اطاق جنگ
سرباز دوستمحمدي گفت: قربان جناب سروان توفيق فرمودند. پيام را بدست جناب سرگرد بدهيد!
متن پيام خوانده شد: فرماندهان رأس ساعت 22:25 در ستاد فرماندهي حضور به هم رسانند.
باغ فلاحت در تاريكي غوطه ميخورد. از آسيبپذيري نگاه خشمگين دوربين ديد در شب مجبور بوديم با چراغ خاموش حرکت کنيم، همانند گربهاي در تاريکي بکندي پيش ميرفتيم. بارش آتش توپخانه و صداي هيبتانگيز انفجار گلولهها، همچنان ادامه داشت. بالاخره تابلوي ورودي باغ فلاحت را ديديم.
محافظين سنگر ستاد و فرماندهي، پس از بازديد اجازه ورود به داخل سنگر ستاد را دادند.
پس از پايين رفتن از چند پله وارد دخمهاي كه به زيرزمين راه داشت شدم. جمعي از افسران و فرماندهان دعوت شده در ميان راهروها بودند و انتظار ورود به جلسه را داشتند!
ساعت 2245 دقيقه محافظان امنيتي اطاق جنگ کارت شناسائي و برگ دعوت ورود به جلسه را کنترل و اجازه ورود به داخل سنگر ستاد فرماندهي داده شد. فرمانده لشگر 81 زرهي جناب سرهنگ باوندپور جهت تأييد و تکميل گزارش افسر عمليات ستاد جنگ به طرف تريبون رفت. مقابل نقشه وضعيت قرار گرفت. نگاه تشکرآميزي به فرماندهان حاضر در جلسه انداخت. پس از کسب اجازه از فرمانده قرارگاه غرب سرهنگ عطاريان به نماينده عقيدتي سياسي اشاره نمود که چند آيه از کلام الله مجيد تلاوت كند. از ترنم نغمه ملکوتي، آرامش و سکوتي در جلسه پديد آمد. فرمانده لشکر لب به سخن گشود! پس از ذکر نام خداوند تبارک تعالي، درود به رهبر کبير انقلاب، و سلام، درود به شهداء 72 تن و سلام به حظار در جلسه و فرماندهان، در جبهه غرب به ويژه منطقه عملياتي گيلانغرب.
اخيراً در جبهه جنوب يگانهائي از ارتش و سپاهپاسداران عمليات طريقالقدس را در منطقه سوسنگرد، بستان اجرا نمودهاند.
اين عمليات موفقيتآميز و چشمگير بوده، ايجاب ميكند كه ما هم در اين منطقه يك عمليات آفندي به منظور اهداف زير انجام دهيم:
الف: توسعه مواضع پدافندي و بدست آوردن مواضع مناسبتر .
ب: کاهش توان رزمي دشمن، با وارد آوردن تلفات، خسارات و فرسايش
پ: افزايش روحيه، تجربه، و مهارت يگانهاي خودي در عمليات آفندي،
ج: آزادسازي جاده تدارکاتي و ارتباطي نيپهن که محور اتصال قصر شيرين به گيلانغرب ميباشد.
ديدار رخسار همقطاران مخلص و شيفتگان جنگ حق عليه باطل، بهويژه:
1ـ فرمانده محترم لشكر 81 زرهي سرهنگ باوندپور
2ـ فرمانده گروه رزمي كبير سرهنگ بيژن کبيري
3ـ فرمانده گردان 285 تانک سروان مجيد مردانپور
4ـ معاون گردان 285 تانك سروان غلامعلي پورشاسب
5ـ فرمانده گردان 110 پياده تيپ 2 لشکر 77 مشهد سرگرد جبراني
6ـ فرمانده گردان ژاندارمري و ساير افسران مسئول که جهت توجيه شدن در اجراي مأموريت، در زير سقف گچي گنبدي شکل جمع شده بودند چقدر لذتبخش بود!
هر يک از فرماندهان با چهرهاي مصمم و غرور آفرين آمادگي خود را براي جانباختگي اعلام كردند!
نقشه وضعيت بر ديوار سنگر نصب شده بود. نگاه فرماندهان را بخود جلب کرد.
افسر عمليات سرهنگ احمدي کنار نقشه ايستاده بود و منتظر اجازه فرمانده محترم لشگر بود. تا لب به سخن باز كند.
– به نام خداوند هستيبخش با کسب اجازه فرمانده محترم. توجه فرماندهان عزيز را به آشنائي با منطقه عمليات جلب ميکنم.
چوبدستي را روي نقشه حركت داد. حد و حدود منطقه عمليات را شرح داد. در ادامه توجيه و آشنايي، منطقه عمليات بود. که فرماندهان کاملاً بگوش و نقشه وضعيت را با چشمان ولع زده برانداز ميگردند. همانند شير غرشکنان داد دل را به سخن پسند گردند!
– استاد اينطوري که نقشه نشان ميدهد گوئي دشمن تا نزديک قلب ما پيشروي داشته است. افسر عمليات با نگاه هوشيارانه به نقشه چوبدستي را روي معابر وصولي و محورها محدود پيشروي حرکت داد گفت!
– همانگونه كه مستحضريد، دشمن در ابتدا تجاوز خود را با 5 لشكر زرهي و دو لشكر مکانيزه و 5 لشكر پياده در سراسر مرز به ويژه در جبهه جنوب (منطقه خوزستان) به خاك جمهوري اسلامي ايران آغاز نمود. در روزهاي نخست نيروهاي دشمن به پيشروي ادامه دادند. در جبهه جنوب تا عمق حدود 90 کيلومتر و در جبهه غرب تا عمق حدود 45 کيلومتر نزديک سر پل ذهاب پيشروي نمودند.
در منطقه غرب نيروهاي دشمن از طريق دو معبر وصولي مواضع فعلي را در منطقه سرپل ذهاب اشغال كردند.
معبر يکم: قصر شيرين و سرپل ذهاب. معبر دوم: قصر شيرين، دشت ديره، چم امام حسن، تنگ حاجيان و گيلانغرب.
اهداف متجاوز، تصرف منطقه سرپل ذهاب و قطع جاده قلاچه اسلامآباد غرب ميباشد.
افسر عمليات نگاهش را از نقشه برداشت و با لحني آرام گفت:
– اميدوارم رضايت خاطرتان از اين گزارش حاصل شده باشد.
فرمانده لشكر به فرمانده گروه رزمي كبير رو كرد و گفت:
– اميدواري با ياري ايزد منان و همت بچههاي شجاع و رزمنده شاخ گاو را بشكنيم و دشمن را از خانه برانيم.
سرهنگ كبيري پس از اداي احترامات نظامي، به چشمان فرمانده نگاه دوخت و گفت:
– قربان خاطرتان آسوده باشد. ما علاوه بر اينكه شاخ گاو را ميشكنيم، بلائي بر سر متجاوزين ميآوريم كه مرغان هوا به حالشان گريه كنند.
پاسي از شب گذشته بود و عجيب آنكه صداي غرش از دهانه آتشبارها و تيربارها به گوش نميرسيد.
گويي تاريکي شب خفه و خاموشان کرده است. زيرا چهره واقعي هر جنبنده زيرپوست سياهي شب پنهان ميشود و از تحرک و خودنمائي باز ميماند.
منبع: جنگ و زندگی، پزشکی طوسی، سید بهاالدین، 1389، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب