک ژاندارمری، بسیح و سپاه پاسداران و … دشمن را متوقف و تثبیت کند. تثبیت به این معنا که دشمن بهگونهای متوقف شد که دیگر امکان پیشروی نیافت و این موفقیت در همان سال اول جنگ و با محوریت ارتش انجام گرفت که مقدمه پیروزیهای بزرگ شد.
دشمن هرگز نتوانست خرمشهر را به طور کامل اشغال کند و با رسیدن به یک عارضه مستحکم متوقف شد؛ یعنی نتوانست موفقیتی در اشغال شرق کارون داشته باشد. در این برهه، دو حصر توسط نیروهای عراقی صورت گرفت: یکی حصر طولانی مدت و 270 درجهای آبادان و دیگری حصر سوسنگرد در خوزستان میانی. چه عاملی توجه دشمن را به سمت سوسنگرد جلب کرد و او را ترغیب کرد که سوسنگرد را در جبهه میانی اشغال کند.
در خاطرات یاسر عرفات آمده که وقتی ایشان برای دیدار با صدام حسین به بغداد رفت تا نظرش را نسبت به ادامه جنگ با جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد، متوجه شد روی نقشه که در اتاق کار صدام نصب بود، خوزستان با خطوطی مشخص شده که تصرف خوزستان را برای صدام در اولویت اول قرار داده است. به چند دلیل:
1- جمعیت عرب زبان ساکن خوزستان میتوانست او را در بحث «پان عربیسم» و داعیه رهبر جهان عرب که به کشور عجم حمله کرده، اثبات کند؛
2- خوزستانِ نفتخیز سهم بالایی در بازار نفت دنیا داشت؛
3-خوزستان کلید فتح جمهوری اسلامی بود.
به همین دلایل از سه محور تنها به خوزستان حمله کرد. اگر عراق میتوانست خوزستان را جدا کند،- به تعبیر خودش- کمر جمهوری اسلامی را شکسته، میتوانست به راحتی از آن حفاظت کند؛ میخواهم بگویم بازپس گیری خوزستان با ورود جنگ به مناطق کوهستانی و مرکز کشور بسیار دشوار میشد.
در راهبرد اولیه، اشغال خرمشهر، آبادان و سوسنگرد برایش بسیار مهم بود تا بتواند تمام خوزستان را بگیرد و به کمک یک حرکتِ «از پایین به بالا» و «گاز انبری» بتواند خوزستان را تصرف کند.
در خرمشهر مقاومت شد در حالیکه دشمن اصلاً تصور نمیکرد که در سوسنگرد با چنین مقاومتی مواجه شود. تفاوت خرمشهر و سوسنگرد در نوع نگاه رهبری و فرماندهی به موضوع «مدیریت» است. من اعتقاد دارم که اگر نگاهی که مقام معظم رهبری در منطقه سوسنگرد داشتند و توانستند با بسیج نیروها از سوسنگرد دفاع کنند و این شهر را از لوث وجود دشمن پاک کنند، در خرمشهر هم وجود داشت، کنترل این شهر برای مدتی از دست نیروهای ما خارج نمیشد.
ما در جای جای مرزها نیرو داشتیم. اگر این نیروها توسط یک فرماندهی و رهبر زبده هدایت میشد، اشغال خرمشهر رخ نمیداد. در جریان آزادسازی سوسنگرد، با حضور یک تیپ و تعدادی از رزمندگان ژاندارمری، سپاه، جنگهای نا منظم و … آن موفقیت بزرگ به دست آمد، اما در خرمشهر با وجود اینکه تعداد بیشتری از مدافعان را در اختیار داشتیم، شهر به اشغال دشمن درآمد.
عملیات آزاد سازی سوسنگرد تا چه اندازه مبتنی بر موازین علمی بود که دوسال پیاپی در دافوس چنین نشستی برای بررسی این عملیات برگزار میشود؟
گفته میشود که ارتش به دلیل آموزشهای کلاسیک قبل و بعد از دفاع مقدس، توفیقی در انجام موفقیتآمیز هیچ عملیاتی نداشته اما سوسنگرد خلاف این دیدگاه را اثبات میکند. تیپ 2 لشکر 92 با تکیه بر جنگ کلاسیک در جنگ وارد میشود و موفق میشود تحت هدایت مقام معظم رهبری، بهعنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع سوسنگرد را از گزند دشمن حفظ کند؛ البته با کمک فرمانده لشکر و فرمانده تیپ2. این مهمترین دلیل پرداختن به این بحث است.
ما تحلیل عملیاتهای صورت گرفته- اعم از عملیاتهای ارتش، سپاه و … – را در دستور کار داریم. هر ساله سه الی چهار عملیات را کاملاً بررسی میکنیم. عملیات سوسنگرد را از سال گذشته به چند دلیل مورد توجه قرار دادیم:
1- در سال اول جنگ برگزار شده ؛
2- با موفقیت همراه بوده؛
3- به صورت کلاسیک برگزار شده؛
4- از رهبری مقام معظم رهبری و فرمان صریح حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه برخوردار بوده است.
یکی از اصول جنگ، «وحدت فرماندهی» است. دلیل عدم موفقیت کامل در خرمشهر را در فقدان این اصل میبینیم. در خرمشهر نیروی قابل توجهی حضور داشته، گردانهای تکاوران دریایی، دژ، دانشجویان دانشگاه افسری، نیروهای سپاه و رزمندگان مردمی حضور داشتند، اما همه اینها سعی میکردند با تکیه بر نیروی خود جلو حرکت دشمن را بگیرند. اما در سوسنگرد و به مجرد صدور فرمان امام، نیروهایی به مراتب کمتر از آنچه در خرمشهر حضور داشت، تحت فرماندهی شهید فلاحی حمله میکنند؛ در حالیکه همه در دستور پذیری از شهید فلاحی متفق القولند.
هر جا وحدت فرماندهی وجود نداشته باشد، تلاشها هدر میرود. آنجا همه با خط گیری از سلسله مراتب اقدام میکردند. هفت- هشت، گروه میجنگیدند، ولی تلاشها نتوانست به ثمر بنشیند. من معتقدم که اگر این وحدت فرماندهی در خرمشهر وجود داشت، این شهر هم اشغال نمیشد یا دستکم عراق زمان بسیار طولانیتری برای اشغال این شهر باید صرف میکرد.
منبع: ماهنامه صف شماره 392 (ویژه نامه سوسنگرد)
انتهای مطلب