تشكلهاي نوپا و سابقهدار با انتشار روزنامهها و هفتهنامهها و پخش شبنامه، برقراري ميتينگها و تجمعات، پخش سرودهاي انقلابي و تصاوير رهبران گروههاي چريكي و رهبران انقلابهاي دنيا با مرام كمونيستي و دادن وعدههاي عوام فريب رؤيايي، افكار قشر جوان را تحت تأثير قرار دادند. سردمداران اين تشكلها با برقراري ارتباط با مهرههاي ناراضي و كسب حمايت كشورهاي خارجي زمينة جنگ مسلحانه در گوشه و كنار كشور را فراهم نمودند به طوري كه در گنبدكاووس درگيري قومي و مذهبي با تحريك و حضور فعال گروههاي چپگرا براي مدتي ادامه يافت.
در آمل نبرد شديدي بين جوانان طرفدار گروههاي چپگرا و طرفداران جمهوري اسلامي در گرفت و در سطح خيابانها و پشتبامها سنگربندي شد. چند هفته شهر حالت جنگي داشت و تعدادي كشته و زخمي از طرفين بر جاي ماند. در وصف مقاومت دليرانة مردم شهر آمل گاهي اصطلاح «شهر هزار سنگر» را ميشنويم كه يادآور آن نبرد خونين است. حوادث و درگيريهايي در شهرهاي استان سيستان و بلوچستان با زمينهسازي اختلاف شيعه و سني و در استان فارس با تحريك اختلافات قومي و دخالت عناصر صاحب نفوذ به وقوع پيوست.
در خوزستان با برانگيختن تعصبات قومي فارس و عرب و اجتماع عدهاي پيرامون «شيخ طاهر آلشبير خاقاني » و با كسب حمايت دولت بعثي عراق درگيري و خرابكاري را دامن زدند و انفجارهايي به ويژه در خطوط و تأسيسات نفتي ايجاد كردند.
در آذربايجان شرقي با ايجاد تشكلي از اجتماع گروههاي مخالف جمهوري اسلامي «حزب خلق مسلمان» را به وجود آوردند و به سرعت در همه جاي كشور حتي در تهران و شهرهاي مركزي نفوذ خود را گسترانيده و با تظاهرات و اقدامات خشونت آميز، جو رعب و وحشت ايجاد كردند.
در كردستان و آذربايجانغربي با زنده كردن نام رهبران فرقة دموكرات گروههايي با نام حزب دموكرات ـ كومله ـ پيكار ـ رزگاري اعلام موجوديت نموده و با علم كردن افرادي مانند «شيخ عزالدين حسيني» با عنوان رهبر اهل تسنن كردستان و دامن زدن به اختلاف ديدگاه روحانيون شيعه و سني درگيريهايي در منطقه به خصوص در شهرستانهاي سنندج، نقده، مياندوآب، اروميه، تكاب و شاهيندژ به وجود آوردند و زمينة تسلط ضدانقلاب بر شهرهاي كردستان و آذربايجانغربي را فراهم نمودند. برخي شهرها در حيطة نفوذ كامل مخالفين حكومت بود. از جمله؛ مهاباد، بوكان، سقز، بانه، سردشت و …
حضور و اعمال نفوذ سازمانهاي چريكي مانند شاخههاي فداييان خلق، مجاهدين خلق و حزب توده در تشديد اختلافات و يا حمايت از گروههاي ضد جمهوري اسلامي در اخبار و گزارشات ديده ميشد.
- زمزمة مأموريت كردستان
با توجه به شرايط متشنج و ناپايدار مناطق كردنشين استانهاي كردستان و آذربايجانغربي و سابقة حملة احزاب دموكرات و كومله به پادگانها كه آخرين آن در ايام عيد نوروز سال 58 در سنندج اتفاق افتاد و احزاب چپگرا با تحريك احساسات مردم به ويژه جوانان توانستند براي مدتي پادگان را در محاصره گرفته و كشتار و ويراني به وجود آورند.
نيروي زميني در صدد بود تا پادگانها را تقويت نمايد. بنابراين زمزمة اعزام گردان 139 به پادگان سنندج به گوش ميرسيد. در توجيه مأموريت، مسؤولين تيپ و گردان به ظاهر موضوع را ساده و مأموريتي براي حفاظت از پادگان و جلوگيري از ورود يا دستبرد احتمالي مخالفين قلمداد مينمودند. گفته ميشد گردان در داخل پادگان سنندج مستقر ميشود و صرفاً مأموريت حراست از پادگان و دفع هجوم احتمالي ضدانقلاب را عهدهدار ميشود و البته اين مأموريت در واقع تقويت يگانهاي تيپ يكم لشكر 28 بود.
در آن زمان هيچ يك از ما تجربة درگيري با گروههاي ضدانقلاب را نداشتيم و باور نميكرديم كه آنان بتوانند يا بخواهند به صورت گسترده به پادگان حمله كنند. بنابراين مأموريت را خيلي جدي و خطرناك تصور نكرده و بلكه حضور يگان را بدون درگيري و خشونت تصور ميكرديم؛ به طوريكه لباس شخصي براي گردش در شهر، كتاب و ساير لوازم مورد استفاده در اوقات بيكاري و فراغت را جزء وسايل همراه خود در مأموريت منظور كرده بودم. زمان اعزام مأموريت مشخص نبود، اما هر روز گزارشهايي از درگيريهاي پراكنده در اخبار راديو ـ تلويزيون و روزنامهها پخش ميشد كه حكايت از شكنندگي آرامش نسبي به دست آمده داشت و آغاز مأموريت را جديتر مينمود.
منبع: استقبال خونین ، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، 1390، نشر صرير
انتهای مطلب