شهید شیرودی دارای حدنصاب بالاترین ساعت پروازجنگی در جهان بوده و به رغم بروز بیش از 40 بار سانحه و بیش از 300 مورد اصابت گلوله بر بالگردش باز هم سرسختانه جنگید. سالگرد شهادتش در دوم اردیبهشت ماه و اینکه امسال دومین سالگرد بدون حضور مادر بزرگوار شهید شیرودی میباشد، بهانه ای شد تا مطالب ذیل به رشته تحریر درآید.
شیرود، آغاز ماجرا
شیرود به دلیل وجود آستان مقدس امامزاده آقا سید حسین ابن موسی کاظم(ع) اهمیت خاصی برای تمام روستاها و محله های اطراف دارد. در واقع وجود این امامزاده منجر به کسب اهمیت روزافزون شیرود شده است. شیرود که از چند سال پیش به شهر مبدل شده است، مرکز فعالیتهای مذهبی،سیاسی، اجتماعی وحتی اقتصادی روستاهای اطراف محسوب میشود. بافت مذهبی شیرود متاثر از وجود امامزادگان آقا سید حسینابن موسی کاظم(ع) وآقا سید قاسم(ع) میباشد. در تمام این سالها، امامزاده آقا سید حسین(ع) وعده گاه هیئتهای عزاداری تمام روستاهای اطراف( نظیر خزرکنار، بالاشیرود، لپاسر و…) در روزها و شبهای تاسوعا، عاشورای حسینی و همچنین بیست وهشم صفر( رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی(ع)) و محلی برای برپایی تعزیه خوانیها بوده است.
شهید شیرودی یکی از دلبستگان این امامزاده بود. هر بار که به دیدار خانواده خود میرفت، زیارت این امامزاده نیز در برنامه کاری وی بود. چند باری نیز در محوطه این امامزاده برای مردم شیرود و روستاهای اطراف صحبت کرده بود. پس از شهادتش نیز پیکر پاکش را در مزار شهدای شیرود در محوطه امامزاده به خاک سپردند. البته محوطه این امامزاده شاهد حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی فرماندهی کل قوا و سخنرانی معظم له به مناسبت شهادت شهید شیرودی نیز بود. در سالهای اخیر نیز معمولاً مراسم سالگرد شهید شیرودی در محوطه امامزاده آقا سید حسین(ع) شیرود برگزار شده است.
تعداد زیادی از مردم شیرود و روستاهای اطراف دارای قرابت سببی و نسبی در نسل فعلی و یا پیوندهای فامیلی در چند نسل قبل با یکدیگر میباشند. بومیان اصیل شیرود – ولوء اینکه در روستاهای اطراف ساکن باشند- شیرودی بودن خود را با ذکر پیشوند و یا پسوند «شیرود» در نام خانوادگی خود به ثبت رسانده اند. برخی از این نامهای خانوادگی عبارتند از شیرود قربانیان، قربان شیرودی، شیرود قربانی، شیرود صفری و…
اینک در ابتدا و انتهای شهر شیرود(خزرکنار و واچک) و حتی در ابتدا و انتهای شهرستان تنکابن(شهسوار سابق) تصاویر بزرگی از شهید شیرودی در تابلوی خوشآمدگویی به چشم میخورد که نشانه ای از شاخص بودن شهید در آن منطقه است. شهید علی اکبر قربان شیرودی ،در دی ماه 1334 ، درروستای بالا شیرود تنکابن(شهسوار) به دنیا آمد. این روستا در چند کیلومتری شیرود واقع شده است.
چند شب قبل از تولد علی اکبر، پدرش در خوابی عجیب مشاهده میکند که :« … بر فراز بام خانه، ستاره درخشانی است که چشمها را خیره میکند به طوری که اهالی از اطراف برای تماشای آن می آمدند. علی اکبر که متولد شد، درشت تر از نوزادان دیگر بود و اعجاب اقوام و همسایگان را بر انگیخت.» شاید همین خواب منجر به این شده بود که پدرش در تعلیم وتربیت وی همتی خاص به کار برد. دوران ابتدایی تا دبیرستان وی در مدارس بالا شیرود، شیرود و شهسوار(تنکابن) سپری شد. مرسوم ترین بازیهای دوستان علی اکبر در آن دوران، کشتی و والیبال درکنار شالیزارهای برنج بود. کشتی گیله مردی نیز دارای طرفداران زیادی در شمال کشور بود. اصلاً شمال است و ورزش کشتی.
علی اکبرنه تنها از نظر جسمی جثه ای درشت داشت بلکه از نظر هوش و استعداد نیز مثال زدنی بود. این عوامل منجر به این شده بود که وی در نوجوانی در کشتیها برنده و فاتح میدان باشد. البته بعدها دنیای هنر را نیز تجربه کرد و در چند تئاتر در مدرسه بالا شیرود برای هم محلی ها به اجرای نمایش پرداخت. در ایام محرم و عزاداری به مرثیه خوانی و اقامه عزا میپرداخت.
در پایان تحصیلات دبیرستان عازم تهران شد و پس از طی مراحل استخدام در هوانیروز در سال 1351، دوره ی مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. طی کردن دوره خلبانی با بالگرد کبری در پادگان هوانیروز اصفهان و فارغ التحصیلی منجر به کسب درجه ستوانیاری و آغاز مسئولیت وی به طور جدی در عرصه خلبانی بود.
فعالیتهای انقلابی شهید شیرودی
سه سال پس از استخدام وی در ارتش و طی دوره های مختلف، منتقل پایگاه هوانیروز کرمانشاه شد. در آن پادگان تعدادی از خلبانان و متخصصین انقلابی هوانیروز نظیر خلبان احمد کشوری حضور داشتند. آشنایی با این انقلابیون منجر به حضور جدی تر از قبل علی اکبر قربان شیرودی در فعالیتهای انقلابی شد. تا آنجا که در اطاعت از فرامین امام خمینی(ره) و برپایی راهپیمائیهای انقلابی و فراری دادن سربازان از پادگانها نقش مهمی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به همراه تعدادی از کردهای مبارز و متعهد انقلابی اقدام به تشکیل سپاه غرب کشور کرد.
فعالیتهای تجزیه طلبانه در کردستان منجر به حضور جدی وی در عرصه دفاع از تمامیت عرضی کشور شد. گردنه ها و ارتفاعات آربابا، بازی دراز، میمک و دشت ذهاب و پایگاه ابوذر گواه خوبی برای رشادتهای شیرودی در برابر تجزیه طلبان میباشند. آن روزها، کم کم شهرت شیرودی از کردستان فراتر رفته و مسئولان نظام و حتی مردم عادی نیز وی را به شهامت و شجاعت شناختند. نجات دکتر چمران و یارانش در محاصره پاوه یکی دیگر از اقدامات شجاعانه شیرودی محسوب میشود که توسط شهید چمران در مصاحبه ای بیان شد.
در خصوص اقدامات نظامی شهید شیرودی مواردی وجود دارد که بیان برخی از آنها ضروری به نظر میرسد: « شهید شیرودی در پایگاه هوانیروز کرمانشاه، فرماندهی تعدادی از همرزمانش را بر عهده داشت و منتظر صدور فرمان از طرف رده های بالاتر بود. با توجه به سیاستهای بنی صدر به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در آن زمان، به پادگان ابوذر سر پل ذهاب دستور داده میشود که هرچه سریعتر پادگان را خالی کنند و به طرف شهرهای داخلی کشور عقب نشینی نمایند. یکی از همرزمان شهید شیرودی میگوید که چهره شیرودی ( با توجه به این دستور) از شدت عصبانیت گلگون شده بود و گفت: « الآن به ما دستور داده اند که هرچه سریعتر پایگاه را خالی کنیم، در حالی که هنوز یک گلوله توپ
هم اینجا نیفتاده است! » . سپس گفت: « دشمن در سراسر مرزهای ما در حال پیشروی است، پس هرجا او پیشروی کرد، ما باید عقب نشینی کنیم؟!، دستور داده اند پس از تخلیه پادگان، زاغه مهمات را با یک راکت از بین ببریم تا دست عراقیها نیفتد، ولی نظر من این است که میتوانیم بمانیم و مقاومت کنیم، حیف نیست این همه مهمات و موشکهای خودمان را از بین ببریم؟ ما باید تا جایی که امکان دارد، این مهمات را روی سر عراقیها بریزیم، اگر پیشرویشان متوقف شد که چه بهتر، و گرنه استارت میزنیم و بالگردها را از اینجا دور میکنیم، موافقید؟ » پس از این سخنان، همه همرزمان شهید شیرودی تصمیم به مقاومت میگیرند و بچه های فنی به طور مرتب، موشکهای تاو ( ضد تانک) را سوار بالگردها میکنند و شهید شیرودی و همرزمانش با پرواز به طرف نیروهای مهاجم، موشکهای تاو و رگبار توپ بالگردهای کبرا را بر سر آنان فرو میریزند. همرزم شهید شیرودی در ادامه میگوید: « این عملیات تا نزدیک غروب آفتاب طول کشید و در پایان آن، شهید شیرودی میگفت اگر از ما توضیح بخواهند که چرا پادگان را تخلیه نکرده ایم ، مسئله ای نیست. ارزش آن را دارد که بازداشت و یا حتی اخراج شویم. مملکت در خطر است و حقانیت ما سرانجام اثبات خواهد شد. اما شب ورق برگشت و همه چیز عوض شد، خبر شجاعت بچه ها و نجات یافتن سرپل ذهاب به تهران رسید و تلفنگرامی از تهران آمد که اسامی بچه ها را برای تشویق میخواستند. اضطراب و دلهره ای که در چشم و دل همه موج میزد، جای خود را به دریایی از شادی و امید داد.
تشویق برای ما اهمیتی نداشت، مهم این بود که به حقانیت کار و راه خود پی برده و پیشروی دشمن را به سوی شهرهای مهمی مانند اسلام آباد و کرمانشاه متوقف کرده بودیم.»
ماجرای عودت درجه تشویقی شهید شیرودی به بنی صدر
ماجرای فوق را شهید چمران نیز روایت کرده است. البته با ذکر مطالبی جالب توجه در خصوص عودت تشویقات واصله از تهران..
شهید چمران در بخشی از خاطراتش در این خصوص گفته است:« علیاکبر شیرودی با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 به منطقه کرمانشاه رفت و هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگانها تخلیه و انبار مهمات منهدم شود، سس از دستور سرپیچی کرد و با دو خلبانی که همفکر او بودند گفت: ما میمانیم و مسئولیت تمرد را هم میپذیریم… شهید شیرودی در طول 12 ساعت پرواز بینهایت حساس و خطرناک، به عنوان تنها موشکانداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد و شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور بلکه در تمام خبرگزاریهای مهم جهان منعکس شد… بنیصدر برای حفظ آرامش دو هفته بعد به شهید شیرودی ارتقا درجه داد و خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواستهاش این بود که کارشکنیهای بنی صدر و بیتفاوتی برخی از فرماندهی را به عرض امام(ره) برساند…در همان ایام شهید شیرودی به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوان یار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا درجه یافت و طی نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در 9 مهر 1359 نوشت: اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه تاکنون برای احیای اسلامی و حفظ مملکت اسلامی در تمام مأموریتها شرکت کردم و هدفم از مشارکت در جنگ تنها پیروزی اسلام و اطاعت از رهبر عزیز بود. شهید شیرودی در آن نامه خطاب به فرمانده هوانیروز کرمانشاه تاکید کرد: درجه تشویقی که به اینجانب داده شد از من پس بگیرید و مرا به درجه ستوان یار سومی برگردانید.» در واقع شهید شیرودی در طول جنگ بارها مورد تشویق و ارتقاء درجه قرار گرفت، ولی هیچ کدام از آن تشویقنامهها را نپذیرفت. میگفت «همین که میدانم چرا و برای چه و که میجنگم، خود برایم تشویق است».
نمونه ای دیگر از تدبیر و شجاعت شهید شیرودی درماموریت
در دی ماه 1359، که قرار بود عملیاتهایی در ارتفاعات مرزی و حساس قراویز، بازی دراز، گهواره و کوره موش (مناطق تحت تصرف نیروهای عراقی) انجام شود و بخشی از عملیات هوایی آن به شهید شیرودی و نیروهای تحت امرش واگذار شده بود، قبل از هرچیز او به مدد تخصص و نبوغ نظامی خود، به تنهایی در ساعت سه بعد از نیمه شب روز نهم دی ماه، به شناسایی منطقه و جمع آوری اطلاعات، آن هم در مناطق بسیار صعب العبور و شرایط بسیار سخت میپردازد. او بخشی از راه را با بالگرد خود پرواز کرده و بخش دیگر را در میان برف و بوران و کولاک شدید کوههای آن منطقه پیاده میپیماید و با شناسایی منطقه و کسب اطلاعات لازم به پایگاه برمیگردد. سپس در همان روز شیرودی و همرزمانش عازم مأموریت میشوند. یکی از همرزمان شهید شیرودی میگوید: « برف هنوز به شدت میبارید و هوا گرگ و میش بود. خودش در فاصله یک متری از قله 1150 به حالت ثابت ( با بالگردش) ایستاد و عملیات را رهبری کرد. هر لحظه امکان داشت که نیروهای عراقی با پیشرفته ترین انواع سلاح سبک و سنگین خود ، بالگرد او را بزنند، اما او ذره ای ترس و تردید به دل راه نمی داد. بالگردها، نیروهای بعثی عراق را به راکت و گلوله بستند و زمانی که شرایط لازم برای پیشروی نیروهای پیاده فراهم شد ، ( شیرودی) با بیسیم اعلام کرد که ارتشیان، سپاهیان و بسیجیان می توانند به سوی هدفها پیش بروند. نیروهای عراقی از ترس و تعجب فلج شده بودند و زمانی به خود آمدند و به فکر پاتک افتادند که دیگر خیلی دیر شده بود، لذا ضد حمله شان به نتیجه نرسید و به اجبار عقب نشینی کردند. حدود 600 نفر از نیروهای عراقی نیز به اسارت درآمدند.»
شهادت شهید شیرودی
خواست خدا بود که شهید شیرودی در بیش از360 موقعیت خطر حتمی شهادت در پروازهای جنگی قرار گرفته اما به لطف خدا سالم ماند. وی سرانجام در آخرین پرواز خود در هشتم اردبیهشت 1360 در منطقه بازیدراز هنگامی که عراق اقدام به اعزام لشکر 250 متشکل از نیروهای زرهی و تانک و پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی برای باز پسگیری ذهاب، به طرف قره بلاغ گسیل داشت پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند به همراه همرزمش خلبان «یاراحمد آرش» به سوی منطقه درگیری پرواز کرد و به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلولههای تانک قرار گرفت و به شهادت رسید و همرزمش احمد آرش نیز مجروح شد.
اظهار نظرها در خصوص شهید شیرودی
یکی از نکات جالب توجه در خصوصیات اخلاقی شهید شیرودی، اظهار نظرهای جالب و منحصر به فرد در مورد وی از سوی مقامات کشوری و لشکری میباشد. برخی از این اظهار نظرها در زمان حیات مادی و برخی دیگر پس از شهادت وی انجام شده است.
پس از بروز رشادتهای فراوان از سوی شهید شیرودی در غرب کشور و مهار شیطنت دشمنان داخلی شهید دکتر مصطفی چمران از وی به عنوان «ستاره جنگ کردستان» یاد میکند و تیمسار فلاحی او را «ناجی غرب و فاتح گردنهها» مینامد. از نظر شهید فلاحی، شیرودی غیرممکن را ممکن ساخت.
پس از نجات پادگان سرپل ذهاب در ایام ابتدایی جنگ تحمیلی توسط شهید شیرودی و همرزمانش و عقب نشینی دشمن، آقای هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس شورای اسلامی او را «مالک اشتر» زمان نامید. رهبر معظم انقلاب نیز به ایمان آن شیرمرد «ایمان راسخ» داشتند و فرمودند: «شیرودی اولین نظامیای است که من در نماز به او اقتدا کردم»
تیمسار فلاحی بعد از شهادت شهید شیرودی گفت: وقتی خبر شهادت شیرودی را به امام (ره) دادم. یک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام (ره) در مورد همه ی شهدا میگفت خدا آنها را بیامرزد، ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است.
مروت، حسن نیت و تواضع شیرودی نسبت به همکاران:
از جمله خصوصیات خوب شهید شیرودی که میتواند برای همه نظامیان خصوصاً ارتشیان الگو باشد، مروت، جوانمردی، تواضع و حسن نیت وی نسبت به همکاران است. وی در اظهار نظر در خصوص همکاران خود نهایت دقت را اعمال میکرد تا دچار غیبت و یا بیان مطالب نادرست نشود. همین مسئله منجر به افزایش محبوبیت شیرودی نزد همکاران شده بود.
به عنوان مثال مطالب بیان شده توسط شهید شیرودی در خصوص شهید کشوری میتواند شاهدی بر این مدعا باشد.
شهید شیرودی پس از شهادت شهید کشوری طی مصاحبه ای گفت: « احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم… او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شبها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند».
وصیتنامه شهید شیرودی
خلبان شهید علی اکبر قربان شیرودی دربخشی از وصیتنامه ی خود میگوید: « هنگامی که پرواز میکنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت، هر چند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم. چون احساس میکنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.»
منابع:
*پایگاه اطلاع رسانی راسخون، مقاله امیر سرتیپ شهید علی اکبر شیرودی به نشانی www.rasekhoon.net/article/show/156508/امیر-سرتیپ-شهید-علی-اکبر-شیرودی/
* www.keshvarisportcomplex.ir، گفتوگو با شهید شیرودی از یاران نزدیک شهید احمد کشورى، پنجشنبه 14 بهمن 1389 ،کد 25840-1391
http://serajnet.org*
* http://www.asriran.com/fa/news/260432 مادر خلبان شهید شیرودی چه وصیتی کرد؟ کد خبر: ۲۶۰۴۳۲-تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۱
*www.keshvarisportcomplex.ir، گفت¬و¬گو با شهید شیرودی از یاران نزدیک شهید احمد کشورى، پنجشنبه 14 بهمن 1389 ،کد 25840-1391
*http://www.ostan-ks.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=64100b40-e8ff-4581-b7cc-81e143b24d376
انتهای مطلب