کیسه پر از کنسرو را که روی دوش انداخت، سرباز دشمن را با کیسه بزرگ تر و گردن سنگین شده از زنجیر هاای طلا رو به روی خود دید.
به هم زل زدند و دلش سوخت که دستور داده اند در تنهایی با کسی درگیر نشود.
منبع:
محمدی، محمدعلی، تا هنوز، 89، انتشارات سوره مهر
انتهای مطلب