گروه تاریخ برهان؛ برای بررسی اهمیت علل پیروزی و ابعاد عملیات بیتالمقدس و چرایی تداوم جنگ، بعد از آزادسازی خرمشهر با فرماندهان و طراحان عملیات بیتالمقدس به گفتوگو پرداختهایم. در بخش اول این گفتوگوها، که به پرسش و پاسخ با امیر سرتیپ مسعود بختیاری اختصاص داشت، به برخی از سؤالات در این خصوص پاسخ داده شد. در ادامهی این گفتوگوها، در این بخش با امیر سرتیپ سید ناصر حسینی، از فرماندهان و پیشکسوتان ارتش جمهوری اسلامی ایران در سالهای دفاع مقدس، فرماندهی وقت گردان 168 تکاور ذوالفقار در سال 1367، جانشین اسبق فرماندهی نیروی زمینی و معاون هماهنگکنندهی هیئت معارف جنگ شهید علی صیاد شیرازی، به گفتوگو نشستهایم.
در آن زمان اهمیت خرمشهر برای ایران و عراق چه بود؟
بندر خرمشهر و بندر آبادان در حاشیهی شرقی رودخانهی اروند واقع شدهاند و در طول تاریخ همواره محل نزاع و اختلاف دو کشور ایران و عثمانی بودهاند و بعد از تشکیل کشور عراق این اختلاف همچنان وجود داشت. لذا سوابق طولانی اختلافات مرزی بین دو کشور حاشیهی ساحل اروندرود از پیش وجود داشته است. چون هرکس که مالک خرمشهر و آبادان باشد، در واقع مالک اروند هم هست. لذا این، یکی از دلایل اهمیت خرمشهر است.
عراق میخواست سرزمینهای شرق اروند را به تملک خود در آورد تا اروند آبراه اختصاصیاش باشد. در سال 53، عراق مجدداً ادعاهایی را مطرح کرد که با حضور ارتش ایران در منطقه به دستور محمدرضاشاه، عراق از ادعاهایش عقبنشینی کرد که نهایتاً به قرارداد 1975 منجر شد. مطابق این قرارداد «خط تالوِگ» که حاصل اتصال عمیقترین نقاط قعر رودخانهی مشترک میان دو کشور است، بهعنوان مرز دو کشور در این منطقه از سوی طرفین به رسمیت شناخته شد؛ اما وقتی که در ایران انقلاب شد و هنوز ثبات در اوضاع سیاسی و دفاعی کشور حاکم نشده بود، عراق به طور یکطرفه قرارداد 1975 الجزایر را ملغی اعلام کرد و با ایران وارد جنگ شد تا به خواستهاش که تملک رودخانهی اروند بود، برسد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تشکیل جمهوری اسلامی، خرمشهر و سرزمینهای شرق رودخانهی اروند، ارزش مضاعف پیدا کردند. در واقع در آن زمان همهی دشمنان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به طور یکپارچه دست به دست هم دادند تا شکست را بر جمهوری اسلامی تحمیل کنند. اگر جمهوری اسلامی شکست را میپذیرفت، در واقع تغییر در قرارداد 1975 الجزایر به ایران تحمیل میشد و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در دنیا حرفی برای زدن نداشت. لذا در فضای سیاسی آن روز، برای جمهوری اسلامی و بهتر بگویم برای انقلاب اسلامی، خرمشهر حکم مرگ و زندگی را داشت.
در واقع، در فضای دوقطبی آن روز، که بخشی از جهان در اختیار بلوک شرق به رهبری شوروی و بخش دیگر آن در اختیار بلوک غرب به رهبری آمریکا بود، انقلاب اسلامی با شعار جدید «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به میدان آمده بود. بر این اساس، با هر دو قطب قدرت جهان در افتاده بود. در جنگ هم همین اتفاق افتاد. هر دو قطب در پوشش عراق به جنگ جمهوری اسلامی ایران آمدند. تا قبل از انقلاب اسلامی، ایران جزء اقمار غرب محسوب میشد. لذا اصلاً عراق جرئت نمیکرد کاری علیه ایران انجام بدهد اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فعل و انفعالات سیاسی، که در سال اول انقلاب رخ داد، آمریکا به صدام چراغ سبز نشان داد. چون آمریکاییها در واقع میخواستند بهنوعی ایران را تنبیه کنند؛ چرا که انقلاب اسلامی در ایران رژیم وابسته به غرب را سرنگون کرده بود و به واسطهی انقلاب، لانهی جاسوسیاش تصرف شده بود و عملیات نظامی او در طبس هم شکست خورده بود.
همهی اینها دست به دست هم داد تا آمریکا و شوروی برای تجاوز به ایران با صدام همپیمان شوند. حالا اگر انقلاب اسلامی نمیتوانست خرمشهر و سرزمینهای اشغالی را بازپس بگیرد، دیگر اعتبار و آبرویی برایش نمیماند. لذا خرمشهر برای ج.ا.ا تنها یک شهر و یک سرزمین نبود، بلکه حکم مرگ و زندگی را داشت و امام راحل (ره) هم در این رابطه فرمودند: «فتح خرمشهر فتح خاک نیست.»
راهبرد ایران در این عملیات چه بود؟
قبل از اشاره به راهبرد ایران در این عملیات باید اشارهای به مجموعهی راهبردهای ایران در خلال دفاع مقدس داشت. اگر بخواهیم با یک نگاه کلی جنگ را بررسی کنیم، ما در جنگ چهار راهبرد عمده داشتیم یا بهتر بگویم جنگ تحمیلی هشتساله به چهار مرحله تقسیم میشود. راهبردهای ایران عبارت بودند از:
1) مرحلهی بازدارندگی و جلوگیری از وقوع جنگ؛
2) راهبرد کند کردن و متوقف ساختن پیشروی دشمن؛
3) راهبرد دفع تجاوز و آزادسازی سرزمینهای اشغالی؛
4) راهبرد تنبیه متجاوز و پایان عادلانهی جنگ؛
عملیات بیتالمقدس، که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، یکی از حلقههای مرحلهی سوم جنگ بود. در اینجا لازم است تا توضیح مختصری در مورد مراحل قبلی جنگ داده شود. مرحلهی اول جنگ مربوط به قبل از جنگ میشود؛ یعنی دورانی که ایران میبایست بازدارندگی لازم برای جلوگیری از وقوع جنگ را ایجاد میکرد، اما بنا به دلایلی از این امر مهم غفلت شد. قبل از جنگ، یعنی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا شروع جنگ در فاصلهی حدود 21 ماه، دورهای بود که ما میبایست نظام را منسجم میکردیم و یک دولت قوی سرکار میآمد تا انسجام لازم از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی را ایجاد میکردیم که بازدارندگی تولید کند و دشمنی مثل صدام نتواند به ما حمله کند. در این مرحله، ما نتوانستیم کاری انجام بدهیم. دلیلش هم نابسامانیهای اول انقلاب و اختلافات سیاسی بین مدیران نظام در سطوح عالی تصمیمگیری با اندیشههای مختلف بود که هر گروه سیاسی سعی میکرد اندیشه و ایدئولوژی خود را حاکم کند و دیگر اینکه اعتماد لازم به ارتش وجود نداشت.
ما در جنگ چهار راهبرد عمده داشتیم: 1) مرحلهی بازدارندگی و جلوگیری از وقوع جنگ؛ 2) راهبرد کند کردن و متوقف ساختن پیشروی دشمن؛ 3) راهبرد دفع تجاوز و آزادسازی سرزمینهای اشغالی؛ 4) راهبرد تنبیه متجاوز و پایان عادلانهی جنگ
این اختلافات دقیقاً بر نیروهای نظامی و دفاعی کشور اثرگذار بود. اصلاً بعضی از شخصیتها و گروههای سیاسی به ارتش اعتماد نداشتند و میگفتند این ارتش بازمانده از زمان شاه است و برای انقلاب اسلامی کارایی ندارد. از طرفی در آن دورهی کوتاه، رئیس ستاد مشترک پنج بار تغییر کرد. اولین آنها شهید سپهبد قرنی و آخرین نفر شهید سرلشگر ولیالله فلاحی بود. وقتی که در یک دورهی 21ماهه، پنج بار رئیس ستاد مشترک عوض میشود، نشان میدهد که حوزهی دفاعی کشور وضعیت باثباتی وجود ندارد. بنابراین صدام هم از همین وضعیت استفاده کرد و یک حملهی سراسری را علیه ایران از زمین و هوا و دریا انجام داد و در همان روزهای ابتدایی چیزی حدود 15 هزار کیلومترمربع از سرزمینهای ما را اشغال کرد.
از سوی دیگر، وقوع جنگ یک انسجام جدیدی را بین نیروهای مسلح، دولت و مردم ایجاد کرد. همه متوجه شدند که خطر جدی و گریبانگیر شده است. دیگر تردیدی نبود که ارتش بایستی وارد عمل شود از اینجاست که به ارتش اعتماد بیشتری شد و در واقع موانع جلوی راه ارتش برداشته شد. هم خلبانان بهراحتی پرواز میکردند و هم نیروی زمینی حرکت کرد و از پادگانها خارج و به مناطق جنگی اعزام شد و مانع پیشروی دشمن شدند؛ در صورتی که قبل از آغاز جنگ ارتش اجازهی چنین تحرکی را نداشت.
بهعنوان مثال، این اقدام ارتش باعث شد ارتش متجاوز عراق در جنوب کشور در ششم مهر، پشت رودخانههای کرخه و کارون متوقف شود. در این شرایط، در خرمشهر، جنگ شهری برای سقوط خرمشهر ادامه داشت که مقاومت در خرمشهر حدود 34 روز طول کشید. البته نمیتوانیم از آن بهعنوان یک پیشروی نظامی یاد کنیم. ارتش عراق در یک باتلاقی به نام خرمشهر گیر کرده بود که در آن دو لشکر از نیروی خود را درگیر کرده بود.
این مقاومت 34روزه باعث شد که ارتش در سایر جبههها فرصت بیشتری برای مقابله پیدا کند تا جلوی ارتش عراق را بگیرد. به این مرحله از جنگ مرحلهی متوقف کردن پیشروی دشمن میگوییم. وظیفهی ما در این راهبرد، کُند کردن متوقف کردن و سد کردن پیشروی نیروهای دشمن متجاوز بود. بعد از این مرحله، ما تا یک سال با عملیاتهای محدود سعی کردیم که دشمن را فرسوده کنیم تا بتوانیم او را از پا در بیاوریم. سال اول جنگ مرحلهی دوم جنگ بود، در این سال تمام نیروهای ما تلاش کردند تا دشمن را زمینگیر کنند و از حالت آفندی به حالت پدافندی در بیاورند که این اتفاق افتاد. در این راستا، حدود 100 عملیات محدود در سال اول جنگ انجام شد.
در مرحلهی دوم، که در سال اول جنگ صورت گرفت، تقریباً ارتش عراق فرسوده شده بود و در سال دوم، که مرحلهی سوم جنگ بود، راهبرد ایران دفع تجاوز عراق بود. در سال اول جنگ، ارتش هرچه نیرو داشت در مقابل عراق چید و بیش از هزار کیلومتر از سراسر جبهه را در مقابل عراق سد کرد. این خط دفاعی متشکل از خاکریز، سیمخاردار، میدان مین و موانع طبیعی بود؛ ولی به هر حال حدود 15هزار کیلومترمربع از سرزمین ما در اشغال عراق بود. پس برای دفع تجاوز و بیرون راندن اشغالگران، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تلاشهای بسیاری انجام داد.
اتفاقات مهم و نقاط عطف تا قبل از عملیات بیتالمقدس چه بود؟
سال دوم جنگ، که از مهر 1360 شروع شد، تا سوم خرداد 1361، بیشتر از 8 ماه چند عملیات مهم صورت گرفت که اولین آنها عملیات ثامنالائمه بود. در آن عملیات، توانستیم عراق را از شرق رودخانهی کارون در منطقهی «مارد» در وسعتی حدود سه کیلومترمربع بیرون برانیم. در عملیات ثامنالائمه، که بسیار موفقیتآمیز و ارزشمند بود، توانستیم بهعنوان اولین عملیات دفع تجاوز، بخشهای مهمی از کشور را از اشغال عراق دربیاوریم که این عملیات باعث تقویت روحیهی نیروهای خودی و تضعیف روحیهی دشمن شد. بعد از آن عملیات، با سقوط هواپیمای سی 130 در هنگام بازگشت فرماندهان جنگ به تهران، که به شهادت آنان انجامید، تغییرات مهمی در فرماندهی جنگ صورت گرفت. در این سانحه، که تعدادی از فرماندهان جنگ، به منظور ارائهی گزارش به حضرت امام (ره) به تهران میآمدند، پنج نفر از شخصیتها و فرماندهان ارتش و سپاه مانند شهید فلاحی، رئیس ستاد مشترک، شهید فکوری و شهید نامجو، برادر کلاهدوز و برادر جهانآرا از فرماندهان سپاه شهید شدند.
بعد از این اتفاق، شهید صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و آقای محسن رضایی به فرماندهی سپاه منصوب شدند. البته تغییرات عمدهای هم در جبههها شکل گرفت؛ مثلاً نیروهای مردمی بهعنوان پشتوانهی نیروهای رزمنده به میدان رزم وارد شدند. تا آن موقع حداکثر نیروهای مردمی و سپاهی که در عملیات ثامنالائمه حضور داشتند، 2200 نفر بودند؛ ولی بعد از آنکه طبق مصوبهی مجلس، بسیج زیر مجموعهی سپاه قرار گرفت، حضور نیروهای بسیجی و مردمی در جبههها بیشتر شد. بهعنوان نمونه، از عملیات طریقالقدس به بعد حضور نیروهای مردمی در جنگ افزایش مییابند. اما تا قبل از این، نیروهای دفاعی در خط مقدم عمدتاً از نیروهای ارتشی بودند. بعد از عملیات ثامنالائمه، نیرویی به استعداد شش هزار نفر در عملیات طریقالقدس از نیروهای مردمی تحت عنوان بسیج به جبههها آمدند.
خوشبختانه، این عملیات هم با توفیقات خیلی ارزشمندی تمام میشود و منطقهی میانی خوزستان آزاد میشود؛ یعنی ما از دهلاویه، که خط مقدم ما با دشمن بود، عبور کردیم و به چزابه رسیدیم و شهر «بستان» آزاد میشود و شکاف عمیقی بین سپاه سوم و چهارم عراق ایجاد شد. قبل از آن سپاه سوم و چهارم عراق از داخل ایران به هم وصل بودند. ولی این عملیات باعث شد که به دلیل موقعیت سرزمینی محل، بین بخش عمدهای از نیروهای عراقی شکاف بیفتد. عراق از این زمان به بعد نیروهایش را به خاک خودش میبرد. عملیات مهم دیگر، فتحالمبین بود که دوم فروردینماه 61 در منطقهی شمال خوزستان انجام شد. این عملیات هم توفیقات ارزشمندی داشت و طی آن حدود 2500 کیلومترمربع سرزمین آزاد شد.
فرآیند عملیات بیتالمقدس چگونه بود؟
بلافاصله بعد از این عملیات، نیروهای ارتش و سپاه برای انجام عملیات بیتالمقدس آماده شدند. این عملیات از ویژگی مهم غافلگیری برخوردار بود. ارتش عراق بعد از شکستی که در عملیات فتحالمبین خورده بود، فرصت بازسازی پیدا نکرده بود که دوباره درگیر عملیات دیگری بهنام بیتالمقدس شد. خوشبختانه فرماندهان، طرحهای این عملیات را از قبل آماده و پیشبینی کرده بودند. وقتی شهید صیاد شیرازی بهعنوان فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد، استادان دانشگاه فرماندهی و ستاد (دافوس) را به منظور طراحی عملیات به جبهه فراخواند. آنها آمدند و مشغول طراحی شدند و طرحهای مختلف عملیاتها را از قبل آماده کردند. لذا عملیات بیتالمقدس بلافاصله بعد از عملیات فتحالمبین با حدود سی روز فاصله شروع شد؛ یعنی عملیات فتحالمبین 10 فروردین 1361 تمام میشود و ما عملیات بیتالمقدس را از 11 اردیبهشت شروع میکنیم. این عملیات هم در منطقهی جنوب خوزستان آغاز میشود و تا روز سوم خرداد 61 حدود 25 روز ادامه دارد؛ یعنی طولانیترین عملیات در آن موقع عملیات بیتالمقدس بوده که با یگانهای ارتش و سپاه به صورت ادغامی و مشترک انجام شد.
بنابراین عملیات بیتالمقدس آخرین حلقهی مرحلهی سوم جنگ یا همان راهبرد دفع تجاوز بود. در این مرحله، چهار عملیات عمدهی ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس انجام شد و در واقع ما تا اینجا دفع تجاوز کردیم؛ یعنی دشمن را از خاک خودمان بیرون راندیم و مجموعاً ده هزار کیلومتر در این چهار عملیات آزاد شد. بعد از این عملیاتها، ایران عملیاتهایی را در خارج از کشور و در خاک عراق آغاز کرد که این راهبرد به تنبیه متجاوز معروف شد. چون معتقد بودیم که سیستمها و سازمانهای بینالمللی باید به موضوع جنگ ایران و عراق رسیدگی کنند و متجاوز را معرفی کنند. ولی این کار را نکردند لذا جمهوری اسلامی مجبور شد که خودش برای تنبیه متجاوز اقدام کند و هیچ راه و چارهای هم برای تنبیه متجاوز جز ورود به خاک عراق نبود.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت این عملیات، ولایتپذیری و وحدت بین نیروهای دفاعی بود؛ یعنی ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای مردمی تحت یک محور واحد به نام نیروهای مسلح ج.ا.ا دور هم جمع شدند که دغدغهی همهی آنها بیرون راندن دشمن از سرزمینهای اشغالی بود. در آن زمان کمترین اختلافی وجود نداشت.
از اینجا به بعد مرحلهی چهارم جنگ، که راهبرد تنبیه متجاوز بود، از سال سوم تا سال هشتم جنگ حدود شش سال، به طول انجامید.
به اصل غافلگیری در این عملیات اشاره کردید؛ به جز این عامل چه عوامل و زمینههای دیگری در موفقیت این عملیات نقش داشت؟
یکی از مهمترین عوامل موفقیت این عملیات، ولایتپذیری و وحدت بین نیروهای دفاعی بود؛ یعنی ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای مردمی تحت یک محور واحد به نام نیروهای مسلح ج.ا.ا دور هم جمع شدند که دغدغهی همهی آنها بیرون راندن دشمن از سرزمینهای اشغالی بود. در آن زمان، کمترین اختلافی وجود نداشت. لذا از ویژگیهای مهم این عملیات، وحدت بین نیروهای مسلح بود که خوشبختانه به انجام رسید و دشمن از خاک کشور بیرون رانده شد. اما از نظر تکنیکی، دومین عامل «اصل غافلگیری» بود. چون دشمن متوجه نشد که ما چگونه میخواهیم حمله کنیم. بخش عمدهای از نیروهای ما در شرق رودخانهی کارون بودند و عراق هم در غرب رودخانه کارون جبهه گرفته بود. البته بخش وسیعی از ساحل غربی کارون را که در اختیار عراقیها بود، رها کرده بودند. چون فکر میکردند کارون مانع بزرگی برای نیروهای ایرانی خواهد شد. لذا روی جادهی اهواز خرمشهر سنگر گرفته بودند و نیروهایشان را آنجا آرایش داده بودند.
خوشبختانه نیروهای ما هم از این غفلت استفاده کردند و با روانه کردن چهار پل شناور روی رودخانهی کارون، در یک شب تا صبح چهار لشکر از رودخانه کارون گذشتند و خودشان را به جادهی خرمشهرـاهواز رساندند؛ امری که عراق تصورش را هم نمیکرد. همین غافلگیری باعث شد که یک سرپل بزرگ برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ایجاد شود و عملیات در روزهای بعد ادامه پیدا کند و در منطقهی میانی خوزستان در جبههی کرخهی 2 لشکر عراق به محاصرهی نیروهای ما افتادند. در ادامهی عملیات، نیروهای ارتش و سپاه خودشان را به اروندرود رساندند و 2 لشکر دیگر از عراق در خرمشهر محاصره شدند.
این یک موفقیت ارزشمندی بود، چون خرمشهر برای عراق به صورت نماد در آمده بود. اگر عراق خرمشهر را در اختیار میگرفت، میتوانست مدعی تجدیدنظر در قرارداد 1975 الجزایر شود و لذا سیستمهای دفاعی مختلف و پیچیدهای را برای دفاع از خرمشهر پیشبینی کرده بود؛ به طوری که حتی ساختمانهای خرمشهر را تخریب کرده بودند و به میدان جنگ تبدیل کرده بودند. مناطق وسیعی را بهوسیلهی انواع موانع، سیمخاردار و میادین مین مسلح کرده بود. حتی موانع عمودی ایجاد کرده بود که ما نتوانیم عملیات هلیبرن انجام دهیم یا چترباز پیاده کنیم؛ یعنی از هر نظر روی دفاع از خرمشهر فکر کرده بودند.
در آن بازهی زمانی، غالب کارشناسان نظامی دنیا تصور نمیکردند ایران برای بازپسگیری خرمشهر اقدام کند. اتفاقاً یک گزارش رادیو بیبیسی در آن زمان میگوید: «جمهوری اسلامی ایران، که هدف خرمشهر را انتخاب کرده، سختترین گردو را برای شکستن انتخاب کرده است» یعنی دستیابی ایران به خرمشهر کار سادهای نیست، اما در این عملیات خوشبختانه رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران با اتحاد نیروها و با عنایات الهی این عملیات را به انجام رساندند.
البته عراقیها یک پیشبینی دیگری هم کرده بودند. آنها یک پل شناوری را از «جزیرهی امالرصاص» به سمت خرمشهر روانه کرده بودند و یک عقبهای را از رودخانهی اروند هم برای خودشان درست کردند که اگر راههای زمینی بسته شد، بتوانند از این طریق خودشان را تدارک کنند و از اروند عبور دهند. ولی قبل از این عملیات خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران این پل را هم هدف قرار داده و منهدم کردند؛ یعنی دو روز قبل از اینکه نیروهای دشمن محاصره شوند، این پل، منهدم شده و عقبهی نیروهای عراقی کلاً بسته شده بود. حدود 15 هزار نفر نیروی عراقی، معادل دو لشکر، که دارای امکانات دفاعی و تدارکاتی فراوان بودند، به دلیل رعب و وحشتی که خداوند در دل آنها انداخته بود، بعد از محاصرهی خرمشهر تسلیم شدند.
در مرحلهی سوم عملیات بیتالمقدس، که رزمندگان اسلام به خرمشهر رسیدند، حدود 14500 عراقی در آنجا اسیر شدند. قبل از آن هم، حدود 5 هزار نفر از عراقیها را اسیر گرفته بودیم. علاوه بر تجهیزات بسیاری که از ارتش عراق به غنیمت گرفته شد، مجموعاً 19500 اسیر عراقی در عملیات بیتالمقدس به اسارت گرفته شد که یکی از دستاوردهای مهم این عملیات بود. از همه مهمتر اینکه صدام و کسانی که به شکست ایران دلبسته بودند، با سقوط خرمشهر امیدشان را از دست دادند.
بعد از این عملیات، حتی بعضی از کشورهایی که در جنگ اعلام بیطرفی کرده بودند، عملاً وارد صحنه شدند. بهعنوان نمونه، اظهارنظر جالبی از ژنرال هیگ، وزیر خارجهی وقت آمریکا، در رسانهها نقل شده بود. وی گفت: «آمریکا در برابر هر تغییر اساسی در منطقهی خلیج فارس، که ناشی از جنگ ایران و عراق باشد، بیتفاوت نخواهد بود» درحالیکه تا آن موقع آمریکا گفته بود من در این جنگ بیطرف هستم، ولی بعد از آزادسازی خرمشهر، بیطرفی را کنار گذاشت و گفت: «اینک لحظهی اقدام آمریکا برای متوقف کردن جنگ ایران و عراق و برقراری صلح در سراسر منطقه فرا رسیده است.» تا آن زمان آنها فضا را بازگذاشته بودند که صدام هر کاری میخواهد انجام دهد، اما از آن پس بیطرفی را کنار گذاشتند و وارد صحنه شدند و گفتند: «ما نمیتوانیم بپذیریم که جمهوری اسلامی برندهی این جنگ باشد.»
ادامه دارد…
منبع: پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
انتهای مطلب