تلاطم
سید محمدحسین ابوترابی
این قافيه و وزن که گلگون شماست
برخاسته از تلاطم خون شماست
بی یاد شما شعر ندارد شوری
این حنجرههای سرخ، مدیون شماست
روشن ردپا
جاده باز است تا شهادت هست، کفشهای من و تو وامانده است
بندها را ببند، راه بیفت، جاده چندی است بیصدا مانده است
بوی ایکاش میدهد چشمت، شور، شیرینترین بهانه است
هي دريغ و دریغ، حسرت تیغ، تیغ در این میانهها مانده است
سایههای فریب و آه و دریغ، هی به دنبال کفش میآیند
تا نگيری تو دوست پایت را، تانگویی به سر، چرا مانده است
ظلمت چشمهات مینالد، هیچ فانوس بخت روشن نیست
چشم امید بستهای به کجا، روشن ردپا تو را مانده است
رملهای شهید میریزند نور خود را بهپای رفتن تو
تا بجنبی به خویش پا رفته است، سوی آنجا که ردپا مانده است
رملهای شهید بیدارند، میشمارند وقت شنها را
تا بیاید کسی شهادت را تا بیاید کسی که جامانده است
منبع: هفتمین فصل غزل ، مجموعه شعر دفاع مقدس ، 1376، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
انتهای مطلب