در طریق تجوید
حمید سبزواری
خود آگهان که زخون گلو وضو کردند
حیات را زدم تیغ جستجو کردند
دلشکسته به میقات دوست آوردند
درستی سفر عشق آرزو کردند
زشوق وصل گریبان صبر چاک زدند
سپر فکنده به میدان عشق رو کردند
سری که در چمن سروری سرآمد بود
به یک اشاره ابرو نثار او کردند
مگر به کعبه تجرید سرفراز آیند
سبک به زمزم توحيد شستشو کردند
زهر چه بود گذشتند جز ارادت یار
ز هر که بود گسستند و رو بدو کردند
به سرخرویی گل روز حشر برخیزند
بهپاس آنکه گل از دست دوست بو کردند
چه فارغاند زاندیشه شراب و طعام
جماعتی که گل خویش را سبو کردند
به فکر چاره دیوانگان عشق مباش
که چاره را زغم خویش چارهجو کردند
زبان عقل زتوصیف عشق معذور است
سخن بس است اگر ترک گفتگو کردند
قتيل خنجر آن تشنهلب شهيدانم
که دل به بحر نهادند و ترک جو کردند
کبوتران سبک سیر دره پیما را
کسی ندید که با آب و دانه خو کردند
به تیزگامی برق از حساب درگذرند
که خود محاسبه خویش موبهمو کردند
«حميد» غبطه برم به سبک روان طريق
که طوف خانه محبوب را نکو کردند
منبع: هفتمین فصل غزل ، مجموعه شعر دفاع مقدس ، 1376، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
انتهای مطلب