– ممنونم. خسته نباشین.
نفسی به راحتی میکشد و به پشتی صندلی تکیه میدهد. چند لحظه بعد، برمیخیزد و از اتاق مخابرات بیرون میرود. به نظر میرسد با پایان یافتن سال ۱۳۵۹ و شروع سال جدید، باید منتظر عملیات تازهای از سوی دشمن بود. هیاهوی تبلیغاتی در هر جبههای کارآمد باشد، در خلیجفارس سودی برای دشمن ندارد. بمباران پیاپی «پتروشیمی بندر امام» و حملهی گاهوبیگاه به کشتیهای تجارتی، نمیتواند غرور بر باد رفتهی ارتش عراق در نبرد دریایی را دوباره زنده کند. حتی هواپیماهای «سوپر اتاندار» و بالگردهای «سوپر فرلون» نیز، برتری چشمگیری را در خلیجفارس برایش به ارمغان نمیآورد.
ایستگاه «تور ۱» در جزیرهی «فاو» بلای جان هواپیماهایی است که از فراز این جزیره میگذرند. توپهای ضد هوایی ۷۶ میلیمتری نصب شده، همهی پروازها را میزنند و دشمن برای خلاصی از این بلای ناگهانی، مجبور است شمال خلیجفارس را دور بزند، اما ایستگاه «فاو» به زودی کشف خواهد شد و خاصیت غافلگیریاش را از دست میدهد. بیتردید آغاز سال ۶۰ شروع دور تازهای از حملات به کشتیهای تجاری خواهد بود. اطلاعات دریافتی، از تصمیم دشمن برای بستن بندر امام خبر میدهد.
«فرماندهی نیروی رزمی ۴۲۱ » طرحهایی را برای خنثی کردن عملیات دشمن در دست بررسی دارد. به «ناخدا مدنی نژاد» مسئولیت تازهای واگذار شده و تا آمدن فرماندهی جدید «ناخدا نوین شعار» جانشین فرمانده نیروی رزمی در این سمت انجام وظیفه میکند. افسران این نیرو در طبقات زیرین برج ۱۴ طبقه در پایگاه دریایی مستقرند و پایگاه هوایی، همچنان در معرض حملات دشمن قرار دارد.
آنها که ماندهاند، باید برای در امان ماندن از حملات هوایی دشمن مقررات خاموشی شبانه را به دقت اجرا کنند و این وضعیت» نوروز ۶۰ را برای ساکنان خانههای سازمانی با اندوه همراه کرده است. سال نو ساعت ۲۱، در تاریکی و غربت آغاز میشود. خانوادهی اولادی آماده میشوند، بهیادماندنیترین نوروز عمرشان را کنار سفرهی هفتسین در خانهی سازمانی پایگاه دریایی بوشهر آغاز کنند. بر خلاف واحدهای خالی دیگر، اینجا اعضای خانواده کنار هم هستند. همسر اولادی و فرزندش، بعد از گشتوگذاری چندماهه در تهران و شمال، به خانه بازگشتهاند و اولادی رفته است تا مهمانهایش را به خانه بیاورد. دو ساعت قبل از تحویل سال در خانهای که تمام پنجرههایش برای استتار پوشانده شده، آنها در انتظار مهمانانی هستند که با سنبل و وسایل چیدن سفرهی هفتسین از راه دور به دیدارشان خواهند آمد.»
پدر و مادر اولادی پیشاپیش پسرشان با دست پر وارد خانه میشوند و همسر او از شوق به گریه میافتد. آنها آمدهاند تا به این نوروز غریبانه رنگ و بوی دیگری بدهند. یکدیگر را در آغوش میگیرند و خانم خانه همچنان گریه میکند.
– خانم! چرا گریه میکنی؟
– گریه شوقه کارن! به فکر بقیهام. اونایی که هیچ چی برای چیدن سفره شون آماده نکردن. درجه دارا و سربازایی که میگی برای نگهبانی اینجان.
– ما براشون سفره میچینیم. این که گریه نداره. هفتسین درست میکنیم با میوه میفرستیم براشون.
در حالی که مادربزرگ، «گلپر» را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه میکند، زن و شوهر دستبهکار تدارک سینی هفتسین برای نگهبانان میشوند. نیم ساعت مانده به سال تحویل، اولادی به سراغ تلفن میرود.
– سلام. شب بخیر.
– سلام قربان!
– در چه حالی هستین؟
– خوبیم قربان. خیلی ممنون!
– یه «ناوی» بفرستین، یه چیزی براتون دارم.
– راضی به زحمت نیستیم.
منبع : اسکورت؛ اخلاقی، علیرضا، 1393، سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران، تهران
انتهای مطلب