قطع نظر از علل وقوع جنگ، باید اذعان داشت که شرایط و فضای حاکم بر ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی نیز از نکات محوری بود که میتوانست روند دفاع در برابر حمله دشمن را با چالش بزرگی روبرو کند. در این میان، نیروی هوایی ضمن پویایی و تحرک بیش از دیگر نیروها، در مسیر تحولات حوادث قرار گرفت و آسیبهای فراوانی را هم متحمل شد که توان عملیاتیِ نیرو را در وضعیت بحرانی قرار داد. بدیهی بود که نتیجه این فرایند برای هر دشمن خارجی بویژه رهبر جاهطلب عراق، میتوانست بسیار وسوسهانگیز باشد. حال این سؤال مطرح میشود که چگونه این نیروی به ظاهر فاقد آمادگی عملیاتی، تنها دو ساعت و نیم پس از تجاوز دشمن به حریم هواییِ میهن اسلامی، پایگاههای کوت در العماره و شعیبیه در بصره را با اقتدار تمام بمباران کرد و دشمن را برای ساعاتی در وضعیت انفعالی قرار داد؟ یا چگونه کمتر از دو ماه پس از خنثیسازی کودتای شوم «نقاب»، 200 فروند جنگنده- بمبافکنِ نیروی هوایی در مدت کمتر از یک روز آماده پرواز شدند و 140 فروند از آنها برای بمباران هدفهای ازپیشتعیینشده بر فراز خاک دشمن به پرواز درآمدند؟!
در حقیقت، تحلیل ارتش عراق و دیگر دشمنان بالقوه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران از توان عملیاتیِ ارتش ایران به ویژه نیروی هوایی، چندان هم اشتباه نبود. فرماندهان نظامیِ عراق اطلاعات نسبتاً جامعی از منابع مختلف و بعضاً موثق که بیانگر روند تضعیف و تنزّل جایگاه ارتش ایران بود، کسب نموده و راهبرد تهاجمی خود را براساس برخی از این عوامل به شرح زیر پایهگذاری کرده بودند:
- شایعه احتمال انحلال ارتش از سوی عوامل ضدانقلاب؛ رهایی بی موردِ تعداد قابلتوجهی از فرماندهان عالیرتبه و کارکنان مجرب نظامی از خدمت (برکناری، بازنشستگی زودهنگام و یا بازخریدی)؛ شکلگیری کودتای نافرجامِ نقاب در ارتش.
- قطع رابطه سیاسی و نظامی با ایالات متحده که میتوانست بهمعنای رکود در توان تجهیزاتی ارتش و زمینگیر شدن پرندههای نیروی هوایی تلقی شود؛ شایعه فروش تعدادی از هواپیماهای مدرن نظامی به کشور مبدأ یا یک کشور ثالث؛
- توهم گسستگی در حلقه سامانه فرماندهی و کنترل ارتش و رخنه افراد معاند، ناآگاه و غیرنظامی در این زنجیره حساس؛
- شروع بحران تجزیهطلبی در کردستان به بهانه خودمختاری، با هدف انحراف اذهان عمومینسبت به تدارک تجاوز ارتش رژیم بعث عراق به کشور؛ تضعیفِ اطاعت از مافوق در بدنه ارتش و تزلزل در سلسله مراتب فرماندهی.
این نکات از جمله مواردی بودند که فرماندهان ارتش عراق را برای رسیدن به یک پیروزی برقآسا و شیرین نوید میدادند. امّا این رؤیا هرگز تحقق نیافت و در عوض، کابوسی تلخ از استیصال و ناامیدی را در ذهن آنان بهجای گذاشت.
بخشِ شگفتانگیزِ قضیه در این نکته نهفته است که، چگونه ناگهان ورق برگشت و غیورمردان نیروی هوایی ارتش با نمایشی مقتدرانه و حضور بهموقع در صف اوّل دفاع مقدس، سرنوشت جنگ را به شکل حیرتانگیزی تغییر دادند؟ با این تغییر خوشایند، حرکت مواج انقلاب اسلامی و رشد آن، همچنان بهسوی اهدافِ اصلیِ خود ادامه مسیر داد و…
2ـ نبردهای هوایی علیه یگانهای زمینی «جنگ با تانکها»
یکی از تلخترین و درعینحال سرنوشتسازترین مقاطع دوران دفاع مقدس، مرحله نخست آن و نبردهای هوایی راهوردی یا تاکتیکی علیه نیروی زمینی دشمن بوده است. چراکه برابر «طرح قادسیه»، ارتش عراق در حمله سراسری خود بهگونهای برنامهریزی کرده بود تا نواحی بزرگی از غرب و جنوب ایران را اشغال کند. بر این اساس، نیروی زمینی دشمن با استعدادی متشکل از هشت لشکر زرهی، مکانیزه و پیاده و چهار لشکر احتیاط از سه جبهه و در هر جبهه با سازمان یک سپاه، یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اوّل، از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصرشیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران به همین حد جلو آمد و هر دو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند.
البته این نکته را میبایست متذکر شد که اساساً در جبهههای غربی به دلیل درگیریهای مرزی، صفآرایی همراه با آتش پشتیبانی نهاجا از ماهها قبل شکل گرفته بود. به همین خاطر نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران به رغم نابرابری توان رزمی به صورت نسبی آماده بودند و توانستند نبردهای مرزی را مدیریت نموده و تلفات سنگینی را به دشمن وارد کنند که در این میان به نمونهای از اقدامات نهاجا اشاره میشود.
«تعداد هشت فروند هواپیمای «اف4» از پایگاه سوم و دو فروند هواپیمای «اف5» از پایگاه تبریز، با بمباران مداومِ نیروهای متجاوز، از یگانهای لشکر81 زرهی در منطقه غرب، پشتیبانی نزدیک هوایی بهعمل آوردند»[1].
با این وجود در بخش مهران و صالحآباد، دشمن بلند پروازی زیادی را نداشت و به گرفتن همین دو شهر بسنده کرده بود، البته عمده اختلافات قانونی و حقوقی دو کشور ایران و عراق بر سر ادعاهای عراق راجع به همین منطقــه مهران- صالحآباد (پاسگاههای خانلیلی و میمک) بود[2] که به لسان عراقیها «زینلکش» و یا «زینالقوس» نامیده میشد؛ دشمن این دو پاسگاه را در روزهای 19 و 20 شهریور 59 تصرف کرده بود؛ اگرچه در این منطقه نیروی فراوان رزمیتهاجمی زیاد به کار گرفته نشده بود.[3]
اما در جبهه جنوبی، سپاه سوم ارتش عراق به استعداد پنج لشکر زرهی و مکانیزه در پشت مرزهای بینالمللی در استان خوزستان آرایش گرفته بود. پس از تهاجم پیش دستانه هوایی عراق، سپاه سوم این کشور در بامداد نخستین روز مهر 1359، حرکت به سوی شرق را آغاز و بخشهای قابلتوجهی از خاک پاک ایران اسلامی را اشغال کرد. نیروهای متجاوز پس از مدت کوتاهی، از یکسو پس از اشغال رادار دهلران تا پشت کرخه در مجاورت پایگاه هوایی دزفول تاختند تا بلکه با تصرف پایگاه، بُرد جنگندههای خود را تا مناطق مرکزی ایران گسترش دهند. بدون تردید پیروزی در این محور راهبردی یکی از اهداف اصلی عراق در آن مقطع تلقّی میشد. از سوی دیگر، واحدهای ارتش عراق با عبور از شلمچه، حرکت خود را بهسوی محور خرمشهر- آبادن آغاز کردند.
به تعبیر برخی پژوهشگران دفاع مقدس، ارتش عراق مهمترین محور عملیاتیِ خود را در مرز شلمچه و محور خرمشهر- آبادان و دسترسی به ساحل شرقی اروندرود تعریف کرده بود تا یکی از بزرگترین اهداف تهاجمیِ خود را تحقق بخشد. رسیدن به شرق اروند به معنای ایجاد پشتوانه برای تغییر در معاهده 1975 الجزایر بود. ضمن اینکه ارتش بعث با پشت سر گذاشتن جادههای آبادان- اهواز و آبادان- ماهشهر میتوانست در پشت بهمنشیر تثبیت موقعیت نماید[4].
با این پیش زمینه، با توجه به نابرابری نیروهای زمینی و مردمی خودی که مظلومانه در برابر نیروهای پرتعداد زرهی و پیاده مکانیزه دشمن ایستادگی میکردند، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بهخاطر تنگ بودن زمان و لزوم ایستادگی و مقابله با هجوم بیامان نیروی زمینی دشمن، لاجرم میبایست همزمان علاوه بر انجام مأموریتهای ذاتی خود نظیر عملیات علیه نیروی هوایی عراق، انهدام زیرساختها، مراکز حیاتی و صنعتی-اقتصادی دشمن، پدافند هوایی، گشترزمی- تندخیز (اسکرامبل) و پاسور هوایی، عملیات شناسایی هوایی، عملیاتهای پشتیبانی خدمات رزمی همجون ترابری هوایی، شناسایی الکترونیکی و…، عملیاتهای «پشتیبانی آتش» و «جداکردن منطقه نبرد» و حمله به شریانهای ارتباطی، پلها و مراکز دپویی، تجمع نیروهای احتیاط و عقبه دشمن را خارج از قواعد و هنجارهای فرهنگ رزمی هوانوردی[5] و حتی تحقق تمهیدات، ملاحظات و معیارهای پیشبینیشده مندرج در «طرح جامع نبرد البرز» انجام دهد. به همین منظور در راستای اختلال و بازداشتن یگانهای زمینی دشمن از پیشروی در سرزمین خوزستان و توقف آنها، بیشترین نوبتهای پروازی و مأموریتهای رزمیِ پایگاه چهارم شکاری دزفول و ششم شکاری بوشهر به این امر اختصاص یافت و نهاجا طی سلسله عملیاتهای رزمی، توانست با پاسخگویی به درخواستهای پشتیبانی هوایی اضطراری و پیشبینی نشده[6] رزمندگان مظلوم نیروی زمینی در جبههها و بمباران شدید نیروهای دشمن، بهرغم تحمل خسارات کلی، اختلال در پیشروی لجام گسیخته ارتش عراق ایجاد نماید که در مباحث بعدی به فرایند پیشروی و توقف سپاه سوم ارتش عراق در خطه خوزستان که بر روی نقشه هوایی شماره 2-2 ترسیم گردیده است، اشاره میشود.
نقشه شماره 2-2
نمایی از جهت حرکت، هویت، گسترش، آرایش نظامی و جهت حرکت سپاه سوم ارتش عراق
در این مقطع، خلبانان نهاجا با بمباران یگانهای ارتش عراق در مناطق عینخوش، چنانه در غرب کرخه، بستان، سابله و دبِ حردان در جاده اهواز خرمشهر و شلمچه، مارد و سلمانیه در شمال آبادان (سه راهی ماهشهر) و با ایجاد فرصت برای رزمندگان زمینی، موجبات اختلال، توقف و تثبیت دشمن را فراهم ساختند. در این میان، با مقاومت پایگاه دزفول همراه با حماسه گردان شهید کماسی (گردان283 از تیپ2 زرهی دزفول)، تلاشهای ارتش بعثی برای عبور از کرخه، تسخیر پایگاه و شهرهای دزفول – اندیمشک و قطع جاده اندیمشک- اهواز و راهآهن سراسری با شکست مواجه شد. در جبهه میانی خوزستان نیز نیروهای دشمن از سوسنگرد و شرق اهواز به عقب رانده شدند. در جبهه جنوبی استان، لشکر سوم زرهی عراق در آستانه ورود به دروازههای خرمشهر با مقاومت جانانه رزمندگان اسلام به مدت 34 روز متوقف شد. در نبردهای مورد اشاره به فضل الهی و همت نیروهای مسلح و پشتیبانیهای ملت، نیروی محرکه ارتش عراق ناگریز در مواضع ناخواسته و نامطلوب پدافندی از حرکت ایستاد و نخستین بارقههای شکست راهبرد جنگ برقآسا و تبدیل آن به جنگی فرسایشی و مردمی پدیدار گشت.
منبع: نبردهای هوایی ایران، سرتیپ2 خلبان حسین خلیلی، 1398، ایران سبز، تهران
[1]- پورداراب، سعید و دیگران (1390) «تقویم تاریخ دفاع مقدس» جلد دوم، ص 23 و «گزارش نوبهای عملیاتی 185 نزاجا ص2».
[2]– ارتش عراق به ظاهر به بهانه این که دو پاسگاه یادشده برابر مفاد قرارداد الجزایر به عراق تعلق دارد، دو هفته قبل از تهاجم سراسری، توسط لشکر2 پیاده از سپاه دوم مبادرت به اشغال این دو پاسگاه کرد و چنین تصور میشد که تلاش اصلی دشمن از این منطقه که از نظر سوقالجیشی حائز اهمیت تلقی میشد، صورت پذیرد. از این روی ارتش ایران همزمان با راهاندازی قرارگاه مشترک در بخش غربی کشور به نیروهای خود مستقر در مرزهای غربی حالت آمادهباش فراگیر (28/5/59) داد و اطلاعیهای نیز مبنی بر حملات هوایی عراق به سه استان غربی کشور صادر که در روزنامه کیهان مورخ 2/6/59 درج گردید.
[3]– نمکی، علیرضا و دیگران (1393) «نبردهای هوایی دفاع مقدس» جلد یکم، چاپ اول، مرکز انتشارات راهبردی نهاجا، صص 289- 284 و ص 306.
[4]- اردستانی، حسین (1389) شلمچه بستر تحوّلات جنگ تحمیلی» تهران: نگین ایران فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس، ش 35، صص 6-5 .
[5] – البته در مصاف با نیروهای زرهی و میکانیزه دشمن یا عملیات «جنگ تانکها» به دلیل عدم کفایت آتش توپخانه و استقرار نیروهای زرهی و پیاده خودی، جنگندههای نهاجا لاجرم در این دوران نقش آتش توپخانه زمینی و مقابله با نیروهای زرهی دشمن را نیز میبایست، ایفا میکردند.
[6] – آتش پشتبانی نزدیک هوایی «کَس» از نیروهای سطحی اغلب به صورت پیشبینی شده است. اما در شرایط اضظراری و بروز عوامل غیرمترقبه در صحنه نبرد، نیروهای سطحی از طریق «دسک هوایی» میتوانند درخواستهای اضطراری آتش هوایی را نمایند.
انتهای مطلب