. اين بخش از كوه، خود به صورت رشتهاي است كه از روستاي كوچك شركان مشرف بر رودخانه سيروان تا درة طويله در مرز عراق امتداد دارد. اين رشته كه به صورت يالي طولاني تا مرز عراق امتداد دارد، از سمت جنوب به روستاهاي نروي، نيسانه، تشار، شهر نوسود، شوشمشير بالا و شوشمشير پايين و از سمت شمال به روستاي بزرگ نودشه مشرف است. ارتفاع آن از شرق به غرب افزايش مييابد و در قلة شمشي به حداكثر ميرسد. بعد از اين قله دوباره ارتفاعِ رشته كم ميشود تا به كل هرات ميرسد. اين قسمت از ارتفاع بر شهرك طويله و درة آن كه حاشیه مرز است، اشرافيت دارد و از آنجا با شيبي بسيار تند به درة طويله ختم ميشود؛ اما امتداد آن متمايل به چپ به سمت روستاي مرزي شوشمير بالا، كشيده ميشود. اين ناحيه صخرهاي و در بعضي نقاط عبور افراد پياده از آن دشوار است و شيب آن به سمت ايران خيلي تندتر است و به نام قلة سُني(سوني) ناميده ميشود. طول رشتة كماجر از رودخانة سيروان در مقابل داريان تا درة طويله 20 كيلومتر تخمين زده ميشود اما محدودة مورد نظر 12 كيلومتر از نقاط مرتفع و حساس كوه را در بر ميگرفت. اين بخش كوهستاني از شرق و شمالشرقي به درة حجيج و اين ناحية صعبالعبور مشرف است و در شمال آن ارتفاعات اورامان تخت قرار دارند كه بلندترين نقطة بين مريوان و نوسود است. ارتفاعات و درههاي آن نيز برفگير ميباشد. قلة شمشي در اين رشته، ديد نظري وسيعي به عمق خاك عراق دارد و از آنجا سد دربنديخان، روستاهاي بياره، هانيگرمله و حاشية شهر حلبچه ديده ميشود. هدفهاي تعيين شده به شرح زير بود:
از سمت شرق، هدف «الف» كه دكل نودشه مركز آن بود، معروف به کل چنار، نقطهاي ارتفاعي است كه جادة روستايي نروي به نودشه از آن عبور ميكند. هدف «ب» قسمتي از بلندي در غرب هدف «الف» به نام كوه قلي كه بر روستاهاي نودشه و نروي مسلط بود. هدف «پ» كه به نام يال كماجر معروف است و بعد از قلة شمشي بلندترين نقطه و از نظر ديد و تير داراي اهميت بود. هدف «هـ» كه همان قلة شمشي است.
استعداد نيروي موجود براي تصرف اين اهداف شامل گروهانهاي يكم و دوم گردان 139 و دو گروهان نيروي بسيجي و پاسداران بومي پاوه بود كه در عمليات آمار شركت كنندة آنها نامشخص بود.
برآورد نيروي فرمانده عمليات پاوه براي اجراي اين مأموريت كافي نبوده بلكه نيروي موجود حدود يك سوم توان مورد نياز بود. به احتمال زياد آنها نتوانسته بودند نيروي بيشتري جذب كنند اما از همه مهمتر اشكال طرحريزي در برآورد توان يگانها براي دستيابي به اهداف تعيين شده بود. هدفهاي مورد نظر در منطقهاي مرتفع قرار گرفته بودند كه زمان وصول به آنها از محل حركت يگانها و آغاز عمليات بيش از آن كه پيشبيني شده بود، طول ميكشيد. آنجا منطقهاي با شيب بسيار تند و صعود از آن در شب با تجهيزات براي سربازان عادي كاري دشوار بود. بعداً معلوم شد كه ميبايست براي تصرف هدف نهايي كه قلة شمشي بود، عمليات مرحلهبندي ميشد تا پس از تصرف هدفهاي الف، ب و پ، بتوان براي رسيدن به هدف «هـ» مجدداً طرحريزي نمود.
سرهنگ ايرج شهباز كه در گارد شاهنشاهي خدمت كرده بود، افسري جدي، پركار و چابک بود. او مدت كوتاهي كه يگان را براي اجراي عمليات آماده ميكرد تلاش فراواني به منظور آموزش كدهاي مختلف، آماده نمودن وسايل تداركاتي و تهية مهمات و جيره نمود اما شناسايي او و تيم همراهش از هدفها و منطقة عمليات بيشتر بر مبناي نقشه و مشاهدة نظري منطقه از فاصلة دور بود، زيرا او خود نتوانسته بود به عمق منطقه نفوذ كرده، مسيرهاي پيشروي، عمق و عرض هدفها، فاصلة آنها از محل شروع عمليات، صعبالعبور بودن صعود در شب و تسلط نيروي عراقي بر قلة شمشي و بخشي از ارتفاع كماجر را به خوبي ملاحظه كند. مبناي تصميمگيري و برآورد وي مشاهدة اهداف از روبهرو و گزارشهاي پاسداران بومي بود كه دستيابي به آن با نيروي موجود و يا در يك مرحله عملي نبود. در آن شرايط ما هم مانند ايشان فكر ميكرديم، زيرا قلة شمشي از دور و محلي كه ما را براي شناسايي و توجيه بردند، نزديك و چسبيده به قلة كماجر به نظر ميرسيد و اختلاف ارتفاع آن هم كم ديده ميشد. اما زماني كه ما بر روي ارتفاع كماجر مستقر شديم، معلوم شد تا قلة شمشي حدود 5 كيلومتر يا بيشتر فاصله هست و پس از طي مسيري سنگلاخي و شيبدار به اول ارتفاع كل شمشي ميرسيديم كه جادهاي كوهستاني و صعبالعبور از كنار آن به سمت دكل مريوان امتداد داشت؛ آن محل را ملندو ميگفتند. از گردنة ملندو تا نوك قله حدود 500 متر با شيبي تند بود كه يك نفر خدمة مسلسل دشمن ميتوانست صعود نيروي عمدهاي را به روي آن متوقف نمايد. آقاي كاظمي فرمانده كل نيروهاي سپاه در محدودة فرمانداري پاوه و همكاران وي در سپاه پاوه در جريان اين طرحريزي، سرهنگ شهباز را ياري كرده بودند اما كاظمي در وراي اين هدفها طرح و نقشههايي براي خود داشت و دستيابي به بخشي از هدفها را نيز مناسب و خيزي به جلو ميدانست. او دستيابي به كل شمشي را در يك مرحله به كلي رد نكرده بود اما تصرف نقاطي چون قلي و كماجر را موفقيتي قابل توجه محسوب مينمود. اين ايدة او را در حين عمليات متوجه شدم. چند روز قبل از اجراي عمليات سرهنگ شهباز به اتفاق برادر كاظمي فرماندار پاوه، سرهنگ ابراهيمزاده فرمانده گردان 139، سروان رزاقي افسر عمليات گردان، دو نفر جوان به عنوان فرماندهان گروهان بسيج، من و ستوان محمدرضا يادگاري به عنوان فرماندهان گروهانهاي تكور گردان 139، افسر مخابرات و چند نفر ديگر براي شناسايي هدفها به جنوبغربي روستاي هيروي رفتيم. پس از عبور از مقابل روستا از دامنة كوه به طرف بلهبزن بالا رفته و به بالاي يك ارتفاع صخرهاي رسيديم. در آن محل كه ديد خوبي روي منطقه داشت، سرهنگ شهباز هدفها و محدودة عمليات را نشان داد و مختصري دربارة نحوة اجراي عمليات و پشتيباني توضيح داد و آن دو نفر جوان را كه سنشان حدود 20 سال بود، به ما معرفي كرد و گفت اين دو جوان دو فرمانده گروهان مؤمن و متعهد هستند و به كارشان تسلط دارند. او آنها را تشويق نمود و برايشان آرزوي موفقيت كرد. هدف يگانها از راست به چپ (از شرق به غرب) به اين ترتيب به يگانها واگذار شد. هدف «الف» كه دكل مخابراتي نودشه، جاده و ارتفاع مشرف بر روستا بود به يك گروهان بسيجي واگذار شد. اين هدف از نظر بعد مسافت نزديكترين هدف و به نظر ميرسيد نيروي عمدهاي هم روي آن مستقر نباشد. هدف «ب» كه ارتفاع قلي بود، به گروهان يكم محول شد و در اين باره به علت شركت گروهان در يك مأموريت دشوار، كسب موفقيت در تصرف منطقة شيخان و تشار و دفع هجوم يك تيپ عراقي، ملاحظة گروهان يكم شده بود. هدف «پ» در سمت چپ گروهان يكم كه ارتفاع بلندتر كماجر (بنیجه جر) نام داشت، به گروهان دوم اختصاص مييافت و يك گروهان بسيجي و پاسدار براي تصرف هدف «هـ» كه كل شمشي بود مأموريت يافت، اما تغييراتي در طرح ايجاد شد؛ به اين ترتيب كه هدف (پ) كه دورتر و صعبالعبور و تصرف آن دشوارتر بود به گروهان يكم محول گرديد و قبل از حركت از نروي نيز تغييرات ديگري ايجاد شد كه در صفحات بعد به آن ميپردازم.
منبع: عبور از سیروان، سرتيپ2 ستاد علي عبدي بسطامي ، ۱۳۹1، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب