اين گروهها با درخواستهاي مكرر از مسؤولين و مقامات كشور خواستار رسيدگي به حقوق حقة مردم كردستان شدند. آنان ميگفتند مردم كردستان تجزيهطلب نيستند، بلكه خواستههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي خود را در قالب خودمختاري ميخواهند و از دخالت نيروهاي غير بومي به ويژه پاسداران انقلاب اسلامي ناراحت هستند و حضور اين نيرو را باعث تحريك و عامل تشنج و درگيري قلمداد ميكردند! با فضاسازي صورت گرفته، هيأتي به سرپرستي آقايان داريوش فروهر وزير كار دولت موقت ـ كه خود اصالتاً كُرد بود ـ و هاشم صباغيان براي بررسي حوادث و خواستههاي مردم و مذاكره با رهبران گروهها در تاريخ 22/6/58 وارد كردستان شد.
بررسي خواستههاي مردم مناطق كردستان و آذربايجانغربي و مذاكره با سران گروهكها براي قطع عمليات مسلحانه ماهها به طول انجاميد و هيأت حسن نيت بخشي از خواستههاي سران گروهكها را از جمله خروج نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از مناطق كردنشين و توقف عمليات پاكسازي به وسيلة ارتش را پذيرفت و پاسداران به تدريج از مهر ماه منطقه را ترك كردند. نيروهاي ارتش نيز گرچه در پادگانها و پايگاههاي نظامي حضور داشتند اما نظارهگر حوادث بوده و اقدام خاصي عليه فعاليت ضد انقلاب انجام نميدادند.
اين هيأت براي نشان دادن حسن نيت دولت تا جايي پيش رفت كه صحبت از اعطاي نوعي خودگرداني به كردستان مطرح شد اما رهبران گروههاي مسلح كه خود را نماينده و سخنگوي مردم كردستان معرفي ميكردند، منظوري فراتر از خودگرداني داشتند. آنها طولاني شدن جريان مذاكرات و توقف عمليات و خروج پاسداران را فرصتي براي تحكيم موقعيت خود دانسته و با طرح مسايل غيرمنطقي به اتلاف وقت پرداخته و در مذاكرات صداقتي از خود نشان ندادند. بنابراين مأموريت هيأت حسن نيت كه بيش از شش ماه به طول انجاميد، به نتيجه نرسيد و آرامش و امنيت را در منطقه به ارمغان نياورد، بلكه فرصتي براي گروهها و تشكلهاي مسلح خودسر فراهم آورد تا هر روز تسلط و اقتدار خود را در منطقه گسترش داده و بر شهرها، روستاها و جادههاي منطقه كنترل بيشتري به دست آورند.
حمله به پاسدارانِ در حال بازگشت از كردستان و ستونهاي ارتشي كه براي تعويض نيروهاي خسته در حركت بودند؛ تعدي و تجاوز به اماكن دولتي؛ حتي درگيري بين گروهها و حبس و كشتار افراد عادي به جرم عدم همكاري يا ابراز عقيده شدت يافت و جو ناامني و ترور و شكنجة مخالفان بر سراسر منطقه سايه افكند؛ به طوري كه صداي مظلومان براي برقراري امنيت بلند شد. در اينجا به چند نمونه از نقض آتشبس يا عهدشكني گروههاي مسلح ضد انقلاب كه رهبران آنها مدعي بودند با خروج پاسداران و توقف عمليات نظامي در كردستان، آرامش و امنيت را برقرار خواهند ساخت، ميپردازيم.
اين چند مورد و دهها نمونة ديگر از عمليات خصمانة ضد انقلاب كه بعد از آغاز بكار هيأت حسن نيت انجام شده، براي پي بردن به عمق فاجعه و جو ترور و وحشت كافي به نظر ميرسد.
در تاريخ 11/7/58 عناصر مسلح ضد انقلاب به دنبال مسدود كردن جادة مياندوآب ـ بوكان به سرنشينان يك دستگاه سيمرغ حمله كرده و چهار تن را كشته و يك نفر را دستگير مينمايند.
در ساعت 11 صبح تاريخ 15/7/58، 64 تن از برادران پاسدار كه در حال بازگشت از كردستان بودهاند، در محلي به نام «دوبرالان» واقع در مابين روستاهاي «بناويله» و «دارساوين» با كمين ضد انقلاب مواجه شده و قتلعام ميشوند.(52 نفر در همان نقطه به شهادت ميرسند. 11 نفر مجروح و اسير ميشوند كه به سختي شكنجه ميبينند و فقط يك نفر موفق به فرار ميشود كه خود را به سردشت ميرساند.)
در تاريخ 29/7/58 خانة ملا سيد احمد حسيني در سقز با نارنجك منفجر ميشود و به دنبال حضور پاسداران در محل حادثه براي كمك به مجروحين، اعضاي يكي از گروههاي محارب اين شهر پاسداران را در محاصره گرفته و به شهادت ميرسانند. در اين درگيري يك نفر از اهالي سقز به نام «خوشياري» نيز كه همراه پاسداران بوده، به ضرب گلولة افراد مسلح به شهادت ميرسد.
در تاريخ 30/7/58 عناصري مسلح كه ظاهراً از عوامل گروهك رزگاري بودهاند، درهكي را محاصره كرده و 5 نفر را به شهادت ميرسانند.
در تاريخ 3/8/58 طي حمله به پاسگاه «دزآور» از توابع نوسود، 17 نفر به دست پليد عوامل گروهكها به شهادت ميرسند.
در تاريخ 8/8/58 «حسن بگ نچي» از اهالي مريوان را به عنوان قاتل فؤاد سلطاني و ديگر معدومين درگيري مريوان اعدام ميكنند.
در تاريخ 10/8/58 يك ستون حامل نظامياني كه دورة مأموريت آنها به پايان رسيده و در حال بازگشت به تهران بودهاند، بدون برخورداري از هرگونه امكانات حفاظتي به محاصرة نيروهاي مسلح در ميآيند و به جز تعدادي بقيه قرباني توطئة جنايتكاران ميشوند.
در تاريخ 15/8/58، يازده تن از پاسداران اصفهان و كميته انقلاب اسلامي منطقه 8 تهران كه در جريان كمين مورخة 15/7/58 سردشت به اسارت نيروهاي گروهك كومله درآمده بودند، در اوج بيرحمي پس از مدتي شكنجه، به جوخة اعدام سپرده ميشوند.
در تاريخ 27/8/58 براي چندمين بار منزل آقاي قادر مرزي امام جمعة سنندج منفجر ميشود.
در تاريخ 4/9/58 «محمد كهنهپيرا» 25 ساله از اهالي مريوان و داراي همسر و 2 كودك، به جرم همكاري نكردن با كومله و خودداري از انجام خواست اين گروهك در سقز اعدام ميشود!
در تاريخ 5/9/58 تحت پوشش رزمندگان خلق، خانههاي تعدادي از مردم سنندج را با بمب منهدم ميكنند.
در تاريخ 12/9/58 گروهك كومله و همدستانش(چريكهاي فدايي!) سه تن از مسلمانان آزاديخواه و مكتبي را به اسامي «ملامصطفي مردوخي» روحاني مبارز مريوان، «شوكت سلطاني» و «محمد مريواني» (استاد جعفر) را در دادگاه خلقيشان! به اعدام محكوم كرده و اين حكم را دربارهشان اجرا ميكنند.
تعدادي از مردم عادي ناچار به مهاجرت و ترك ديار خود شده و كسب و كار و توليد و آباداني جاي خود را به ويراني، تخريب و كشتار داد. حمله به ستون ارتش در اطراف سنندج و تلاش مجدد براي تصرف پادگان سنندج در ارديبهشت 59 اوج اقدامات خصمانة ضد انقلاب براي تجزية كردستان بود[1]. مجموعة اين اقدامات و شرايط بحراني حجت را بر مسؤولين نظام و فرماندهان نيروهاي مسلح تمام ميكرد تا اين بار با قاطعيت بيشتر و تداوم عمليات كار ضد انقلاب را تمام كنند.
منبع: استقبال خونین ، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، 1390، نشر صرير
[1] در جریان این درگیری سرهنگ نصرتزاد فرمانده تیپ یکم لشکر 28 مستقر در سنندج به شهادت رسید.
انتهای مطلب