ممكن است هواپيماهاي جنگندة عراقي در محل اجراي مأموريت بمباران يا در حين مراجعت مورد اصابت گلوله سلاح ضدهوايي قرار گرفته و پس از طي مسافتي سقوط كرده باشد. حال كساني كه سقوط آن را مشاهده كرده و خود نيز با سلاح سبك به سمت آن شليك كردهاند، بر اين باور باشند كه خود، آن جنگنده را ساقط كردهاند. در واقع بروز نقص فني و اشتباه خلبان مهمترين علت سقوط اينگونه جنگندهها بود. ارتش جمهوري اسلامي هم بخشنامهاي صادر نموده بود، چنانچه هر نظامي موفق به ساقط كردن يك هواپيماي جنگنده شود، به يك درجه ترفيع و چنانچه يك دستگاه تانك را منهدم نمايد، به يك سال ارشديت نايل خواهد شد. اميد به نيل ترفيع و ساير امتيازات و باور عدهاي كه ميتوان با سلاح سبكي چون ژ ـ 3 و كلاشينكف يك جنگندة دشمن را ساقط نمود، سبب تلاش بيشتر افراد براي رسيدن به اين مقصود بود و در بعضي موارد حتي با احتمال سقوط جنگنده يا انهدام دستگاه زرهي، بعضي افراد مدعي دريافت امتياز ميشدند؛ از جمله همين استوار بيات متخصص تخريب و مينبرداري كه در صفحات قبل ذكري از ايشان به ميان آمد. استوار مهندس بيات كه از جانب فرماندهي قرارگاه غرب براي انجام امور تخريب به گردان 139 مأمور شده بود، اهل كرمانشاه بود و از اوايل شروع مأموريت به لحاظ انس و الفتي كه با درجهداران گروهان يكم پيدا كرده بود محل استقرار خود را در داخل گروهان ما انتخاب نمود. استوار بيات مدعي بود كه در تنگة دوآب با تفنگ ژـ 3 به يك ميگ عراقي شليك نموده، آن را مورد اصابت قرار داده و ميگ در هانيگرمله سقوط كرده است. هانيگرمله يك روستاي مرزي ايراني است در مقابل بياره و شمال شهرك الطويله عراق. به احتمال زياد جنگندهاي از عراق در آن ناحيه سقوط كرده كه گزارش آن به بيات هم رسيده بود؛ زيرا ما حتي از روي ارتفاعات نوسود هم قادر به مشاهدة هانيگرمله نبوده و فاصلة زياد و پايين بودن سطح آن منطقه مانع ديد ميشد. استوار بيات مرتباً اين ادعاي خود را تكرار ميكرد و با اراية گزارشات به مبادي مختلفي پيگير موضوع بود. او صورتجلسهاي تنظيم و عدهاي به عنوان شاهد آن را امضاء كرده بودند. بيات ميگفت آقاي كاظمي فرماندار پاوه هم آن را امضاء كرده است. البته چون آقاي كاظمي براي ارجاع برخي مأموريتها با بيات سر و كار داشت و او را كاملاً ميشناخت، به نظر ميرسيد بيشتر به منظور تشويق او به كار، دربارة يك درجه ارشديت او اقدام كرده است. به هر حال استوار بيات با استفاده از جاذبهاي كه در بيان داشت، سقوط هواپيما را به خود مرتبط نموده و يك درجه ارشديت گرفت. اين حركت استوار بيات ديگران را هوشيارتر كرد تا از موقعيت استفاده كنند؛ به طوري كه يكي ديگر از افسران كادر نيز مدعي ساقط كردن يك فروند جنگندة عراقي شد. در صفحات قبل گفته شد كه پس از بمباران هوايي منطقه نودشه و كوه قلي شايع شد كه يك فروند جنگندة عراقي در خاك آن كشور و در منطقهاي جنگلي بين سوسكان و حلبچه (دامنة شمالي كوه شنيدروي)سقوط كرده است. اين مورد در مرحلة دوم هجوم هواپيماهاي عراقي رخ داد. در اين مرحله بود كه يك فروند جنگندة عراقي بر فراز پايگاه ما و يگان پاسدار مجاور گروهان ظاهر شده و در سطح پايين به سمت عراق مراجعت كرد و ما توانستيم با سلاح سبك گلولة زيادي به سمت آن شليك كنيم. اما اينكه جنگنده مورد اصابت قرار گرفته، گلولهها مؤثر بوده و يا سقوط هواپيما به هر علتي صحت داشته يا نه، امري است دشوار! زيرا ما دسترسي به مكان سقوط احتمالي جنگنده را نداشته و صرف مشاهدة دود و آتش صحت موضوع را ثابت نميكرد. اين افسر كه اخيراً از فرماندهي گروهان دوم تعويض و دوباره به گروهان يكم اختصاص يافته بود، در شغل فرمانده دستة ادوات به عنوان معاون من انجام وظيفه ميكرد. آن روز ايشان از روستاي نروي به طرف خط مقدم حركت كرده و حدود سه ساعت بعد از بمباران وارد پايگاه شد. سفارشات لازم را به او كرده و خود عازم روستاي نروي شدم تا از آن طريق به پاوه رفته و چند روزي به مرخصي بروم. هنوز چند دقيقهاي از حضورم در اتاق عمليات گردان در نروي گذشته بود كه وي بيسيمي با ستوانيكم عبدالحسين سلطانپناه تماس گرفت و موضوع سقوط يك فروند جنگندة عراقي در مقابل پروينه در داخل خاك عراق را به اطلاع ايشان رسانيده و پيشنهاد نمود موضوع صورتجلسه شود. سلطانپناه از پيشنهاد او استقبال نموده و طبق معمول كه شوخي ميكرد به او گفت اگر تو يك درجه بگيري چه نصيب من ميشود؟ بعد از اتمام مكالمه به سلطانپناه گفتم من بهتر از ايشان در جريان هستم؛ زيرا خود در صحنه بوده و محل برخاستن دود را مشاهده كردهام. احتمال سقوط هواپيما ضعيف است، بنابراين نياز به تحقيق بيشتري ميباشد و امضاي صورتجلسه كار درستي نيست. ساعتي بعد به وسيلة يك دستگاه خودرو پاسداران كه عازم پاوه بود، نروي را به قصد بنه و ستاد گردان مستقر در حوالي نجار ترك كردم و روز بعد به مدت 5 روز به مرخصي رفتم. پس مراجعت از خرمآباد، ستوانيكم عسكر نيازي فرمانده جديد گروهان دوم به اتفاق گروهبان وليالله رفيعي و گروهبان حسنرضا صادقي كه با آن افسر كادر رابطة خوبي نداشتند، در نجار به چادرم آمده و معترض بودند به اينكه فلاني صورتجلسه تنظيم كرده و با گزارشي كذب درصدد دريافت يك درجه ارشديت است. به آنان گفتم من در محل نبوده و صورتجلسه را امضاء نكردهام؛ ايشان در غياب من صورتجلسهاي تنظيم و به امضاي تعدادي از افراد كه آنها هم خبر سقوط را شنيده بودند ميرساند و صورتجلسه از طريق گزارش نوبهاي گردان به قرارگاه غرب ارسال و يك نسخه نيز به تيپ 84 در جنوب فرستاده ميشود. بعد از مدتي از طريق ستاد مشترك ارتش خواستار اطلاعاتي دربارة نحوة سقوط جنگندة مورد بحث شده بودند. اطلاعاتي شامل نوع هواپيما، سمت پرواز، مختصات دقيق محل سقوط، زمان دقيق سقوط هواپيما و… به دنبال اين مكاتبه سرهنگ ابراهيمزاده فرمانده گردان مرا احضار كرده و شرح ماجرا را پرسيد. چگونگي قضيه را برايش شرح دادم. ايشان گفتند حال اگر شما تأييد ميكني هواپيمايي سقوط كرده، ما فرم خواسته شده را به كمك خودتان تنظيم ميكنيم و ميفرستيم ولي اگر تأييد نكني جواب ميدهم كه موضوع صحت ندارد. به او عرض كردم اگر يقين داشتم و يا سقوط جنگنده قريب به يقين بود، خودم گزارش ميدادم. به نظرم احتمال سقوط جنگندة دشمن ضعيف است. بنابراين گردان پاسخ داد كه موضوع مشكوك است و به دنبال كسب اطلاعات تكميلي هستيم!
منبع: عبور از سیروان، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، ۱۳۹1، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب