انتقال به لشكر 21 حمزه
بالاخره پس از چند ماه خدمت با سرهنگ2 دادبين با خواست و پافشاري خودم به لشكر 21 حمزه منتقل شدم و در مورخه 12/2/67 در منطقه عينخوش خود را به فرماندهي لشكر سرهنگ صديقزاده[1] معرفي كردم.
به دليل بيماريهاي جسمي و روحي از فرمانده لشكر درخواست نمودم كه مرا مدتي از مسئوليت هاي فرماندهي معاف نمايد. ايشان هم موضوع را به فرمانده تيپ 4سرهنگ مازوجي[2] انتقال داده و فرمانده تيپ مرا به عنوان سرپرست اركان 2و3 تيپ معرفي كرد. شايد اطاله كلام شود كه بخواهم از مديريت، رشادت و تعهد و مديريت هر كدام از فرماندهان و پرسنل لشكر 21 حمزه كه تجربه و سابقه طولاني در مناطق عملياتي دارند شرح دهم. هر يك از آنها افتخار ارتش و كشور ميباشند.
منطقه تيپ 4 در جنوب شهر موسيان و ارتفاعات حمرين بوده و 10 كيلومتر در داخل خاك عراق منطقه پدافندي تيپ بود.(شكل24) با جديت و تلاش وصفناپذيري به كمك همكاران و راهنمائي فرمانده تيپ كليه طرحهاي مربوط به ركن 2و3 مثل طرحهاي پدافندي گردانها، طرح پدافند ضد زره، طرح موانع، طرح پدافند ش م ه ، طرحهاي پاتك و طرح تأمين و غيره را آماده كرده و تيراندازي و آموزش و تمرينات عملياتي يگانهاي تابعه تيپ را نظارت و بازديد نموده و پيشنهادات خود را توأم با راهكار به عرض فرماندهي تيپ ميرساندم.
خوشحالي من علاوه بر حضور در منطقه وجود سرهنگ براتيپور[3] از هم دورههاي بسيار خوب و لايق و دوست صميمي من، در آن تيپ بود.
به هر حال با گذشت زمان، وضعيت عملياتي به ضرر نيروهاي ما و به نفع دشمن تمام ميشد و دلايل آن هم عدم تداركات قطعات و تجهيزات، كمبود اقلام خودرويي و سلاح هاي سنگين و تانك و مهمات، برتري تقريباً مطلق هوائي دشمن و كمبود اقلام مهندسي است كه اين عوامل باعث نگراني زياد فرماندهان خودي در منطقه بود.
دشمن ظالم در چند ماهه اخير حملات سنگين و سختي را بر عليه نيروها و رزمندگان ايراني نموده از جمله منطقه فاو را مجدداً باز پس گرفته و همچنين در منطقه شلمچه و منطقه لشكر 92 تكهاي گستردهاي انجام داده كه باعث خسارت و تلفات بسيار زيادي به يگانهاي آن منطقه شده است.
شكل24: منطقه عملياتي تيپ4 لشكر21 در عمليات 21/4/67
تمام قرائن وشواهد حاكي بر اين بود كه دشمن در آينده نزديك هم به منطقه پدافندي لشكر 21 حمزه كه از قويترين لشكرهاي نزاجا بود تك گستردهاي خواهد نمود. من در اين مدت دو مرحله به مرخصي عملياتي اعزام شدم. در مرحله دوم كه از مرخصي به منطقه مراجعت كردم سرهنگ مازوجي به مرخصي اعزام شد وسرهنگ براتيپور مسئوليت تيپ را به عهده گرفته بود.
تمركز نيروهاي دشمن در جلو مواضع پدافندي ما، پاك كردن ميادين مين و جمع كردن سيم خاردارها وتحركات زياد خودروئي، آوردن توپخانه و خمپاره هاي زياد به منطقه، استقرار چند فروند موشكانداز زمين به زمين در روبروي مواضع نيروهاي تيپ 4 همه حاكي از قرائن و شواهدي بود كه دشمن در چند روز آينده تك خود را آغاز خواهد كرد.
با توجه به اطلاعات تأييد شده در مورد قريبالوقوع بودن تك دشمن، كليه نيروهاي لشكر 21 حمزه در شب 21/4/67 به حال آماده باش صددرصد درآمده و همه منتظر تك دشمن بوديم، گرچه تمام فرماندهان و مسئولان در حد مقدورات و امكانات موجود پيشبيني و اقدامات لازم براي دفع هجوم دشمن را کرده بودند، ولي به دلايل نابرابري زياد توان رزمي همه ما نگران بوديم.
بالاخره دشمن در ساعت 6 صبح مورخه 21/4/67 تك شديد خود را با كاربرد چندين لشكر در منطقه لشكر 21 حمزه و تيپ 40 سراب از شمال فكه تا دهلران آغاز كرد.
من از ابتداي جنگ در اكثر عملياتها حضور فعال و مستقيم داشتم ولي در هيچ عملياتي اين قدر آتش سنگين، انبوه و دقيق دشمن را كه از هوا و زمين بر روي مواضع نيروهاي خودي اجرا ميشد، مشاهده نكرده بودم. آنقدر تراكم و انبوه آتش دشمن شدت داشت كه زمين منطقه عمليات ميلرزيد. تمام منطقه عملياتي تيپ را دود و آتش و گرد و خاك فرا گرفته بود.
هواپيماهاي دشمن دائماً در حال بمباران عقبه يگانها بودند. تك اصلي دشمن در منطقه پدافندي تيپ 4 از محوري به عرض 5 كيلومتر بين تيپ 4و تيپ 2 كه بيشترين فشار دشمن روي گردان 242 تانك تيپ4 انجام گرفت وتك پشتيباني دشمن هم در منطقه گردان 133 بود. به دليل آتش سنگين و انبوه دشمن و پيشروي تانكهای دشمن در همان ساعتهاي اوليه خط مقدم پدافندي نيروهاي تيپ 4 شكسته شد.
ضمن اينكه قرارگاه تيپ هم از شروع تك، زير آتشهاي توپخانه، خمپاره و همچنين كاليبر سبك بود و مشخص نبود تيراندازي به طرف پاسگاه تيپ كه از عقبه اجرا ميشد توسط چه عواملي تيراندازي ميشود (شايد ستون پنجم). دشمن در حوالي پاسگاه تيپ در بنه صحرائي گردان 102 مبادرت به پرتاب بمب شيميائي نمود كه بلافاصله ماسك گذاري نموديم و به علت تأخير برخي از پرسنل در ماسكگذاري حال آنها به هم خورده و به بهداري اعزام شدند. براي تشويق و ترغيب نيروها به مقاومت و پايداري در برابر دشمن و بررسي وضعيت خط پدافندي چند مرتبه به جلو رفتم، ولي آتش شديد و پيشروي سريع تانكهاي دشمن و تلفات نيروهاي خودي باعث به هم خوردن سازمان و نظم پدافندي شده بود، به طوري كه تعدادي از نيروها از قسمت هاي مختلف در حال عقبنشيني بودند، بنابراين عملاً نميتوانستيم اقدامي انجام دهيم. ضمن اينكه ساير تيپها و يگانهاي لشكر نيز همين وضعيت را داشت و لشكر هم نميتوانست پشتيباني هاي بيشتر و موثر بنمايد.
با كمك عناصر بازرسي و عقيدتي سياسي تيپ، جلوي تانكهاي يگانهاي خودي در حوالي پاسگاه تيپ گرفته شده و خط تاخيري تشكيل گرديد، ولي بعد از مدتي باز هم بهدليل فشار بي امان دشمن، نيروها عقب نشيني كردند. در ساعت 10 دشمن به حوالي پاسگاه تيپ رسيده و من كه از خط مراجعت كردم هيچ نفري به غير از استوار صائميان[4] و سرباز صامت از عوامل تيپ موجود نبود.
برابر دستور لشكر، سرهنگ براتي پور يك خيز پاسگاه تيپ را به عقب برده و توسط استوار صائميان و سرباز صامت پيغام داده بود كه ما هم سريعاً به عقب برويم. موقعي كه خواستيم نيسان پاترول را روشن كرده و سريع پاسگاه را ترك نمائيم، مشاهده كرديم كه سويچ ماشين روي آن نيست و راننده خودرو كه با سرهنگ براتي پور رفته بود، فراموش كرده كه محل سويچ را كه زير صندلي بود به استوار صائميان بگويد.
به هر حال در بين راه سرباز راننده در اثر تيراندازي تانك دشمن تعادل خود را از دست داده و نزديك بوده كه ماشين را واژگون كند كه سرهنگ براتي پور وي را پياده كرده و دستور ميدهد كه به پاسگاه برگشته و با نيسان پاترول همراه من به عقب بيايد.
وقتي كه سرباز راننده به پاسگاه رسيد، نفرات دشمن به 300 متري ما رسيده بودند و بلافاصله ما چهار نفر كه آخرين نفرات پاسگاه تيپ بوديم، در زير آتش شديد دشمن و به سرعت به سمت جاده دهلران- انديمشك حركت نموديم و موقعي كه به عقب نگاه كردم، دشمن پاسگاه را تصرف و با گلوله منور سقوط آن را به نيروهاي خودش اعلام نمود. در بين راه در حال حركت به سمت بنه قرارگاه تيپ بوديم كه مشاهده كرديم در اثر بمباران دشمن خودرو جيپ سرهنگ براتي پور از جاده منحرف، و در داخل محلي كه آب جمع شده، داخل گل و لاي فرو رفته و نميتواند خارج شود. گرماي شديد هوا، بمباران، آتش توپخانه، خمپاره و تانكها و سلاح هاي كاليبر سبك دشمن و عقبنشيني بينظم و سريع نيروها وضعيت بسيار بحراني و بدي به وجود آورده بود. به هر حال با استفاده از سيم كابل يكي از تانكها به رانندگي گروهبان اشرفي جيپ را از باتلاق بيرون آورده و به سرعت به سمت بنه صحرائي قرارگاه حركت كرديم. (اين درجهدار برادر دانشآموز اشرفي بود كه در حمله هويزه شهيد شده كه نامش را در قسمت مربوطه قبلاً ذكر نمودهام.)
به دليل پراكندگي نيروها و شدت آتش دشمن توقف كمي در بنه نموديم و به محض اينكه محل مذكور را ترك كرديم، بلافاصله نيروهاي دشمن آن محل را تصرف كرده و تعدادي از نيروها كه در حال جمع كردن وسايل و آماده كردن نفربر و خودروهاي خود براي حركت به عقب بودند، به دست دشمن اسير شدند.
در حوالي سه راه موسيان جلو چند دستگاه تانك و نفربر را گرفته و خط تأخيري تشكيل داديم. ارتباط ما به كلي با لشكر قطع شده بود. برابر پيشنهاد ستوان زنديه[5] افسر بازرسي تيپ به پاسگاه توپخانه لشكري كه در قسمت شمال جاده و در دامنه ارتفاعات قرار داشت رفته تا بتوانيم با استفاده از وسايل ارتباطي پاسگاه مذكور، وضعيت يگانها را به لشكر اعلام نموده و كسب دستور کنيم.
موقعي كه به آنجا رسيديم، مشاهده كرديم فقط چند نفر از عناصر قديمي پاسگاه كه درجه ستوانياري داشتند در پاسگاه توپخانه حضور دارند و بقيه محل را ترك نمودهاند. ضمن اينكه بر اثر بمباران دشمن چند نفر از خدمه توپها شهيد شدهاند و به دليل تصرف جاده در محور چم سري توسط دشمن نتوانستهاند آنها را به نقطه تخليه شهداي لشكر تخليه نمايند. حوالي ظهر از شدت آتش دشمن كاسته شد.
تنها گرداني كه هنوز در منطقه مستقر بوده و با رشادت مقاومت ميكرد گردان 102 تيپ 4 بود. با تلاش عناصر مخابراتي توپخانه لشكري با ستاد لشكر تماس گرفتيم و سرپرست تيپ، سرهنگ براتي پور، كه سازماناً رئيس ستاد تيپ بود، با جانشين لشكر سرهنگ پورداراب[6] تماس گرفته و وضعيت تيپ 4 را به وي اعلام کرد. جانشين لشكر اظهار نمود كه شرايط ما هم بهتر از شما نميباشد. بالاخره برابر دستور ايشان گردان 102 كه در حد سمت راست تيپ 4 و مجاور تيپ 3 بود زير امر تيپ 3 قرارداده شد كه موضوع به معاون گردان 102 ابلاغ شد. سپس به معاون گروهان قرارگاه مأموريت داده شد كه به سمت آشپزخانه يگانها كه در محور عينخوش قرار دارد رفته و كليه تانكها و نفربرهاي تيپ را به سمت سه راه موسيان هدايت کند. (به شكل 25 مراجعه شود)
ساعت حدود 2 بعدازظهر بود كه ملاحظه كرديم دشمن با يك آرايش منظم و گسترده تانكها و نفربرها با پشتيباني بالگردهاي خود از سمت شهر مخروبه موسيان به سمت جاده عينخوش ـ دهلران در حركت ميباشد و پس از مدت كمي جاده را تصرف نموده و نفرات داخل بالگردها، كليه رزمندگان به جا ماندة يگانها در حاشيه جاده را جمعآوري و سوار بالگرد نموده و آنها را به عنوان اسير تخليه مينمودند و كساني كه مجروح و يا مقاومت ميكردند، آنها را به شهادت ميرسانند.
در همين لحظه يك فروند بالگرد دشمن به سمت قرارگاه توپخانه لشكري آمد كه بنا به دستور سرهنگ براتيپور تيربار ضدهوائي موجود در قرارگاه به سمت بالگرد تيراندازي نمود و در نتيجه بالگرد مذكور به سمت عقب برگشت. جمعاً حدود 20 نفر در قرارگاه توپخانه بوديم كه هيچ گونه سلاح و آتش قابل توجهي هم در اختيار نداشتيم و از سه طرف محاصره شده بوديم، بنابراين به عناصر موجود دستور داده شد كه از طريق رودخانه دويرج به سمت شمال منطقه حركت كنند، ولي تعدادي از نفرات از جمله استوار صائميان كه رانندگي خودرو نيسان پاترول را به عهده داشت از ما جدا شده و از طريق ارتفاعات دالپري عقبنشيني نمودند.
منبع: از هویزه تا آتش بس، نوجوان، امرالله، 1388، ایران سبز، تهران
1. استوار يوسف صائميان از درجهداران پرتلاش، مخلص و فداكار بود، وي به مدت طولاني در مناطق عملياتي حضور داشته. بعد از جنگ چند سال هم در اداره بهداري ارتش خدمت نموده و سپس بازنشسته شد.
2. سروان زنديه بعدها جذب حفاظت و اطلاعات لشكر شد و از وضعيت خدمتي وي اطلاعي ندارم.
3. امير سرتيپ2 پياده سعيد پورداراب از فرماندهان با كفايت، بادانش و تجربه ارزنده، مدير و كاردان ارتش بوده كه سابقه طولاني در مناطق عملياتي داشته و آخرين سمت وي جانشين اداره سوم ستاد مشترك ارتش بود و سپس بازنشسته شد.
4. امير سرتيپ2 پياده علي صديقزاده از فرماندهان بادانش و تجربه عالي و مدير و كاردان كه ساليان طولاني در مشاغل فرماندهي و ستادي در مناطق عملياتي حضور داشته و در حال حاضر دوران بازنشستگي را سپري مينمايد.
5. امير سرتيپ2 زرهي احد مازوجي از فرماندهان مدير، رشيد، دلسوز و فداكار ارتش بوده و مدتهاي طولاني در مناطق عملياتي حضور داشت؛ آخرين شغل وي جانشين لشكر بود و سپس بازنشسته شد.
6. امير سرتيپ2 زرهي ابراهيم براتيپور از افسران شايسته با تدبير و متعهد و مدير بوده و مدت طولاني در مشاغل مختلف فرماندهي و ستادي در مناطق عملياتي حضور داشته وي چند سال آخر خدمت را در اداره آموزش ستاد مشترك ارتش انجام وظيفه نموده و سپس بازنشسته شد.
انتهای مطلب