با افشاي سفر اين هيأت در هفته نامه لبناني الشراع، آقاي «هاشمي رفسنجاني» بنا به توصيه حضرت امام(ره) نسبت به تشريح و بيان واقعيت اين سفر در روز 13 آبان همان سال اقدام نمود. ايشان در خطبههاي نماز جمعه توضيح ميدهند: «اين عده كه ابتدا خود را ايرلندي معرفي نموده بودند، پيشنهاداتي جهت فروش سلاحهاي راهبردي و مورد نياز جمهوري اسلامي ايران را به همراه داشتند و از اين طريق اهداف نزديك خود يعني واسطه شدن كشور ايران براي آزادي گروگانهاي هواپيماي ربوده شده آمريكايي در بيروت و اهداف دور خويش همچون ايجاد روابط حسنه با ايران اسلامي براساس تفكرات و ايدههاي دولت آمريكا را دنبال مينمودند.»
آنان، تقريباً مطمئن بودند كه مورد استقبال مسئولين جمهوري اسلامي ايران قرار خواهند گرفت اما، با عدم پذيرش دولت مردان ايراني، هيأت مذكور شكست خورده به آمريكا بازگشتند. اين حادثه كه به «ايران گيت» معروف گرديد، بحران طولاني براي دولت آمريكا ايجاد كرده و باعث بركناري مك فارلين شد. با توجه به تأثير منفي افشاي اين موضوع در كشورهاي متحد آمريكا خصوصاً در منطقه، دولت آمريكا به منظور خنثي ساختن اين تأثيرات، تحريم فروش سلاحهاي آمريكايي به ايران را تمديد نمود و عملاً سياست پشتيباني از عراق و دشمني با ايران را پيش گرفت.(روزنامه كيهان مورخه: 25/9/1365) افشای این ماجراء آنقدر ناگوار بود که یادآور ماجرای شنود غیر قانونی در ساختمان واترگیت بود که منجر به استعفای ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، گردید.
در اوایل آذرماه (اواخر نوامبر) «ادوین میس»[1] دادستان کل آمریکا، تأیید کرد: «میلیونها دلار درآمد حاصل از فروش این تسلیحات در نقص آشکار مصوبات کنگره انتقال یافته است. در اثر افشای این جریان یک سری تحقیقها و بازجوییهای از سوی کنگره آمریکا صورت گرفت که از جملهها آنها در 1365 (فوریه 1987) کمیسیون تاور به سرپرستی «جان تاور»[2] سناتور تگزاس، گزارش انتقاد آمیزی را منتشر کرد که در آن ریگان رئیس جمهور آمریکا و مشاوران او را متهم به سوء نظارت بر شورای امنیت ملّی میکرد. چنین بر میآمد که سازمان CIA در 1364 (1985) حتی بدون اجازۀ رئیس جمهور آمریکا، اقدام به ارسال موشکهای هاوک کرده بود و در دی ماه 1364 (ژانویه 1986) که ریگان مجوّز چنین معاملههایی را صادر کرد، مجوّز خود را به طور محرمانه «عطف به ماسبق» کرده بود.(نوازني، 192:1383؛ جان کولمن، «واقعیتهای تازه درباره ماجرای ایران گیت» و بنرمن، 1375: 330)
از پیامدهای این «افتضاح»، استعفای تعداد زیادی از مقامهای طراز اوّل آمریکا از جمله رئیس کارکنان کاخ سفید، مشاور امنیت ملّی، دادستان کل و اقدام به خودکشی مک فارلین و مرگ رئیس سازمان CIA بود. ابعاد این افتضاح برای آمریکا چنان «طوفانی» بود که «اگر تفاهم دو حزب حاکم در آمریکا نبود و موضوع ادامه پیدا میکرد، میتوانست منجر به کنارهگیری ریگان شود.»(محمدی، 1365: 179) روزنامه واشنگتن پست نوشت: «پس از افشای ارسال پنهانی اسلحه به ایران، عراقیها حملات خود را به ایران افزایش دادند.» همچنین نشریات، حضور یک افسر عالی رتبه آمریکایی در بغداد برای کمک اطلاعاتی به نیروی هوایی عراق را افشاء کردند.(روزنامه جمهوري اسلامي مورخه: 22/9/1365 به نقل از ميدل ايست اينترنشنال چاپ لندن)
در پی بمباران نیروگاه نکا در آذر 1365، ساندی تلگراف به نقل از دیپلمات مستقر در بغداد نوشت: «کمک اطلاعاتی آمریکا به عراق این کشور را قادر ساخت تا به تأسیسات اقتصادی ایران و نیروگاه ضربه وارد کند.»(معاونت سياسي سپاه پاسداران، بولتن بررسي اسفند 1366، به نقل از ساندي تايمز: صص17 و 18) آمریکاییها در این مرحله رسماً اعتراف کردند که طی چند سال گذشته با هدف جلوگیری از پیشروی ایران، اطلاعات جاسوسی به عراق ارائه کردهاند.(دروديان،156:1387) آقای هاشمی در نماز جمعه تهران کمکهای اطلاعاتی آمریکا به عراق برای حمله به تأسیسات ایران علت افشای آن را جلوگیری از افزایش سرخوردگی متحدین آمریکا و از این کشور ذکر کرد.(روزنامه رسالت مورخه: 29/9/1365)
واینبرگر وزیر دفاع آمریکا نیز در سال 1386 اعلام کرد: «آمریکا نمیخواهد ایران در جنگ پیروز شود.» (خبرگزاري جمهوري اسلامي، نشريه گزارشهاي ويژه، شماره 41، مورخه: 6/2/1367، پاريس: ژون آفريك) آمریکاییها در توضیح سیاست خود مجدداً تأکید کردند: «آمریکا میکوشد که پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ جاری جلوگیری به عمل آورد.» وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز رسماً درباره سیاست آمریکا اعلام کرد: «کاستن از توان نظامی ایران میتواند به دستیابی به یک راه حل از طریق مذاکره کمک کند. وی افزود: هدف پایان دادن جنگ است، بدون اینکه جنگ طرف بازنده یا پیروز داشته باشد.»(دروديان، 1387: 157) اصليترين دل مشغولي آمريكا در اين دوران موضوع «صدور انقلاب از طرف ايران محسوب ميشد» چنين رويكردي در لبنان، آثار نگران كنندهاي براي اهداف و منافع ايالات متحده به وجود آورد.
در سال 1986، تهديدات خشونت آميزي براي محدود سازي حضور آمريكا در لبنان شكل گرفت. گروههاي اسلامي به اين دليل كه آمريكاييها را اصليترين گروه حمايت كننده رژيم صهيونيستي تلقي ميكردند، براي مقابله غير مستقيم عليه رژيم صهيونيستي، برخي از اهداف و منافع آمريكا در خاورميانه را مورد تهديد قرار ميدادند. در اين شرايط، ايالات متحده آمريكا از ايران درخواست نمود كه از نفوذ خود در ميان رهبران گروههاي شيعه در لبنان استفاده نمايد تا زمينه آزاد سازي گروگانهاي غربي فراهم شود. از سوئي ديگر، آمريكاييها درصدد بودند تا حمايت ايران از گروههاي حزبالله و حماس پايان پذيرد. طبيعي بود كه جمهوري اسلامي ايران نميتوانست تمايلات و خواستههاي آمريكا را پاسخگو باشد زيرا، رويكردي كه توسط ايران ارائه ميشد، زمينه را براي ارائه مدل و نمونه اسلامي فراهم ميآورد. از سوئي ديگر، در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تأكيد شده بود كه واحدهاي اسلامي به عنوان مجموعه واحدي هستند. بنابراين، ايران حمايت از كشورهاي اسلامي را رسالت خويش ميدانست و به اين ترتيب، اصليترين بخش از سياست خارجي ايران در چارچوب «معادله صدور انقلاب» مفهوم پيدا ميكرد.[3]
عمليات كربلاي 4 به دليل لورفتن محورهاي حمله، بيش از چند ساعت ادامه نيافت و فرماندهان كه به هوشياري دشمن پيبردند، از ادامه عمليات جلوگيري كردند. به نظر ميرسيد، ناكامي كربلاي چهار، تاوان پيروزي فاو و شكست آمريكا در جريان مك فارلين بود.(همان:156) اظهارات مقامات عراقي در مورد هدفهاي اين عمليات و نتايج آن نشان داد كه اطلاعات ارسالي به عراق حاوي نكات مهمي بوده است. «عدنان خيرالله»، وزير دفاع عراق در اين باره گفت: «هدف ايران شهر بصره بوده …، ايرانيها اگر موفق ميشدند، تمام فاو و خورعبدالله، و شمال بصره را به اشغال خود در ميآوردند. علت شكست كنوني اين است كه آماده بوديم و نقشههاي لازم را طرح كرديم…، ما به خاطر اين اطلاعات از آنان (آمريكاييها) تشكر ميكنيم.»(مركز مطالعات جنگ سپاه پاسداران، تهران: 1373)
عمليات كربلاي 5 به فاصله چند روز بعد از آخرين عمليات آنهم در همان منطقه عملياتي عمومی شلمچه، باعث ناباوري و غافلگيري عراقيها شد. نبرد سختي به وقوع پيوست، از آنجاييكه هر گام پيشروي در اين زمين، يك قدم به سوي بصره به شمار ميرفت، ارتش عراق با تمام توان به مقابله پرداخت. علي رغم حصول پارهاي از پيروزيها كه به سختي حاصل شده بود، كمبود يگان پياده و نيروي زرهي مانع از آن شد كه نتايج نهايي حاصل شود. بعد از انجام عمليات كربلالي 5، دولت عراق به جهت حمله و بعد از مدتي گسترش آن نسبت به مراكز نفتي و خطوط كشتيراني در خليج فارس كه خطرهاي جنگ را متوجه كشورهاي منطقه و صدور نفت به كشورهاي پيش رفته صنعتي مينمود، از سوي دولتمردان آمريكا تشويق گرديد. در ادامه و به واسطه تشديد اين بحران و بينالمللي ساختن آن، نسبت به واگذاري اطلاعات جاسوسي به عراق از جمله اطلاعات هدف يابي براي زدن تأسيسات نفتي اقدام نمود.
دولتمردان آمريكايي عراقيها را تشويق مينمودند كه دست به حملات روزانه به تأسيسات نفتي ايران بزند تا امكان تعمير و مرمت آنها منتفي شود.(همان:515) براثر اين تحريكات، اقدامات زير توسط عراق صورت گرفت:
(الف) حمله عراق به خارك در 1986 موجب وارد آمدن خسارات سنگين گرديد و قدرت صدور نفت از آن جزيره را از 90 درصد كل صادرات نفتي ايران به كمتر از 50 درصد تقليل داد.
(ب) هواپيماهاي عراقي موفق شدند در 12 اوت 1986 (21 مرداد 1365) براي اولين بار جزيره سيري (مهمترين) پايانه نفتي ايران بعد از خارك را بمباران نمايند.
(ج) حمله عراق در 25 نوامبر 1986 (4 آذر 1365) به تأسيسات نفتي جزيره لارك در 750 مايلي عراق صورت گرفت.
(د) در 5 دسامبر 1986 (14 آذر 1365) نيروگاه برق نكا در مازندران توسط هواپيماهاي عراقي بمباران شد.
(هـ) در 13دسامبر 1986 (22 آذر ماه 1365) دفاع ضد هوايي تهران و سه محل تمركز نيروها و مهمات در غرب و كردستان مورد حمله عراقيها قرار گرفت.(خبرگزاري جمهوري اسلامي، نشريه گزارشهاي ويژه، شماره 328، مورخه: 22/11/1365؛ خبرگزاري تاس مورخه: 22/11/1365)
روسها با برخورداری از نقش جدید در منطقه، با افزایش حمایت سیاسی تسلیحاتی از رژیم بعثی، نقش تعیین کنندهای در بهبود موقعیت عراق داشتند. رهبری جدید شوروی برای خاتمه دادن به جنگ، در اندیشه تجهیز بیشتر عراق بود تا به این وسیله ایران را مجبور به پذیرش صلح نماید. گورباچف رهبر وقت شوروی در همان زمان رسماً اعلام کرد: «این جنگ باید از طریق مذاکرات سیاسی پایان یابد و راه دیگری وجود ندارد.»(خبرگزاري جمهوري اسلامي، نشريه گزارشهاي ويژه، شماره 296، مورخه: 20/10/1365؛ راديو آمريكا مورخه: 19/10/1365) رئیس هیأت نمایندگی شوروی در سازمان ملل نیز اعلام کرد که مسکو امیدوار است سیاست فروش تسیلحات جنگی به عراق، ایران را وادار سازد درصدد حل و فصل جنگ از راه گفتگو برآید. وی اظهارات خود را با تأکید بر عدم تغییر روش مسکو در حمایت از عراق، گفت: «مسکو هیچگونه تردیدی برای تأمین اسلحه عراق به خود راه نمیدهد.» گرچه شوروی در این مرحله نقش برجستهتر و فعالتری در مقایسه با سایر کشورها برای حمایت از عراق داشت، ولی تصمیم به تقویت نظامی عراق در برابر ایران، یک تصمیم جهانی بود.(مصباحي، 1368: 233)
پايان جنگ ايران و عراق، براي آمريكا و متحدان غربي آن كشور، نوعي پيروزي محسوب ميگرديد. پذيرش قطعنامه 598 به عنوان جلوهاي از پيروزي مرحلهاي و تاكتيكي تلقي ميشد، چرا كه آمريكاييها بر اين باور بودند كه توانسته بودند با ايجاد ائتلاف ضد ايراني در جنگ اول خليج فارس، ايران را در موافقت با پايان جنگ متقاعد نمايند.
منبع: مواضع آمریکا در جنگ تحمیلی، عسگری، شاداب، 1393، ایران سبز، تهران
1- Edwin Meese.
2- John Tower.
3- وجود چنين شرايطي، منجر به شكلگيري فرآيندي گرديد كه تضاد در روابط و حوزه منافع ملي ايران و آمريكا بهگونهاي تصاعدي افزايش يابد. يكي از مهمترين حوادثي كه منجر به بروز اين فرآيند گرديد، دخالت سياسي – نظامي مستقيم و عملي آمريكا و هم پيمانانش در جنگ بود كه بعد از پيروزيهاي نظامي ايران در عمليات والفجر 8 و كربلاي 5 شكل گرفت.
انتهای مطلب