آری سزاست که بدانیم، زیرا در دورانی و در قطعهای از تاریخ حساس ما، آن هم بلافاصله بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی جنگی را بر ما تحمیل کردند و دفاع مقدسی در این مملکت قریبِ به 36میلیونی شکل گرفت که نزدیک به 30ميلیون نفر درگیر آن بودند، رهبری و فرماندهی کل این دفاع را تالی تلو معصوم، فیلسوفی مجاهد، فقیهی عارف، عالمی عامل، پیر و فرزانهای متقی، نایب امام زمان و مرجع تقلید شیعیان جهان به عهده داشت و این ملت بزرگ در این راه نزدیک به 200هزار شهید، یک میلیون مجروح و 400هزار جانباز و 40هزار آزاده تقدیم داشته و آن هم با ایستادگی در مقابل جهان استکبار شرق و غرب و دشمنی خونخوار که تمامی امکانات ویرانی و کشتار را در اختیار داشته و در عوض ملت بزرگ ایران اسلامی به رهبری امام و علم و تدبیر، حکمت، ایثار، رشادت و شهادت رزمندگان و ایثار، مقاومت، ایستادگی و وحدت ملی امت بزرگ و شهیدپرور از دشمن خود بیش از 180هزار کشته و دومیلیون مجروح و 70هزار اسیر بگیرد (با اینکه جمعیت دشمن یکسوم او بود، و هجوم را هم او آغاز کرد، ولی تلفاتش به نسبت جمعیت از ایران اسلامی بیش تر بوده) و یک وجب از خاک پاک میهن اسلامی را از دست ندهد و انقلاب و نظام اسلامی خود را عزیزتر و مقتدرتر از گذشته از دل جنگ بیرون بیاورد، که اینها خود اسناد دقیق و معتبر از پیروزی ایران در این جنگ است. آری؛ سزاست که از این حماسه، شجاعت، مظلومیت، ایثار، شهادت، علم، تدبیر، رهبری و وحدت بدانیم و باز بدانیم. حال چگونه باید بدانیم چه روایتی از جنگ را مد نظر قرار دهیم؟ و چه روایت هایی از جنگ وجود دارد؟
انواع روايت ها از جنگ
برخي گفتهاند كه روايت جنگ و گفتار جنگ بايد عارفانه، معنوي، عاشورایی (البته از بعد خلوص و مظلومیت آن) و با اشك و سوز و آه باشد؛ مثل راوياني كه در جبههها، برای راهيان نور روایت میکنند. يعني غليان و شور عاطفي، احساسي و عرفاني معنوی در جبههها را مجدداً ايجاد و تداعی كنند که بسیار هم خوب و ضروري است و برای بازدیدکنندگان جبههها بيش از آن هم نياز نيست. يعني به قولی يك روايت از جنگ، روايت تراژيك و دلسوزانه از جنگ است كه در حقیقت روايتي عارفانه و معنوي است که اثر فرهنگی برای ساخت فرد و جامعه داشته و بسیار هم مفید است. گرچه متأسفانه گاهي اوقات با روايتي صوفيانه و یا با كمال تأسف خرافي از جنگ آلوده میگردد که البته باید مراقب بود این روایت را از این آفت محافظت نمود.
اما انواع ديگري از روايت نيز هست. چونكه جنگ ادبيات خاص خودش را دارد. شوخيهاي جنگ، شوخيهاي خودش است. همه و همه كه گريه و زاري نبوده، كشت و كشتار هم بود، گريه و زاري هم بود، دعا هم بود، حماسه هم بود، عرفان هم بود، علم و تدبیر هم بوده است. در حقیقت دفاع مقدس یک مجموعه بوده است. دقت بفرمائید. تعريف بسيار زيبايي حضرت آقا از جنگ دارند كه ميفرمايند: «دفاع مقدس گنجينهاي از عرفان، معنويت، علم، تدبير، حكمت، حماسه، شجاعت و شهادت است»؛ و شاهد بودیم که در مقابل این گنجينه، مخزني از شقاوت، سبعيت، درندگي و قساوت هم است که توسط صدامیان و حامیانشان معمول میشد. ما به عنوان يك نظامي بايد اين مجموعه را همچون حضرت آقا دقیق بنگریم. حال با این توضیح یک نوع روایت دیگر را هم بیان میکنم.
روايت كميك از جنگ هم هست، مثل فيلم اخراجيها که از منظر طنز به جنگ نگریسته بود. این روایت هم مخاطبین خود را دارد حتی اگر به زعم ما گوارا نباشد. البته آفت اين روايت هم مضحكه و لودگي است كه بايد مراقب بود تا گريبان اين شيوه روايت را نگيرد.
يك روايت ديگر هم هست توسط رسانههاي خارجي كه تخريبي است. مأيوسانه، همراه با ایجاد شك و نقد مخرب، كه متأسفانه با تلاش بیگانگان این روایت در داخل هم ایجاد شده است. این نوع روایت با چهره و نقاب صلحدوستی و آرامشگزینی و انساندوستی، دفاع مقدس را تخطئه و ملکوک نموده و غیرضروری میداند و میگوید اگر با امریکا مصالحه میداشتیم جوانها کشته نمیشدند و شهرها ویران نمیشد. آری این هم روایتی است که از دل و ذهن دشمنان ما تراوش کرده و شکل گرفته است و به داخل نفوذ داده شده است.
در كنار همه اين روايتها، روايت ديگري از جنگ وجود دارد كه عالمانه، واقعبينانه، نقادانه و عبرتآموز است. اين روايت براي شماست برای شما نظامیان و اهل علم نظامی، با يك اما. شما ميدانيد كه تكنوكرات يعني فنسالار. شما همه فنسالار نظامي هستيد. اين روايت از جنگ و گفتمان جنگ نبايد صرفاً فنسالارانه باشد. اگر روايت فقط در نگاه فنسالارانه باشد علمزدگي حاصل ميشود كه آفت اين نوع روايت است، علمزدگي بدون آرمانگرائي است. فنسالارانه نگاه نكنيد، با بنيان آرمانهاي امام و انقلاب و اسلام و قرآن بنگریم و با استدلال و برهانی فنی تبیین کنیم، وگرنه دچار انحراف ميشويد. مثال: چرا عملياتي انجام ميداديم كه احتمال موفقیت کم در آن وجود داشت؟ یا دادن تلفات در آن متصور بود؟ اگر صرفاً فنسالارنه به قضيه نگاه كنيم ميگوييم اشتباه بوده است. باید وقتی 100درصد یقین به پیروزی با صفر تلفات داشتیم حمله میکردیم و اين مأموريت نبايد انجام ميشده. ظلم كرديم، خيانت كرديم و جوان مردم رفت. اما، اگر در روايتتان از جنگ، راهبرد جنگ را ببينيد، آرمانها و منافع ملي را ببينيد، اصول و ارزشهای انقلاب را هم مد نظر داشته باشیم و اهداف دشمن از تحمیل جنگ را بیابیم، یعنی بصیرت داشته باشیم، تاكتيك را هم ببینيم، آنگاه در فنسالاري تاكتيك، آرمانگرايي و مباني اعتقادي نظام را هم ديدهايم و منحرف نشدهایم. هر کدام از روایات معنوی، طنز یا عالمانه ضروری است، ولی به تنهایی کافی نیست، چه اگر ما در جنگ ویرانی، مرگ و شهادت، جراحت و جانبازی، خون و باروت و آتش، یتیمی و اسارت داشتهایم، فتح و پیروزی و سرافرازی و اسیر گرفتن و کشتن دشمن و بر فراز مسجد جامع خرمشهر پرچم جمهوری اسلامی افراشتن و ذلت دشمن را هم شاهد بودهایم؛ اگر در جنگ دعای کمیل و زیارت عاشورا، مناجات شبهای حمله، رفتن روی میدان مین، سینه گشاده به استقبال تیر و ترکش و مسلسل رفتن و با گلوله توپ تانک و خمپاره دست و سر از دست دادن و یا در هویزه تا آخرین گلوله جنگیدن و زیر شنی تانک رفتن داریم، مزاح، شوخی، ادبیات طنز و کلمات قصار و لطایف زیبا و شنیدنی و نشاطآور رزمندگان را هم داشتهایم و از طرفی طراحیهای پیچیده و عملیاتی در زمین و فضا و دریا و اجرای عملیات دقیق و ظریف و سرنوشتساز هم داشتهایم. غفلت از هرکدام خسران دارد و البته برای دانشجویان نظامی، بعد اعتقادی، علمی و فنی جنگ حتما باید دقیقا مد نظر باشد تا در آینده قابل استفاده باشد. با یکی دو مثال نگاه همراه با بصیرت را یادآور میشوم.
منبع: جرا و چگونه باید از جنگ بدانیم، آراسته، ناصر، 1391، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب