برای نمونه ما هفتصد سال با رومیها و چهارصد سال با عثمانیها جنگیدهایم. نادرشاه هند را در فاصلهی سه هزار کیلومتری از ایران فتح کرد. ولی جنگ ما با عراق ویژگیهای بسیار خاصی داشت که آن را از سایر جنگها متمایز میکند. سه ویژگی مهم این جنگ عبارت بودند از:
- ویژگیهای حرفهای، فنی و تخصصی کارکنان و تجهیزات ارتش که علیرغم مشکلات بسیار، ماهرانه و با رشادت در صحنهی رزم به کار گرفته شدند.
- ایثار، اخلاص، ایمان و غیرت ملت ایران که در پشتیبانی از ارتش وارد عمل شدند.
- مهمترین ویژگی رهبری الهی امام و ادارهی جنگ طبق موازین وحی و احکام دین مبین اسلام بود (امام عزیز این جنگ را مقابلهی اسلام با کفر می دانستند).
این ویژگیها در تمامی اقشار جامعه نمود داشت. سرلشگر ظهیرنژاد، که فرماندهی وقت نیروی زمینی بودند، با احساس خاصی معتقد بود که عراق گذشته از تهاجم نظامی با تجاوز خود به ایران به تاریخ و تمدن ما توهین کرده است و باید به شدت تاوان این توهین را بدهد.
ما باید با تاریخ راستین جنگ و اثری که در جامعه و جهان ایجاد کرده است و تبعات آن فعلاً ادامه دارد و انشاءالله اثرات مثبت آن در تاریخ جهان باقی خواهد ماند آشنا شویم. ظاهر و یک قسمت واقع این است که ما هزار میلیارد دلار خسارت جنگ را متحمل شدیم؛ یعنی چندین سال درآمد نفتیمان هزینهی جنگ شد، ولی آیا این همهی خلاصهی دفاع مقدس است؟ ارتش در سال اول جنگ به علت مسائل متعددی قدرت بازدارندگی خود را در میزان بالایی از دست داده بود. از شش لشگر موجود در آن زمان تقریباً چهار لشگر در غرب کشور با ضد انقلاب درگیر بود و فقط سه لشگر تقریباً آزاد داشتیم که یکی لشگر ۷۷ پیاده بود که در شمال شرق و دومی و سومی لشگرهای ۸۱ و ۹۲ زرهی در غرب و جنوب غرب کشور مستقر بودند. این در حالی بود که عراق دوازده لشگر خود را وارد خاک ایران کرده بود. دو سال آموزش نظامی در ارتش به علل گوناگون متوقف شده بود، انضباط نظامی در سطح پایین قرار گرفته و امر مهم تعمیر و نگهداری هم دستخوش اشکالات عدیده بود و سلسله مراتب فرماندهی ارتش از هم پاشیده شده و علیرغم تلاش فراوان برای ترمیم آن هنوز کامل نشده بود. سپاه نیز هنوز دوران طفولیت و تشکیل را میگذراند و بسیج هم تازهتشکیل بود و سازمان منسجم و آموزش دیدهای به حساب نمیآمد.
عراق اهداف گوناگونی را در حمله به ایران دنبال میکرد. یکی از این اهداف برنتافتن اسقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران بود. با توجه به اینکه حوزههای بزرگ و باسابقهی علمیهی دینی و همچنین مقابر مقدس ائمه مورد علاقهی شیعیان در این کشور قرار دارد و رژیم بعثی حاکم بر عراق که حکومت دیکتاتوری و مستبدانهی یک اقلیت کوچک بود بر اکثریت مردم عراق که ۶۶ درصد از جمعیت آن شیعیان عراق بودند رژیم بعثی حاکم بر عراق به سختی از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و احتمال سرایت و نفوذ آن در شیعیان عراق و برانگیخته شدن مردم مسلمان عراق بر علیه این حکومت دیکتاتوری در وحشت به سر میبرد و نمیتوانست آن را تحمل کند. این امر تنها اختصاص به عراق نداشت و با شدت کمتری در سایر رژیمهای حوزهی خلیج فارس و عربستان و حتی کشورهای مسلمان شمال آفریقا هم وجود داشت. دسترسی به منطقهی سرزمینی و نفت خوزستان و یا حداقل بخش شمالی اروند رود، نفرت نژادپرستانهی صدام حسین از ایرانیان، ادعاهای بیاساس ارضی عراق در طول مرزهای مشترک و تحریک عراق توسط استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی از دیگر انگیزههای عراق در این تجاوز بود. عراق برآورد میکرد که از ارتش ایران چیزی باقی نمانده است و آنچه مانده به دلیل عدم پشتیبانی غرب و شرق در تأمین ملزومات، قطعات و نیازها هیچ کارایی ندارد. با آغاز تهاجم عراق نیروهای مردمی ما با اینکه سازماندهی مشخصی نداشتند با شور شهادت و عشق دینی و علاقه نسبت به میهن خود وارد صحنهی جنگ شدند و در قالب سپاه و بسیج علیرغم نداشتن آموزش و آمادگی کافی و ساختار سازمانی و عملیاتی به کمک ارتش شتافتند و ارتش هم علیرغم افت قدرت دفاعی خود ناشی از دگرگونی انقلابی در جامعهی ایران، نیروهای مسلح و جهاد سازندگی، مردانه و با انگیزهی دفاع از میهن اسلامی و عشق به شهادت دلیرانه به مقاومت در مقابل متجاوز تا پای جان ایستاد و در این کار موفق بود.
در طول هشت سال دفاع مقدس، یک میلیون و نهصد و هفتاد هزار نفر بسیجی در جنگ شرکت داشتند. متوسط حضور بسیجیان عزیز در جبهه که هیچ وظیفهی نظامی برای یک لحظه هم نداشتند یازده ماه بوده است. از ارتش نیز علاوه بر۲۷۰ هزار نفر کارکنان پایور، دو میلیون و پانصد هزار نفر پرسنل وظیفه (افسر، درجهدار، سرباز) در هشت سال جنگ حضور یافتند که متوسط حضورآنان در جبهه ۲۱ ماه میباشد. از ارتش ۱۴۳۶ درجهدار وظیفه و ۲۴۶ افسر وظیفه و قریب به ۳۳ هزار سرباز وظیفه و بیش از ۱۰ هزار نفر پایور به شهادت رسیدهاند.
ظرف چند ماه اولیهی جنگ نیروی زمینی سریعاً خود را بازسازی کرد و نیروی هوایی هم در روز اول با پرواز ۱۴۰ فروند هواپیما بر فراز عراق ضربهی سنگینی به آن کشور زد که به صدام شوک شدیدی وارد کرد و ناگزیر شد بپذیرد که ارتش اسلامی ایران باقی و قدرتمند است. تا پایان سال دوم جنگ برتری هوایی تا حدودی متعلق به جمهوری اسلامی ایران بود. نیروی هوایی با شهامت و ایثار بسیاری وارد عرصههای نبرد شد، طوری که در ۱۷ روز اول جنگ ۳۰ خلبان به شهادت رسیدند. در واقع نیروی هوایی جسورانه و مخلصانه برای متوقف کردن پیشروی دشمن و یاری نمودن نیروی زمینی مظلوم وارد عمل شد و با کمک آتش توپخانه و هوانیروز به نیروی زمینی کمک شایان و سرنوشتسازی نمود.
نیروی دریایی ارتش ایران ظرف ۶۷ روز اول جنگ و به کمک نیروی هوایی نیروی دریایی عراق را به طور کامل از کار انداخت و آن را از صحنهی دریایی خلیج فارس خارج کرد که این برتری تا به امروز هم ادامه دارد. نتیجه اینکه عراق بدون نیروی دریایی شد و این امر باعث شد که ما توانستیم در طول جنگ نفت خود را صادر کنیم که ۹۵ درصد بودجهی کشور در آن زمان از درآمد فروش نفت به دست میآمد و اگر این تلاش نیروی دریایی نبود واردات و صادرات کشور ما دچار مشکلات بسیار شدیدی میشد. از طرفی دیگر صدور نفت و واردات و صادرات عراق را از مبدأ و یا خلیج فارس به مقصد بنادر عراق مسدود نمودیم.
بخشی از نیروهای متخصص فنی مردمی وارد بخش جهاد سازندگی شدند و خدمات ارزشمند و ماندگاری کردند. در طول جنگ در حدود ۲۱۸۰ نفر از جهاد گران جهاد سازندگی که حدود ۳۵۰ نفر از آنان مهندس بودند در جبهه ها شهید شدند.
در سال اول جنگ ما دشمن را زمینگیر و متوقف نمودیم و شناساییها در خصوص دشمن را با رزم و عملیات مختلف معمول داشتیم و از طرفی خود را بازسازی کردیم و در حالت پویا بودیم. در پایان سال اول جنگ سپاه نیز به کمک ارتش آمد و اعلام کرد که برای عملیات شکستن حصر آبادان میتواند حدود ۲۲۵۰ نفر بسیجی و سپاهی را، در قالب سازمان گردانهای پیاده، به کمک ارتش بفرستد. لازم به ذکر است که هر گردان ارتش هفتصد تا هشتصد نفر نیرو به همراه تجهیزات و آتش سنگین سازمانی خود دارد. سپاه افراد خود را در گردانهای ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفرهی پیادهی سبک سازمان داد و به کمک ارتش فرستاد.
اولین عملیات بزرگ آفندی ارتش و سپاه عملیات برای شکستن حصر آبادان بود. در این عملیات، که در شمال آبادان انجام شد، لشگر ۳ زرهی عراق تارومار شد، ۲۰۰۰ نفر اسیر شدند و ۹۰ تانک به غنیمت گرفته شد. همچنین منطقهای به وسعت ۱۵۰ کیلومتر مربع از حدود ۱۰ هزار کیلومتر مربعی که عراق در خوزستان اشغال کرده بود در این عملیات آزاد شد.
دو روز بعد از عملیات ثامنالائمه هواپیمای ترابری حامل فرماندهان عالیرتبهی ارتش، که برای گزارش عملیات به محضر امام راحل(ره) عازم تهران بود، سقوط کرد و ارتش و سپاه تعدادی از فرماندهان خود را از دست دادند. به دنبال آن سرهنگ علی صیاد شیرازی به عنوان فرماندهی نیروی زمینی انتخاب گردید و راهبرد جدیدی را اعلام کرد که از این به بعد عملیات آفندی بزرگ را با مشارکت کامل سپاه و بسیج انجام خواهیم داد. لذا در این راستا به آموزش سپاه و واگذاری امکانات لازم به سپاه در حد مقدور عمل نمود.
عملیات بعدی طریقالقدس بود که با اجرای آن حدود ۶۰۰ کیلومتر مربع از مناطق اشغالی میانی خوزستان در غرب سوسنگرد آزاد شد. ارتش در این عملیات با ۵ تیپ از نیروی زمینی، نیروی هوایی، پدافند، هوانیروز و توپخانه و سپاه نیز در قالب ۳ تیپ پیاده وارد عمل گردید. در سومین عملیات، سپاه نیروهای مردمی خود را در قالب لشگر سازمان داد و به کمک ارتش وارد عمل کرد. ارتش نیز با ۴ لشگر که چیزی حدود ۶۰ هزار نفر نیرو بود وارد عمل گردید. این عملیات با نام فتحالمبین در منطقهی شمال خوزستان انجام شد و ۲۴۰۰ کیلومتر مربع از اراضی اشغالی غرب اندیمشک و دزفول آزاد گردید.
تا این زمان اکثر عملیات حدود دو، سه یا چهار ماه با یکدیگر فاصلهی زمانی داشتند. دلیل اصلی هم این بود که خط تولید کارخانجات مهماتسازی با محدودیت روبهرو بود. تولید و تهیهی مهمات و بسیج مردمی و جابهجایی نیز زمان میبرد. نکتهی دیگر اینکه اکثر غنایم جنگی نیز به علت کمبودهای تجهیزات سپاه به آنها واگذار میشد.
در عملیات بعدی، که بیتالمقدس نام داشت و منجر به فتح خرمشهر گردید، توانستیم ۵۴۰۰ کیلومتر مربع را آزاد کنیم و بیشترین تعداد نفرات شرکتکننده در این عملیات بودند. روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر بعد از ۵۲۰ روز اشغال آزاد شد. در اینجا بودکه عراق پیشنهاد آتشبس کرد. تا زمان آزادسازی خرمشهر شورای ملل متحد فقط یک قطعنامه صادر کرده بود و در آن به واژهی جنگ اشاره نکرده بود و از واژهی «وضعیت موجود» استفاده کرده و در آن ذکر شده بود که برای رفع اختلافات خود طرفین بهتر است با یکدیگر مذاکره کنند! چون اگر واژهی جنگ را به کار می برد، باید برای متوقف کردن آن اقدام میکرد.
لازم به ذکر است که علاوه بر اینکه عراق اهداف خود را در جنگ دنبال میکرد، سلطهی جهانی هم از این جنگ بهرهبرداری میکرد و به دنبال مطامع خود بود. علاوه بر این، در آن زمان جهان دوقطبی بود و ایران تنها کشوری بود که شعار «نه شرقی و نه غربی» را می داد. بنابراین هر دو بلوک شرق و غرب با هم بر ضد ایران متحد شده بودند تا کشورهای اقماری آنها از دایرهی نفوذ آنها خارج نشوند. شوروی سابق ۹۸ درصد تسلیحات عراق را تا آخر جنگ تأمین نمود و به ما اخطار میداد که اگر به جنگ خاتمه ندهید و از اشغال ما در افغانستان حمایت نکنید، به عراق کمک بیشتری خواهیم کرد. در واقع، شوروی با ایران ناسازگار بود. آمریکا نیز به دلایل گوناگون دشمن سخت ایران بود و به عراق کمکهای اطلاعاتی و سیاسی میکرد و اروپا و دیگر کشورها هم با فروش سلاح، مهمات شیمیایی و حمایت سیاسی از عراق پشتیبانی میکردند. بعد از فتح خرمشهر، چون هنوز بخشهایی از ایران در اشغال عراق باقی مانده بودند، ایران آتشبس را نپذیرفت. عراق برای رهایی از شکست قطعی و یافتن فرصت برای کسب آمادگی مجدد حیلهای تازه طرح کرد و گفت که دو کشور مسلمان به جای جنگ با هم بهتر است که با اسرائیل بجنگند! امام هم در یک اقدام استراتژیک و هوشمندانه نظر دادند که راه قدس از کربلا میگذرد؛ یعنی این جنگ توطئهی صیهونیستها و استکبار است و تا کار ما با عراق تمام نشود طرح حمله به اسرائیل یک فریب است.
بنا بر گفتههای حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، سؤالی پیش آمده بود که آیا جنگ را متوقف کنیم یا متوقف نکنیم؟ این سؤال در شورای عالی دفاع و در حضور حضرت امام (ره) مطرح شد. امام فرمودند که جنگ را با عراق تا حصول اهدافمان ادامه دهید، اما وارد عراق نشوید. در جلسهی دیگری که در حضور امام (ره) برگزار شد به ایشان گفته شد که اجازه بدهید ما وارد عراق شویم و یک منطقه را تصرف کنیم تا عراق از سایر مناطق اشغالی باقیمانده خارج شود و در سر میز مذاکره برگ برندهای داشته باشیم تا عراق تسلیم خواستههای مشروع و قانونی ما در دفاع بشود و ورود به داخل عراق در راستای راهبرد پیروزی و تصرف یک منطقهی حساس از خاک عراق به منظور تنبیه متجاوز و دریافت خسارت ضروری است. امام موافقت کردند، اما فرمودند که نباید در نقاط پرجمعیت عراق وارد شوید و صدمه به مردم عراق وارد نکنید. لذا عملیاتی برای تصرف منطقهی حساس شرق بصره، که کمجمعیت هم بود، به نام عملیات رمضان طرحریزی شد که در واقع اولین عبور نیروهای ما از مرز برای تنبیه متجاوز و احقاق حق خودی (دریافت خسارت و بیرون رفتن دشمن از سایر مناطق اشغالی و استقرار قرارداد ۱۹۷۵) بود.
انتهای مطلب