در طول دوران خدمتم در خارک به یاد دارم که بیش از 45 فروند هواپیما و بالگرد مورد اصابت پدافند هوایی ایران اسلامی قرار گرفتند. از این تعداد در اصابت قرار گرفتن دو فروند هواپیما و دو فروند بالگرد، موضعی که در آن خدمت کردم نقش مستقیم داشت.
در مدت خدمتم در خارک خاطراتی را به یاد سپردم که هرگز فراموش شدنی نیست. به یاد دارم همسر یکی از کارکنان شرکت نفت به همراه دو فرزند کوچک خود در حال عبور از عرض خیابان بود که در همان هنگام هواپیمای عراقی با شیرجهای بر بالای سر آن مادر و کودکانش، بمبهای خود را رها کردند. بچهها دستهای مادر را رها کرده و هرکدام به یک سو دویدند. چند ثانیه بعد وبا فرو نشستن گرد و خاک بمباران، مادر بهت زده فرزندانش را جستجو میکرد. با مشاهده بدنهای تکه شده فرزندان، مادر فریادکشان از هوش رفت…مشاهده این وضعیت تنفرم را از خلبانان عراقی بیشتر کرد. سرم را رو به آسمان گرفتم و گفتم: «خدایا! چرا؟».با خود عهد بستم که هرگز از وظیفه خود در طول سربازی کوتاهی نکنم تا بتوانم انتقام این بی گناهان را از خلبانان بعثی به گیرم.
سالها بعد وقتی خاطرات خلبانان ایرانی را مرور میکردم، متوجه شدم که در یکی از مأموریتهای داخل خاک عراق، خلبان ایرانی با مشاهده یک خودروی شخصی در حال تردد بر روی پل از اصابت قرار دادن پل خودداری میکند تا آن خودروی شخصی از پل عبور کند. واقعاً که چه تفاوت بزرگی بین خلبانان ما و خلبانان بعثی بود.
با توجه به مسئولیتی که داشتم به عنوان متصدی مولد برق جنگ افزار توپ 35 میلی متری در یکی از مواضع سامانه پدافند هوایی اورلیکن مشغول به خدمت بودم. در یکی از حملات هواپیماهای عراقی به خارک در حالی که توپ ضد هوایی موضع ما مشغول تیراندازی بود، ناگهان مولد برق خود به خود خاموش شد. به همین دلیل تیراندازی توپ نیز قطع شد. سایر توپچیها سعی کردند که بدون استفاده از مولد برق و در حالت مکانیکی تیراندازی کنند. اما در این حالت دقت و تعداد گلولههای تیراندازی شده کاهش مییافت. سعی کردم پاور را روشن کنم. اما روشن نشد. در همین لحظه ناخودآگاه به یاد آن دو کودک بیگناه افتادم. اگر موفق به انهدام هواپیماهای عراقی نمیشدیم ، معلوم نبود که چند کودک بیگناه دیگر به شهادت میرسیدند. چشمهایم را بستم و از خدا کمک خواستم. از خدا خواستم که ما را شرمنده مردم نکند. دستهایم را بر روی دکمه استارت پاور قراردادم. ناگهان پاور با صدای وحشتناکی روشن شد و شروع به کار کرد. بلافاصله دکمه اتصال برق پاور به توپ ضد هوایی را در وضعیت مناسب قراردادم. توپ با چرخشی ناگهانی به سمت هواپیماهای عراقی نشانه گیری کرد. با تیراندازی به سمت هواپیماها دو فروند هواپیمای عراقی ساقط شد. از شادی بسیار زیاد اشک شوق در چشمانم جمع شد. همان شب آن دو کودک را در خواب دیدم که به من لبخند میزدند…
منبع:
فایل صوتی مصاحبه با سرباز منقضی خدمت سال 1363 توکل باقری ( بیست وهشتم آذرماه ماه 1390 )
انتهای مطلب