شركت گردان در عمليات حماسهاي طريق القدس
در اكثر اوقات شب و همچنين در ساعتهاي مختلف، دشمن آتش انبوهي روي مواضع نيروهاي ما اجرا ميكرد و هواپيماهاي دشمن هر روز منطقه را شناسائي و يا بمباران مينمودند. در تكهايي كه نيروهاي ما به صورت مانور رخنهاي يا جبههاي انجام ميدادند، تلفات ما زياد بود و عملاً به علت آتش شديد و استحكامات دشمن بيش از دو يا سه كيلومتر و يا اشغال يك خاك ريز نميتوانستيم بيشتر پيشروي کنيم.
در تاريخ 8/9/60 گردان در يك حمله حماسهاي به نام طريقالقدس به عنوان پشتيباني گردان 104 پياده كه از لشكر 77 مشهد به تيپ1 مأمور بود شركت ميکند. گرچه هواپيماهاي دشمن دائماً در حال شناسائي بودند ولي پرسنل گردان هم زير آتش دشمن، شناسائي خود را از منطقه عمليات انجام دادند.
اين شناسائيها از مورخه 3/9/60 شروع و روز 7/9/60 خاتمه يافت نيروي قابل ملاحظهاي در حدود يك تيپ (تيپ عاشورا) از نيروهاي بسيج با تيپ 1 همكاري مينمايند. گردان امام سجاد با گردان ما ادغام شده، فرمانده گردان به نام برادر موسوي، قدي كوچك و جثهاي نسبتاً ضعيف ولي ايماني قوي دارد. گروهان يكم تانك كه زير امر گردان 176 بود، همان شب مجدداً به گردان مراجعت كرد.
تك در ساعت 30 دقيقه بامداد مورخه 8/9/60 با كلمه رمز يا حسين آغاز شد و پيادهها به منظور تصرف خاكريز دشمن پيشروي كردند ولي بعد از يك كيلومتر به علت شدت آتش دشمن و مينگذاري منطقه در جاي خود متوقف شدند كه بلافاصله به گردان ما دستور حركت دادند.
در موقع ايجاد معبر سروان مظاهري فرمانده گروهان دوم تانك، تركش خورد و به سروان آرش مهر (رئيس ركن دوم گردان) دستور داده شد كه مسئوليت گروهان دوم را به عهده گرفته و به جلو هدايت كند. وضعيت بسيار بحراني و آتش دشمن بسيار شديد بود. به من دستور داده شد كه گروهان يكم را به منظور حفاظت جناح راست گردان حركت داده و در محل مناسبي مستقر كنم. آتش توپخانهها، خمپارهاندازها، تير مستقيم تانكها، آتش سلاحهاي كاليبركوچك و موشك هاي دشمن امان نميدادند.
به هر جهت گروهان دوم به جلو حركت کرد و در يك لحظه سروان آرشمهر مشاهده مينمايد كه تمام نيروهاي پياده و بسيج به علت آتش زياد دشمن در يك جا تجمع نموده و قادر به جلو رفتن نبودند. فوراً تقاضاي كمك و حضور فرمانده گردان را نمود. موقعي كه فرمانده گردان به جلو رفت با دادن روحيه و دلگرمي، آنها را به پيشروي ترغيب كرده و مسير تانكها را باز و به سمت دشمن هدايت کرد و هم زمان من و سرگرد صنعتي در خاكريز قبلي در حال سازماندهي و نظارت بر تيراندازي خمپارهاندازها و گروهان يكم تانك بوده و امور آمادرساني و اعزام آمبولانسها و تخليه مجروحين و شهدا را كنترل مينموديم.
تا ساعت 15 منطقه زير آتش شديد دشمن قرار داشت و تلفات زياد بود. در ساعت 15 كه شدت آتش طرفين كمتر شد، به منظور بررسي وضعيت به جلو رفتم و شب تا صبح با سروان آرشمهر پشت دستگاه بيسيم و در جاي نامناسب بدون استراحت مشغول هدايت و گزارش و دريافت وضعيت از يگان ها بوديم. تلفات دشمن نسبتاً زياد و بوي تعفن جنازههاي دشمن همه جا را برداشته بود. دشمن در سحرگاه مورخه 9/9/60 پاتك شديدي را اجراء كرد كه با جانفشاني پرسنل گردان ما و ايثارگري نيروهاي پياده گردان 104 لشكر77 و نيروهاي سپاهپاسداران و بسيج مردمي پاتك دشمن دفع گرديد.
آزادسازي شهر بستان
در اين عمليات شهر بستان توسط نيروهاي خودي آزاد شده و دشمن تا حوالي تنگ چزابه عقبنشيني نمود و آباديهاي اطراف بستان همه از وجود دشمن خالي شد و ارتباط بين نيروهاي شمال و جنوب دشمن از داخل خاك ج.ا.ا قطع شد و شور و نشاط زيادي در جبههها و كشور به خاطر اين موفقيت عظيم حكمفرما گرديد.(شكل شماره 8)
|
شكل8: منطقه عملياتي طريقالقدس |
منبع: از هویزه تا آتش بس، نوجوان، امرالله، 1388، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب