چند نفر گروه فرماندهي گردان رزمي 139 را همراهي ميكردند؛ از جمله استوار حقيقتطلب، گروهبان فريدون رمضاني و تعدادي سرباز وظيفه كه مركز مخابرات را فعال نمودند. از سپاه آقايان ناصر كاظمي و ابراهيم همت حضور پيدا كردند. آقاي كاظمي كه از چند ماه قبل به لحاظ ابراز لياقت و شجاعت به فرماندهي سپاه پاسداران ناحية كردستان منصوب شده بود، در اين عمليات و به طور كلي در منطقة كردستان عاليترين مقام پاسدار محسوب ميشد و آقايان همت و متوسليان زير نظر ايشان عمل ميكردند. كاظمي به لحاظ اخلاق و رفتار خوب، به ويژه سابقة عملياتي خوب و تجربيات فراوان مورد احترام فرماندهان ارتشي و سپاهي بود. ايشان در عمليات محمدرسولالله(ص) بيشتر به عنوان ناظر ايفاي نقش نمودند و هدايت يگانها به عهده فرماندهان مربوطه بود. به هر حال حضور وي در محور نوسود كه امكان موفقيت در آن بيشتر و از اهميت بالاتري برخوردار بود، باعث دلگرمي شد و ما از ديدار مجدد او خوشحال شديم. دستورات لازم به فرماندهان گروهان داده شد و همه منتظر فرا رسيدن ساعت حركت مانديم. زمان آغاز عمليات ساعت 2 بامداد روز دوازدهم تعيين شده بود. هدايت گروهان يكم در اين عمليات به عهده ستوان عليمحمد هاديزاده بود كه با گروهاني بسيجي از نيروهاي سپاه به صورت ادغامي و در كنار هم عمل ميكردند و در سمت طويله در سه مسير به طرف پايگاههاي كمرسياه، طرفين درة دزاور به طويله و گملي حركت ميكردند. فرماندهي گروهان دوم را ستوانيكم عسکر نيازي به عهده داشت كه اين يگان هم به همراه قسمتي از نيروهاي سپاه به منظور پاكسازي كمينهاي چلپ چنار (نقطهاي نسبتاً مرتفع مشرف بر بخشي از نوسود و جاده مرزي شوشمير در نزديكي دكل مخابراتي نوسود) و كل هرات كه آخرين قسمت مرتفع قله شمشي و مشرف بر شهر طويله عراق است تك را آغاز مينمودند. نيروهاي سپاه در محور كل هرات كه در خط هجوم قرار داشتهاند، حداكثر تا 60 نفر تخمين زده ميشود كه مسئول آن قسمت به نام قهرماني با فرمانده گروهان ارتشي همكاري ميكرد. گروهان سوم به فرماندهي ستوانيكم محمدرضا يادگاري، يك گروهان از سپاه و يك دستة تقويت شده از ژاندارمري ميبايست پس از پاكسازي غرب نوسود به سمت مرز شوشمير و قلة سوني پيشروي نمايند. ساعتي قبل از زمان حركت به سمت محور ملندو حركت كردم تا بر آمادگي نيروهاي ادغامي اين محور نظارت كرده و از حركت به موقع آن اطمينان يابم.
زمين پوشيده از برف بين قله تا كلهقندي و ملندو را كه در آن ساعت كاملاً يخ بسته و ليز بود، با دشواري پيمودم. گروهان يكم و نيروي پاسدار در سه نقطه گرد آمده و آمادة حركت بودند. موفق به ديدار دو قسمت مستقر در كله قندي و ملندو شدم، اما نيروهاي اعزامي به سمت كمرسياه در پايگاه كمرماموله تجمع كرده بودند و فرصت رفتن به آنجا را نداشتم. يگان را بدرقه نموده و تا مسافت كوتاهي آنان را همراهي كردم. آنان در سكوت مطلق و به آهستگي روي برفهاي منجمد حركت ميكردند. صداي شكسته شدن برف زير پاها كه تا چند متري شنيده ميشد تنها صدايي بود كه به گوش ميرسيد. با شروع حركت، افراد بر روي يخ لغزيده و زمين ميخوردند. فاصله با دشمن كم و زمين لغزنده بود؛ بنابراين رزمآوران با سرعت بسيار كم و در سكوت حركت ميكردند تا دشمن را غافلگير كنند. آسمان صاف و ستارگان ميدرخشيدند. هوا نسبتاً سرد ولي براي كمتر از يك ساعت توقف قابل تحمل بود. به يقين آن شب و آن صحنه براي افراد شركت كننده در عمليات در تمام عمرشان كم نظير و استثنايي بود. آنان با بدنهاي پوشيده از لباس گرم زمستاني و از سر تا پا مجهز به محافظهايي مانند كلاه پشمي و نخي. شال، دستكش، جوراب ضخيم زمستاني و اوركتهاي بلند و با حمل كوله باري سنگين از اسلحه و مهمات و ديگر ملزومات رزم در زميني كوهستاني و شيبدار، سنگلاخي و سفيد پوش از برف به سمت دشمن مستقر در مواضع و سنگرهاي مستحكم به آرامي قدم بر ميداشتند و در فكر بودند كه تا ساعاتي ديگر چه وضعي پيش خواهد آمد و چه حوادثي روي خواهد داد! بازي مرگ و زندگي بود و به سوي گلولههاي دشمن مجهز به سلاح خودكار پيش ميرفتند. اي كاش امكان فيلمبرداري از آن صحنه و ديگر صحنههاي درگيري رزمندگان وجود داشت. به ناچار و با ذهني مشغول به سمت پاسگاه تاكتيكي مراجعت كردم. حدود يك كيلومتر به تنهايي و از لابهلاي سنگلاخها و بر روي برف لغزنده راهپيمايي كردم. با قياس اين مسير كم با حركت آنهايي كه از سمت مريوان به ارتفاع توانير راهپيمايي ميكردند، ميتوان فهميد كه چقدر كار آنان دشوار و حركت در داخل برف و آن زمين ناهموار، پرزحمت و طاقتفرسا بوده است! چند بار توقف كرده و مواضع عراقيها را تماشا نمودم. هيچ فعاليتي ديده نميشد و از نيروهاي خودي در حال حركت هم آثاري ديده نميشد و صدايي به گوش نميرسيد. حدود نيم ساعت بعد از حركت نيروهاي تكور وارد سنگر عمليات شدم. تيم خبرنگار با دستگاه ضبط صوت، دوربين عكاسي و ديگر وسايل خبرنگاري در پاسگاه حضور داشتند و مشغول ضبط فرمان حمله توسط سرگرد نقدي فرمانده يگانهاي ارتشي و برادر ابراهيم همت فرمانده پاسداران بودند. آنها با هر يك از اين دو نفر مصاحبه كرده و نظر آنان را دربارة اهداف عمليات و پيشبيني نتيجة حمله جويا شدند. ساعت حركت از پايگاههاي خودي 2 بامداد تعيين شده و يگانها به موقع از محل تجمع خود عزيمت نمودند.
منبع: عبور از سیروان، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، ۱۳۹۱، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب