بنابراين تدارك آنها به وسيلة افراد پياده و در خفا انجام ميشد، ولي بعد از مدتي محل آنها براي عراقيها آشكار شد و آنها را زير آتش گرفتند. اين نيروي تأميني براي شناسايي سنگر عراقيها و پيدا كردن راههاي نفوذي به مواضع آنها مفيد بود و فعاليتهاي روزانة آنان را زير نظر داشت و از همين محل شناسايي لازم براي ادامه عمليات به عمل آمد و در مراحل بعدي اين پايگاه محلي براي تدارك نيروهاي تكور گرديد.
ستاد گردان 139 و گروهان اركان نيز پس از استقرار نيروها در خط جديد از محل ورزشگاه نيمه تمام پاوه به حوالي روستاي نجار تغيير مكان داد و حدود 10 كيلومتر به مواضع خط نزديكتر شد. قسمتهاي مختلف گروهان اركان و بنة گروهانهاي پياده در منطقة نسبتاً جنگلي و پوشيدة نجار مستقر گرديدند و به دنبال آن محل و ستاد فرمانده عمليات پاوه نيز به نجار و جوار فرمانده گردان 139 تغيير مكان نمود. وضع جبهة نبرد هم تا حدودي عادي شد و گرچه تيراندازي عراقيها مداومت داشت اما از شدت و حجم آن كاسته شد. مشكل تداركات همچنان وجود داشت و با تعداد كمي قاطر كه در اختيار داشتيم و مسير طولاني، تداركات كاري خسته كننده بود. خودرو هم جهت تداركات در اختيار نداشتيم و چنانچه ظرف غذا به موقع به كنار جاده و محلي در حوالي كل چنار حمل نميشد براي حمل آن به نجار به دردسر ميافتاديم و ميبايست منتظر عبور خودروهاي سپاه ميشديم.
محل آشپزخانههاي صحرايي و پخت غذا در نجار بود و يك دستگاه خودرو آيفا روزانه يك بار و گاهي دوباره ناهار و شام را تا كل چنار حمل ميكرد و از آنجا تا پايگاه حدود دو كيلومتر مسير كوهستاني بود و غذا و آب توسط قاطر حمل ميشد و ميبايست ظرفهاي خالي غذا را به موقع به همان محل تخليه ميكرديم تا به وسيلة همان خودرو به نجار حمل شوند. يگان پاسدار از امكانات بسيار خوبي چه از نظر تعداد قاطر و چه از نظر تعداد خودروهايي كه در محل تردد ميكردند برخوردار بود و گاهي هم براي جابهجايي افراد از امكانات خودرويي پاسداران استفاده ميشد. سپاه پاوه با دريافت كمكهاي فراوان دولت و بسيج مردمي روز به روز تقويت ميشد و همزمان با كسب تجربيات رزمي و دريافت نيروهاي بسيجي تازه نفس از سراسر كشور، كارايي رزمي بهتري به دست ميآورد. فرماندهان آن به ويژه كاظمي و همت تجربيات خوبي كسب كرده بودند و با در اختيار داشتن امكانات وسيع بر تلاش خود براي توسعة وضعيت و رسيدن به مرز ميافزودند و به دنبال اجراي عمليات بعدي با فرماندهي قرارگاه غرب و فرماندهي سپاه پاسداران كرمانشاه در ارتباط بودند.
فرماندهي گردان 139 نيز با اجارة يك باب منزل در روستاي نروي پاسگاه عملياتي رده جلوي خود را فعال نمود. در اين پاسگاه يك مركز ارتباط بيسيم به طور مداوم فعال بود كه يك يا دو درجهدار و چند سرباز آن را اداره ميكردند. استوار حقيقتطلب، گروهبان فريدون رمضاني، گروهبان حاجعلي دالوند و گروهبان شاهعباس حسنوند به نوبت مركز ارتباطات را اداره ميكردند. سروان عبدالحميد رزاقي رئيس ركن سوم گردان يا افسران مأمور به گردان و مدتي هم ستوان يكم سلطانپناه در نقش افسر عمليات پاسگاه را اداره ميكردند.
پخت نان مصرفي يگانهاي مستقر در خط نيز به پيمانكار پخت نان در روستاي نروي سپرده شد. البته گردان دستمزد ميداد و چند زن روستايي با دريافت آرد و كپسول گاز و لوازم پخت، نان مصرفي روزانه را تهيه مينمودند. نان لواش به وسيلة ساج پخته ميشد و كيفيت آن هم نسبتاً خوب بود. سرگرد ايرج حيدري از معاونت گردان تعويض شده و به جاي وي سرگرد طيبي منصوب شده بود. ايشان و چند نفر افسر مأمور ديگر از جمله سروان پيراحمدي در امور اداري و لجستيكي فرمانده گردان را ياري ميكردند. بعد از مدتي سرهنگ2 ايرج شهباز از فرماندهي عمليات پاوه تعويض شده و با ستاد مربوطه به يگان اولية خود مراجعه نمودند و به جاي آنان چند نفر ديگر ادارة امور را در دست گرفتند. فرمانده جديد و همكارانش كه اهل كرمانشاه بودند، با يگانهاي خط مقدم ارتباطي برقرار نكردند و ظاهراً عملكرد آنان ضعيفتر از فرماندهي قبلي بود. اين ستاد كه نقش رابط بين فرماندهي منطقة غرب با گروه رزمي 139 و هماهنگي با سپاه پاوه را بر عهده داشت، در فصل تابستان مأموريتش به اتمام رسيد و فرماندهي گروه رزمي 139 خود اداره و هدايت يگانها را عهدهدار شد. توضيح اين نكته لازم است كه استعداد و امكانات گروه رزمي 139 تقريباً ثابت بود و با توجه به وسعت منطقة استحفاظي و دفاعي واگذاري، امكان اجراي عمليات به تنهايي را نداشت و فرماندهان، نيرو و امكانات اضافي در اختيار نداشتند؛ بنابراين گردان با حداكثر توان و گاهي با صرفهجويي در قوا در عمليات شركت مينمود.
منبع: عبور از سیروان، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، ۱۳۹1، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب