كنار زدن عراقيها از آبادان، زنگ خطر را براي عراق به صدا درآورد؛ اوضاع در جبههها به ضرر عراق پيش ميرفت. در هشتم آذر 1360 رزمندگان اسلام عمليات «طريقالقدس» را به اجراء درآوردند و نيروهاي عراقي را با تلفات سنگين از «بستان» عقب راندند وسرپلهاي مهمي دراين منطقه راهبردي به دست آوردند. در اين حال عراقيها همه چيز خود را از دست رفته ديدند.
شكي نيست كه انجام دو عمليات «ثامن الائمه» و «طريقالقدس» عراقيها را به وحشت انداخته بود و به همفكري ياران سعودي و اردني و مصري، خواهان ارتباط مجدد با آمريكا بودند. اما در اين خصوص نكته مهم اين بود كه عراقيها در آن شرايط مايل بودند زودتر از آنكه روابط سياسي برقرار شود (به طور رسمي) روابط نظامي آغاز شود. عراقيها براي اين كار دلايلي داشتند. يكي از دلايل آنان اين بود كه آمريكا براي نشان دادن حسن نيت و جلب اعتماد عراق براي برقراري روابط رسمي، بايد با كمك نظامي اين راه را هموار كند. شكست عراق در محاصره آبادان در مهرماه 1360 و باز پسگيري «بستان» در آذر ماه همان سال، عراقيها را متوجه هدف نهايي ايران براي آزاد سازي خرمشهر كرده بود، لذا بحث روابط با آمريكا به طور جديتر از سوي عراق مطرح شده بود. تحركات نظامي موفق ايران در منطقه عمومي دزفول، كشورهاي عربي و آمريكا را نيز متوجه جنگ عراق با ايران كرده بود و تمايل عمومي براي برقراري تعادل و توازن در جنگ به نفع عراق ايجاد شده بود. در بهمن ماه 1360 تحرك سياسي عراق با مأموريت «طه ياسين رمضان» نخست وزير عراق آغاز شد.
وي در 19 بهمن با پيامي از سوي صدام وارد رياض شد. ماموريت وي زماني انجام شد كه «گاسپار واينبرگر» وزير دفاع آمريكا سفر دورهاي خود را به منطقه آغاز كرده و در رياض به سر ميبرد. وي بلافاصله با واينبرگر به بحث پرداخت. «يونايتدپرس»[1] خبر ديدار اين دو مقام عراقي و آمريكايي را مخابره كرد. سرانجام در روز جمعه 8 اسفند ماه 1360 يك گام مهم براي حمايت از عراق برداشته شد و دولت ريگان به كنگره آمريكا اطلاع داد كه نام عراق را از فهرست كشورهاي حمايت كننده از تروريسم بينالمللي خارج كرده و نام ايران را به جاي اين كشور وارد فهرست كرده است.(همان: 98) اين اقدام آمريكا يكي از مهمترين اقدامات ايالات متحده براي برقراري روابط سياسي بهشمار ميرفت و پيام آشكاري براي ايران داشت. آمريكا به طور مشخص و علني جانب عراق را گرفته بود. تيمرمن، به نحوي به دلايل حذف نام كشور عراق از فهرست كشورهاي حامي تروريسم اشاره دارد و مينويسد: «نخستين اقدام آمريكا آن بود كه … نام عراق را از فهرست كشورهاي مظنون به حمايت از تروريسم بينالمللي حذف كند. هر كشوري كه نامش در اين فهرست بود، تابع كنترل سياست خارجي قرار ميگرفت. مبادله تجاري آمريكا با آن كشور دشوار ميشد و استحقاق دريافت كمكهاي آمريكايي را نداشت. سپس براي آنكه بتواند به بغداد كمك كند. بايد ابتدا اتهام تروريستي را از پيشاني عراق پاك ميكرد.(تيمرمن، 1373: 236)
بهار 1361 براي ايران، نويد بخش عمليات نظامي موفق بود. در نخستين روزهاي سال نو ارتش، سپاه و بسيج، در غرب دزفول تهاجم وسيع و سريعي را به اجراء درآوردند و نيروهاي عراقي را از غرب دزفول عقب راندند. وحشت و اضطراب، عراق و حاميان غربي و عربي آن را فرا گرفت و بار ديگر تلاشهاي سياسي آغاز شد. آمريكا واكنش صريح خود را در برابر عمليات «فتحالمبين» اعلام كرد. وزارت خارجه آمريكا در 13 فروردين 1361 از پيروزي ايران در جنگ ابراز نگراني كرد و پيروزي ايران را عامل بيثباتي در منطقه توصيف نمود و آن را گامي براي گسترش انقلاب اسلامي در منطقه دانست. به دنبال پيروزيهاي پيدرپي، سناتور «ادوارد كندي»[2] از جناح دمكرات وضع عراق را نااميد كننده عنوان كرد. خبرگزاري فرانسه از واشنگتن گزارش داد پيروزي چشمگير ايران در جبهههاي جنگ، واشنگتن را تكان داده است. ادامه عمليات «فتحالمبين» و آزاد شدن خاك وسيعي از ايران در غرب دزفول در فروردين ماه، واكنش شديدتري را از سوي آمريكا در پي داشت. هيگ، در مصاحبه با روزنامه مصري الاهرام چاپ قاهره در 21 فروردين ماه 1361 چنين گفت: «آمريكا در برابر هرگونه تغيير اساسي در موازنه قدرت در منطقه خليج فارس كه ناشي از جنگ عراق و ايران باشد، بيتفاوت نخواهد بود. آمريكا هيچ تهديدي نسبت به امنيت عربستان را تحمل نخواهد كرد.»(كريمي، 1380: 101)
اين اظهارات، حمايت مستقيم آمريكا از عراق تلقي ميشد و آمريكاييها هنگامي سخن از عدم بي تفاوتي نسبت به جنگ ميرانند كه ايران در حال پيشروي به سوي مرزهاي عراق بود و عملاً موضعي عليه ايران بشمار ميآمد. در همين زمان صدام كه متوجه شكست عراق از نيروهاي ايراني شده بود با يك تغيير تاكتيكي و چرخش سياسي، خطاب به مجلس عراق، چنين فرماني را صادر كرد: «عراق حاضر به عقب نشيني از خاك ايران ميباشد، مشروط بر اينكه ايران تضمين كند به خاك عراق تجاوز نكند.»(همان:102) ترفند صدام مبني بر عقب نشيني نيز مؤثر نبود و هدف صدام آن بود كه نيروهاي ايران وارد خاك عراق نشوند. وحشت مشترك عراق و آمريكا، بار ديگر ضرورت همكاري بيشتر نظامي و سياسي را دوچندان كرد. بايد توجه داشت كه طي شش ماه اول جنگ كه عراق در موضع نسبتاً برتر نظامي و ايران در موضع ضعف قرار داشت، هرگز آمريكا نگران ضعف و يا تزلزل قواي ايراني نشد و كاملاً آشكار بود كه آمريكا از همان نخست جانب عراق را گرفته بود.
فتح خرمشهر در سوم خرداد ماه 1361، عراق و آمريكا را به يكديگر نزديكتر كرد. در اين زمان موضوع سقوط حكومت صدام در عراق به بحث روز مطبوعات غربي تبديل شده بود و نگرانيهاي كشورهاي عربي متحد آمريكا در منطقه افزايش يافت. با آزاد سازي خرمشهر در سوم خرداد 1361 موضع الكساندر هيگ، وزير امورخارجه آمريكا تندتر شد و وي در برابر شوراي روابط خارجي آمريكا در «ايلي نويز»[3] شيكاگو گفت كه جنگ بين عراق و ايران «خطر بزرگي» براي منافع غرب در خليج فارس بوجود آورده و ممكن است دامنه نبرد به كشورهاي ديگر منطقه گسترش يابد.
وي در ادامه گفت: «جنگ ايران و عراق ممكن است تغييرات اساسي و غيرقابل پيشبيني در موازنه قوا در منطقه پديد آورده و به شوروي فرصت دهد تا نفوذ خود را در اين قسمت از جهان گسترش دهد… ايالات متحده از آغاز جنگ در 20 ماه قبل، سياست كاملاً بيطرفانه پيش گرفته و از تحويل هرگونه سلاح ساخت آمريكا به دو طرف متخاصم خودداري كرده است، اما مفهوم اين بيطرفي آن نيست كه ما نسبت به نتيجه اين جنگ بيتفاوت هستيم. آمريكا دوستان و منافعي دارد كه بر اثر ادامه جنگ، مورد تهديد قرار گرفتهاند و از اين رو مصمم است از منافع حياتي خود در منطقه دفاع كند.»(بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، روزنامه جمهوري اسلامي: 6/3/1361) عمليات «بيت المقدس» عزم عراق را در درخواست كمك از آمريكا جزمتر كرد. در مقطع 31 شهريور 1359 تا 3/3/1361 روابط آمريكا و عراق تحت تأثير جنگ عراق با ايران قرار داشت. در اين مقطع هم آمريكا و هم عراق بسيار با احتياط نسبت به برقراري روابط اقدام كردند.
در پارهاي از مواقع نيز تماسهاي جدي براي حل اختلافات و موانع موجود بر سر راه برقراري روابط سياسي برقرار شد. عراق در اين مرحله ميكوشيد كه كمكهاي آمريكا را به طور پنهاني دريافت دارد ولي با به اجراء درآمدن سلسله عملياتهاي منتهي به فتح خرمشهر، علناً خواهان كمك آمريكا شد. آمريكاييها ظاهراً در اين دوران ضمن نزديكي به عراق، در تلاش بودند كه همه درها را بهروي ايران نبندند و جناحي در دولت ريگان همچنان اميدوار بود كه شايد بتوان با تهران به مصالحه رسيد و ايران را متقاعد به حل صلحآميز جنگ كرد و از سوي ديگر انقلاب اسلامي ايران را به ميانهروي كشاند. اين جناح معتقد بود كه دور شدن از تهران، سياست تندروي و انقلابي ايران را تشديد خواهد كرد و نزديك شدن علني به عراق، آمريكا را به دخالت علني در جنگ خواهد كشاند. از اين دوران به بعد دکترین هنري كيسينجر مبني بر «جنگ بدون طرف پيروز» عملاً در رأس سياست خارجي آمريكا قرار گرفت.
الکساندر هیگ وزیر امور خارجۀ وقت آمريكا، طي مصاحبهای در چهارم خرداد ماه 1361(25 مه 1982) درباره حفظ صلح خاورميانه گفته بود: «آمریکا برای حفظ صلح خاورمیانه به سه ابتکار دیپلماتیک دست خواهد زد و اگر بخواهیم به یک نظم مسالمتآمیز بینالمللی امید داشته باشیم، باید وقایع خاورمیانه را شکل دهیم و اکنون لحظۀ ورود آمریکا در خاورمیانه است. آمریکا برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، فعال کردن مذاکرههای خود مختاری فلسطین و رفع تهدید آغاز جنگ در منطقه مرزی لبنان و اسرائیل(رژيم صهيونيستي) اقدام خواهد کرد. این ابتکارها باید با یکدیگر مرتبط و با كشورهاي ديگر نيز هماهنگ باشد. بيم آن ميرود كه جنگ ايران و عراق به کشورهای همسایه گسترش یابد و موجب تغییرهایی گسترده و پیشبینی ناپذیر، در توازن نیروهایی منطقه گردد.»(روزنامه كريستين ساينس مانيتور: 25 مي 1980)
واینبرگر وزیر وقت دفاع آمریکا هم در این باره معتقد بود: «هرچند ایران، پیروزیهایی در جنگ به دست آورده؛ امّا عراق نیز پیروز بوده است… آمریکا در این جنگ هم زمانی که صلاح بداند از دوستان عرب خود پشتیبانی خواهد کرد. پیروزی ایران در جنگ با عراق، به نفع آمریکا نخواهد بود. عربستان و عمان دو متحد وفادار آمریکا در خاورمیانه، نگرانیهای موجهی دربارۀ تعرض ایران دارند و از نتایج آشکار پیروزی ایران در جنگ با عراق نگران هستند. ما خواهان آن هستیم که این جنگ به طریقی پایان یابد که ثبات منطقه را بر هم نزند، چون پیروزی ایران به طور حتم در جهت منافع ملّی ما نخواهد بود.»(خبرگزاري رويتر 1/3/1361؛ نقل در ولايتي، 1376 :113) «ماكس پري» نويسنده و محقق موضوعات جاسوسي در آمريكا نيز به تصميم آمريكا پس از فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 اشاره ميكند و در كتاب خود به نام «كسوف» به فعاليت ويليام كيسي، رئيس وقت سازمان CIA پس از عمليات بيت المقدس ميپردازد و ميگويد: «وي به سرعت پيشنهاد كرد كه ايالات متحده با بغداد پل اطلاعاتي برقرار كند و براي آغاز كار، يك هيأت آمريكايي به عراق برود و با صدام ملاقاتي انجام دهد. ريگان، فوراً با اين پيشنهاد موافقت كرد.»(دفتر سياسي سپاه، 1361: 214)
پس از فتح خرمشهر، به فاصله كوتاهي رزمندگان ايراني در تاريخ 23/4/1361 عمليات رمضان را در شرق بصره آغاز كردند. گسترش منطقه عمليات تا 1600 كيلومتر مربع و ورود به خاك عراق در واقع پاسخ عملي ايران به تقاضاهاي صدام و حاميان منطقهاي وي بود. اگر چه ورود ايران به خاك عراق و ادامه جنگ پس از آزادسازي خرمشهر بحثهاي بسياري را در داخل برانگيخت و ديدگاههاي چندي بوجود آورد، اما اين حركت از نقطه نظر تاريخي و روابط بينالمللي يك درس عبرت مهم به شمار آمد. «اگر چه متجاوز ميتواند زمان شروع جنگ را تعيين كند، اما تعيين زمان پايان جنگ با او نيست» به عبارتي اين مفهوم سياسي در شعار سياست خارجي ايران تبلور يافت. «صدام زمان جنگ را به ايران تحميل كرد اما زمان صلح را ما خود تعيين خواهيم نمود.»
صدام، مايل بود به همان نحوي كه تجاوز و جنگ را شروع كرده است به همان نحو نيز پايان دهد. اما اين از عهده وي خارج بود. به همين دليل اقدام ايران در ورود به خاك عراق و آزادسازي بخشهايي از عراق، تضميني براي ثبات مرزهاي ايران در آينده نيز بشمار ميرفت و بيمه كننده «امنيت» و «ثبات» براي مدتهاي مديد بود. درس مهم حقوقي ورود ايران به خاك عراق و تنبيه متجاوز، آن بود كه اگر همه قراردادهاي منعقده بينالمللي نقض شود ديگر تضميني براي ثبات ميان دو طرف نخواهد بود و براي طرف مورد تجاوز قرار گرفته، حق دفاع مشروع ايجاد خواهد شد و در چنان صورتي، قواعد و حقوق جنگي، آنگونه نخواهد بود كه در شرايط عادي جاري است. «كلمنت زابلوسكي»[4] رئيس كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريكا، در پي پيروزيهاي ايران در شرق بصره و بعد از مصاحبه صدام با مجله «تايم»[5] شديداً خواهان كمك نظامي به عراق شد. وي گفت: «آمريكا بايد به كشورهاي خليج {فارس} اسلحه بفروشد و اجازه دهد كه به عراق تحويل دهند و آمريكا بايد از تمام امكانات خود براي متوقف كردن جنگ بهره جويد.»(دفتر سياسي سپاه، 1361: 102)
بررسي ابعاد پيروزي عمليات «فتح المبين»، «بيت المقدس» و «رمضان» نشان ميدهد كه جبهه وسيعي از متحدان عربي و غربي به تلاش افتادند تا از تابستان 1361 كمكهاي بيشتري را به صدام تقديم كنند. اين نگراني همراه با مصاحبه بسيار مهم صدام در ارتباط با برقراري روابط با آمريكا و درخواست كمك از اين كشور، بر سياست خارجي آمريكا تأثيري شگرفت گذاشت، به طوري كه تماسها مجدداً افزايش يافت.
منبع: مواضع آمریکا در جنگ تحمیلی، عسگری، شاداب، 1393، ایران سبز، تهران
1 -United Press.
2 – Edward Kenedy.
3 – Illinoise.
4 – Celement Zablouski.
5 – Time.
انتهای مطلب