یادداشتهایی از خاطرات رزمندگان از عملیات ثامنالائمه (ع)
خلاصهشده مصاحبهها با تعدادی از رزمندگان
1. جعفر مدنیزادگان ـ مسئول ستاد عملیات سپاه پاسداران آبادان
سابقه طرح عملیات ثامنالائمه که در 5/7/1360 اجرا شد، به بهمنماه سال 1359 برمیگردد. در آن موقع، در اجرای فرمان امام که فرمودند «حصر آبادان باید شکسته شود» طرحی به نام حمزه در بهمن 1359 تهیه شد تا این فرمان امام اجرا گردد. این طرح در سپاه تهیه شد و به شورای عالی دفاع ارائه گردید، ولی از طرف بنیصدر رد شد و گفتند قابل اجرا نیست. وقتی که این طرح مورد قبول واقع نشد، افراد سپاه مشغول کندن کانالها و شیارها شدند تا از تمام جبههها به مواضع دشمن حمله کنیم. برنامه سپاه این بود که خود را به خاکریز عراقیها برسانیم و فاصله را کمتر کنیم. در فیاضیه، افراد بسیجی و نیروهای مردمی مشهد که در جبهه شرکت داشتند، کانالی به طول 180 متر کندند و نیروهای عراقی متوجه نشدند. روی این کانالها پوشیده میشد و از بیرون مشخص نبود و بدینوسیله نیروهای ما به نزدیکی دشمن میرسیدند. البته این کانالها که حالت تونل داشت، هوای بسیار بدی داشت و سبب ناراحتی کسانی میشد که داخل آن میگردیدند.
طرح بعدی که در شهریورماه تهیه شد مورد تصویب شورای عالی دفاع قرار گفت. بر اساس این طرح نیروهای ما از تمام منطقه خط سرپل دشمن به مواضع دشمن حمله میکردند. روش سازماندهی به این ترتیب بود که گردانهای سپاه و ارتش با هم کار میکردند. حدود 4000 نفر از نیروهای مردمی حدود دو هفته قبل از اجرای عملیات به منطقه آبادان آمدند. این عدهها از جوانان کم سن و سال تا مردان سالخورده بودند. افراد بسیجی در گروهان 70 نفری رزمی و گروهان 70 نفری پشتیبانی سازماندهی شدند، هر سه گروهان یک گردان سپاه را تشکیل میداد. گروهان پشتیبانی بدون اسلحه بود، فقط خدمات سه گروهان رزمی را انجام میداد. بالاترین هماهنگی که تا آن موقع بین ارتش و سپاه به وجود آمد، در همین عملیات بود. دو عنصر رزمنده در هم ادغام شده بودند. به طوری که مثلاً در کنار یک خدمه آرپیجی سپاهی، یک سرباز ارتشی هم بود. یکی تیرانداز بود، دیگر کمک تیرانداز. از یک گروه 22 نفری، نصف آنان افراد ارتشی بودند و نصف دیگر افراد سپاه و بسیج. در جنگافزارهای سنگین مانند تفنگ106 میلیمتری، حتی روی تانکها نیز ترکیبی از افراد ارتش و سپاه بود و واحد پیاده نظام سپاه با واحد تانک ارتش همکاری تانک و پیاده را اجرا میکرد. این هماهنگیها درباره تدارکات نیز شده بود و غذای رزمندگان به صورت مشترک در آشپزخانهها تهیه میشد و حدود 12000 نفر جیرهبگیر داشتیم. جوانان کم سن و سال را میخواستیم در قسمتهای تدارکات و پشتیبان نگه داریم، اما آنها ناراحت میشدند و میخواستند در خط مقدم باشند. خلاصه طرح حمله این بود که یک واحد از محور فیاضیه، واحدی دیگر از محور ایستگاه7، به همین ترتیب از ایستگاه12 دارخوین محور ماهشهر حمله میکردند (حمله در تمام جهات). ساعت حمله 12 شب بود (2400) و در ساعت 0100 باید همه ستونها به خاکریز اول دشمن میرسیدند.
در فیاضیه که قبلاً تونلی کنده شده بود، نیروهای ما به راحتی به نزدیک مواضع دشمن رسیدند، ولی در نقاط دیگر مجبور بودند حدود 200 تا 500 متر از موانع و میدان مین نیروهای دشمن عبور کنند. ولی از نکات معجزهآسا عبور از همین میدانهای مین بود. ما برآورد کرده بودیم در عبور از این میدانهای مین تلفات سنگینی خواهیم داد. اما این وضع پیش نیامد و ما تلفات چندانی در این مرحله نداشتیم. پیشروی اولیه برای رسیدن به خاکریز اول دشمن طبق طرح انجام شد و نیروهای ما در اختفای کامل به نزدیکی خاکریز دشمن رسیدند. در حالی که دشمن متوجه این حرکت نیروهای ما نشد و آتشی به روی نیروهای ما باز نکرد. با وجود اینکه در رسانههای گروهی ایران، احتمال یک عملیات وسیع در آن هفته اعلام شده بود و عراقیها نیز طبعاً آن را شنیده بودند، اما نیروهای عراقی آمادگی چندانی نشان ندادند.
اولین حمله خیلی موفقیتآمیز بود و خاکریز اول خیلی سریع سقوط کرد. انگیزه طرح همان فرمایش امام بود که فرموده بودند محاصره آبادان باید شکسته شود، که به هر حال شکسته شد. حضور روحانیت در جبههها نقش مؤثری داشت. آقای مشکینی در دارخوین، آقای اردبیلی در ماهشهر و آقای محلاتی در آبادان بودند. پشتیبانی مردمی در سطح وسیعی در جریان بود و تمام امکانات در اختیار رزمندگان قرار داده میشد.
بعد از شکستن خط اول، پیشروی به طرف خط دوم ادامه یافت. خیلی از واحدهای عراقی مانند گردان تانک سیف سعد که از یگانهای بنام ارتش عراق بود، مقاومت چندانی در مقابل نیروهای ما نکردند. عدهای از افراد عراقی از پل حفار به غرب کارون فرار کردند، در حالی که خودروها و تانکها را در شرق کارون باقی گذاشته بودند. تعدادی از گردانهای عراقی اصلاً وارد عملیات نشدند. مثل اینکه منتظر بودند نیروهای ما برسند و خود را تسلیم کنند. کنترل و فرماندهی در واحدهای عراقی از هم گسسته بود، زیرا از تمام جهات به آنها حمله شده بود و نمیدانستند چه کار بکنند. خاکریز دوم دشمن نیز به سادگی به تصرف نیروهای ما درآمد، اما در خاکریزهای بعدی، نیروهای دشمن مقاومت کردند. در ساعت 0900 روز اول عملیات، نیروهای دشمن دو بار در محور ایستگاه7 پاتک کردند، اما موفقیتی به دست نیاوردند. مقاومت در خاکریز سوم چنان بود که ابتدا ما تصور کردیم ادامه پیشروی با مشکلاتی مواجه خواهد شد، اما از ساعت 0930 به بعد که خبر سقوط پل قصبه رسید و یگانی که از محور شمالی ـ جنوبی و از دارخوین حمله کرده بود، این پل را تصرف کرده بود، آهنگ نبرد تغییر کرد و پیشروی سریع شد و افراد عراقی بیشتر خود را تسلیم میکردند، به نحوی که برای تخلیه اسرا با مشکل کمبود خودرو مواجه شدیم.
مهمترین عامل موفقیت در این عملیات، هماهنگی بین ارتش و سپاه بود. نظر به اینکه اساس عملیات نبرد پیاده نظام بود، نیروهای سپاه و ارتش در کنار هم پیشروی میکردند، به نحوی که نمیتوانستند از یکدیگر جدا شوند و پا به پای هم حرکت میکردند. موضوع فرماندهی حل شده بود. مثلاً فرمانده گردانی از سپاه بود و معاون وی ارتشی بود یا بالعکس.
سرعت پیشروی بعد از ساعت 0930 به قدری زیاد بود که مصرف مهمات ضرورت چندانی نداشت، زیرا درگیری مهمی پیش نمیآمد و نیروهای عراقی بدون مقاومت تسلیم میشدند یا عقبنشینی میکردند.
ستونی که از سمت دارخوین حمله کرده بود بعد از تصرف پل قصبه در حدود ساعت 1200، شمال پل حفار را نیز تصرف کرد و قسمت مهمی از نیروهای عراقی نتوانستند به غرب کارون عقبنشینی کنند و به دست نیروهای ما افتادند. به خصوص خودروها و وسایل سنگینی مانند تانک و نفربر و لودر و بولدوزر به تعداد زیادی به غنیمت گرفته شد. ستاد تیپ44 پیاده عراق بدون اینکه اسناد و مدارک را با خود ببرد، فرار کرده بود. این اسناد و مدارک که حاوی مطالب مهم سیاسی و نظامی بود، به دست نیروهای ما افتاد.
از مسائل جانبی که در این نبرد پیش آمد، آن بود که ستون عملیاتی دارخوین چندین بشکه نفت سیاه آماده کرده بود، تا در محل و فرصت مناسب به رودخانه کارون بریزد و آن را آتش بزند، تا پل احداثی دشمن آتش بگیرد و تخریب شود و راه عقبنشینی دشمن بسته شود، ولی قبل از استفاده از آنها، یک عدد خمپاره دشمن بر آنها اصابت کرد و منفجر شد و همه آن بشکهها آتش گرفتند و دود غلیظی فضای منطقه واحدهای ما را گرفت و مشکلاتی به وجود آورد، اما بعد از مدتی نسیمی از شرق به غرب وزید و تمام آن دود را به طرف نیروهای دشمن برد و دید دشمن را کور کرد و همین امر سبب شد ستون عملیاتی دارخوین به سادگی به پلها رسیدند و آنها را تصرف کردند. در آن محل سه پل احداث شده بود که به نامهای اسوه (قصبه)، مارد و حفار بودند.
در این عملیات، جهاد سازندگی نقش بسیار فعالی داشت. آنها با استفاده از وسایل سنگین مهندسی سریعاً برای ما خاکریز ایجاد میکردند و یا اینکه در خاکریزهای دشمن معبر باز مینمودند، تا نیروهای ما بتوانند به راحتی از آنها عبور کنند. جهاد سازندگی برای این کار ستادی تشکیل داده بود و این ستاد فعالیتها را بسیار خوب هماهنگ میکرد. پشتیبانیهای مردمی در این عملیات سرنوشتساز بود. زیرا مردم در تمام زمینهها، اعم از حضور در خط مقدم جبهه یا در پشت جبهه، کمکهای بسیاری به رزمندگان ما کردند.
از نظر پشتیبانی هوایی و هوانیروز در این عملیات، به علت باز بودن منطقه عملیات به نحو مطلوب نمیتوانستیم استفاده کنیم، ولی آنها آمادگی هر نوع فداکاری را داشتند.
عوامل مهم مؤثر در پیروزی عملیات ثامنالائمه عبارت بودند از:
- روحیه بسیار قوی رزمندگان که با فرمایش امام برای شکستن حصر آبادان فوقالعاده افزایش یافته بود.
- پشتیبانی بیدریغ مردم.
- نقش روحانیت در جبههها که با هر گردان چند نفر روحانی بود.
- ادغام نیروهای ارتش و سپاه.
منبع: نبردهای منطقه خرمشهر و آبادان، حسینی، سید یعقوب، 1396، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب