از طرف دیگر، فرمانده تیپ37 که سرگرد صارمی بود، در پاسخ دستور شدیداللحن فرماندهی اروند که بیان شد، چنین اظهار داشت:
تیپ معتقد است هرگونه حملهای بایستی به صورت تطبیقشده و با فرصت اجرا گردد تا توأم با موفقیت احتمالی گردد و در صورتی که فرماندهی اروند نظر دیگری دارد مسئولیت عدم موفقیت و عواقب جبرانناپذیر آن را به عهده بگیرد و دلایل طرحریزی عملیات خود را برای ملت مسلمان و امام و امت و مجلس شورای اسلامی بیان نماید.
امضاء فرمانده تیپ37 زرهی: سرگرد زرهی مجید صارمی
*****
صرف نظر از اینکه آیا این اظهار نظرها و مکاتبات رسمی موجه بودند یا نه، این نوع مکاتبات در سلسله مراتب فرماندهی، نشاندهنده ضعف کنترل و فرماندهی بود که بعد از گذشت سه ماه از مدت زمان جنگ، هنوز بر واحدها حکمفرما بود. چنانکه در پاسخ این نامه تند تیپ37 زرهی، فرماندهی اروند پاسخ تندتری بدین شرح داد:
تیپ را چه میشود. ما فرصت اینگونه مکاتبات را نداریم. این تردید و دودلی بلا است که به جان فرمانده تیپ افتاده است. دلایل در حضور جمع گفته شده و دستور رسیده از مقامات بالا ابلاغ شده است، هیچ عذری پذیرفته نیست. اگر فرمانده تیپ قادر به انجام مأموریت نیست اعلام نماید تا فوراً تصمیم دیگری اتخاذ شود. لازم است فرمانده تیپ فوراً در ستاد اروند حاضر شود.
امضا ف اروند: سرهنگ ستاد فروزان
*****
اما اختلاف نظر تنها در ردههای بالا نبود، بلکه تا رده گروهان نیز سرایت کرده بود. چنانکه در تاریخ نهم دیماه، فرمانده یک گروهان تیپ37 زرهی درخواست نمود تا ترتیب ملاقات وی با رئیس جمهور داده شود تا آن فرمانده گروهان نظریات خود را درباره عملیات پیشبینیشده فرماندهی اروند به عرض فرمانده کل قوا برساند و این بود وضعیت عمومی واحدی که میخواست در چند روز آینده در یک عملیات تعرضی فوق حساس شرکت نماید.
تیپ37 در نامه دیگری در همین روز به فرماندهی اروند گزارش داد:
برابر برآورد اطلاعاتی که ستاد فرماندهی اروند انجام داده و نتیجه آن را به تیپ نیز ابلاغ کرده نیروهای دشمن در مقابل منطقه واگذاری آن تیپ چندین برابر استعداد رزمی نیروهای خودی است. ضمن اینکه تاکنون عناصر مهندسی ما نتوانستهاند درباره برداشتن میدانهای مین دشمن اقدام مؤثری به عمل آورند.
*****
از نظر آگاهی از وضعیت پرسنلی یگانهای اروند، کافی است به موضوع زیر توجه شود: فرماندهی اروند که خود فرمانده ژاندارمری کشور نیز بود، در 12 دیماه به قرارگاه اصلی ژاندارمری مستقر در تهران ابلاغ نمود که وضعیت پرسنل گروهان ژاندارمری بندر لنگه که زیر امر گردان303 ژاندارمری مستقر در منطقه عملیات آبادان ـ ماهشهر قرار دارد، به هیچ وجه رضایتبخش نیست و این پرسنل مدام درخواست تعویض دارند. لازم به یادآوری است که این گروهان از جمله واحدهایی بود که بایستی در چند روز آینده در عملیات تعرضی شرکت میکردند. این وضعیت در یگانهای دیگر نیز بود، چنانکه فرمانده گردان246 تانک نیز گزارشی بر همین منوال به فرماندهی اروند ارسال نمود.
حال باید در نظر گرفت فرماندهی که میخواهد با واحدهایی با چنین کیفیت یک مأموریت فوقالعاده حساسی را اجرا کند، چه تدبیر فرماندهی میتواند و یا بایستی به کار ببرد. طبعاً در چنین شرایطی، جز سخنرانی و دادن روحیه زبانی کار دیگری از فرمانده ساخته نخواهد بود و فرماندهی اروند نیز همین کار را کرد و در نامه پراحساسی که در دهم دیماه به فرمانده تیپ37 نوشت، ضمن یادآوری پیروزی گردان153 پیاده در عملیات دهم آبانماه در کرانه بهمنشیر، افسران تیپ37 زرهی را برای تلاش جهت وصول به هدفهای ملی و مکتبی تشویق کرد و درباره درخواست یکی از فرماندهان درباره ملاقات با رئیس جمهور یادآور شد: انشاءالله بعد از پیروزی در عملیات مورد نظر، این ملاقات صورت خواهد گرفت. همانگونه که گفتیم در آن شرایط هر افسر فرماندهی غیر از این نمیتوانست بکند.
دهه اول دیماه سپری شد و دهه دوم فرارسید. در حالی که فرماندهی اروند برای اجرای عملیات تعرضی روزشماری میکرد، هنوز زمان حمله تعیین نشده بود. زمان حمله در منطقه عملیات جنوبغربی اهواز و سوسنگرد که به نام نصر نامگذاری شده بود، در 12 دیماه مشخص گردید که به فرماندهی اروند نیز اطلاع داده شد و آن ساعت 0400 روز 15 دیماه بود. انتظار قرارگاه عملیاتی نیروی زمینی در جنوب این بود که فرماندهی اروند نیز همان زمان در منطقه ماهشهر و آبادان حمله کند تا دو حمله در صحنه عملیات خوزستان همزمان انجام گیرد و نیروهای دشمن در دو جبهه درگیر شوند و نتوانند احتیاط خودشان را با خیال راحت در مقابل یک حمله به کار ببرند.
به علت نامعلومی، فرماندهی اروند راه مستقلی را برای عملیات خود طی میکرد و علاقهای به هماهنگ کردن عملیات خود با عملیات نیروی زمینی نشان نمیداد و این نکته یکی از نکات بسیار منفی سامانه فرماندهی در صحنه عملیات خوزستان بود. گرچه اصولاً با ضعف توان رزمی که نیروهای فرماندهی اروند در مقابل دشمن داشتند و فرماندهان واحدهای تیپ37 زرهی با لحن شدیدی آن را یادآوری کردند، ولی به هر حال، وقتی که فرماندهی اروند تصمیم به اجرای حمله گرفته بود، بایستی با حمله سایر عناصر ارتش جمهوری اسلامی ایران در صحنه عملیات خوزستان هماهنگ اجرا میگردید، ولی به این ترتیب عمل نشد.
به هر حال، روزهای دهه دوم دیماه نیز یکی پس از دیگری سپری میشد و فرماندهی اروند تلاش میکرد با استفاده از حداکثر مقدورات موجود، توان رزمی واحدهای زیر امر را بالا ببرد و آنها را برای اجرای حمله آمادهتر سازد.
از نظر برقراری ارتباط زمینی بین ماهشهر ـ آبادان، یک گروهان پل شناور که جزو لشکر81 زرهی باختران بود، به ماهشهر اعزام شد و طراده در بهمنشیر برقرار گردید و تا حدودی این مشکل برطرف شد. واحدهای تحت فرماندهی اروند آرایشات رزمی و آمادگی خود را تکمیل و تلاش میکردند هرچه بیشتر به صورت تدریجی مواضع دفاعی خود را جلوتر ببرند، تا فاصله کمتری بین آنها و مواضع دشمن باقی بماند و از نظر پوشش تمام منطقه و جلوگیری از ایجاد رخنه برای حمله متقابله احتمالی دشمن، تغییراتی در آرایش رزمی داده شود.
تقریباً در مقابل تمام قطاع دایره خط سرپل دشمن، نیرویی مستقر گردید و اقدامات جادهسازی در محور پیشروی تیپ37 زرهی که در شمال جاده ماهشهر ـ آبادان از شرق به غرب حمله میکرد، در حدود مقدورات انجام شد. با وجود اینکه فرماندهی اروند در جریان کامل طرح نیروی زمینی برای اجرای عملیات تعرضی در منطقه اهواز و سوسنگرد بود، ولی باز همان درخواستهای مکرر برای اعزام نیروهای تقویتی بیشتر به منطقه ماهشهر را تکرار میکرد و با این درخواستها سبب آزار روحی فرمانده نیروی زمینی میگردید.
چنانکه روز 14 دیماه، یعنی کمتر از یک روز قبل از آغاز حمله نیروی زمینی در منطقه اهواز ـ سوسنگرد، بار دیگر فرماندهی اروند از طریق اداره سوم ستاد مشترک به نیروی زمینی اعتراض کرد که آن فرماندهی دو گردان توپخانه155 میلیمتری و یک گردان توپخانه175 میلیمتری درخواست کرده بود که به جای آن فقط یک آتشبار130 میلیمتری و یک آتشبار155 میلیمتری واگذار شده است و طبیعی است که در آن لحظات حساس جنگ، اینگونه نامهها جز تضعیف روحیه فرمانده نیروی زمینی اثر دیگری نداشت و گاهی چنین استنباطی به انسان دست میدهد که ممکن است یک نوع رقابت ناموجه پنهانی بین فرماندهی اروند و نیروی زمینی وجود داشته است.
به هر حال، این نامه و نامههای مشابه آن سبب ناراحتی نیروی زمینی میشد و نیروی زمینی ضمن پاسخ تندی، از ستاد مشترک و فرماندهی اروند خواست که دیگر یگانی از نیروی زمینی درخواست ننماید. همانگونه که بارها درباره روابط فرماندهی اروند با نیروی زمینی گفتیم، این قرارگاه با تدبیر نادرست تشکیل شده بود و تا به آخر نیز درست نشد. فقط هنگامی به این جر و بحثهای ناموجه خاتمه داده شد که قرارگاه فرماندهی اروند منحل گردید.
طرح حمله نیروی زمینی با به کار بردن لشکرهای 16 و 92 زرهی در منطقه عملیاتی اهواز و سوسنگرد طبق پیشبینیهای انجامشده در 15 دیماه به مرحله اجرا درآمد. لشکر16 زرهی در روز اول نبرد پیروزیهایی به دست آورد، ولی از روز دوم مورد حمله متقابله هماهنگ شده دشمن قرار گرفت و چهار روز نبرد فوقالعاده شدید بین نیروهای ایران و عراق در حوالی کرخه کور جریان یافت و نتیجه نهایی عدم موفقیت نیروی زمینی بود. شرح این عملیات در کتاب عملیات نصر بیان شده است.
در این دوره بحرانی، فرماندهی اروند سرگرم برنامه خود بود. فقط به صورت ناظری از دور تماشاگر صحنه بود. گرچه تیمسار فلاحی شخصاً در منطقه نبرد اهواز ـ سوسنگرد حضور داشت و شاهد عینی عملیات کرخه کور بود، اما فرماندهی آن عملیات به عهده نگارنده بود و تیمسار فلاحی دخالتی در کار اجرایی این عملیات نمیکرد. بعد از عدم موفقیت عملیات منطقه اهواز، فرماندهی اروند تصمیم قطعی بر اجرای حمله در منطقه ماهشهر ـ آبادان را گرفت و زمان حمله را ساعت 0100 روز 20 دیماه تعیین و ابلاغ کرد.
دو یا سه روز قبل از تاریخ اجرای حمله، رئیس عملیات فرماندهی اروند، سرهنگ زرهی ستاد محمدحسین حقیقی دوست نزدیک و همدوره من، تلفنی با من تماس گرفت و نظر مرا به طور غیررسمی درباره اجرای عملیات فرماندهی اروند جویا شد. من به ایشان گفتم که با توجه به تجربهای که در کرخه کور به دست آوردیم، هنوز نیروهای ما آمادگی کافی برای اجرای عملیات تعرضی در سطح وسیع را پیدا نکردهاند و پیشنهاد کردم با توجه به اطلاع کافی که از وضعیت توان رزمی نیروهای فرماندهی اروند و نیروهای دشمن مقابل آن دارم، بهتر است یا فعلاً حمله اجرا نشود یا اینکه حمله محدود اجرا گردد، ولی مثل اینکه نظر من مورد توجه قرار نگرفت.
این نظر را در اهواز نیز به مقامات بالای مسئول، از جمله تیمسار فلاحی ارائه کردم، ولی مورد قبول واقع نشد. البته نظر من فقط به صورت مشورتی و پیشنهادی بود، چون من در مقام جانشین عملیاتی نیروی زمینی هیچگونه رابطه فرماندهی با فرماندهی اروند نداشتم.
زمان برای تعیین سرنوشت نبرد فرماندهی اروند به آخرین روزهای خود میرسید، در حالی که هنوز فرماندهی اروند با نیروی زمینی بر سر واگذاری واحدهای بیشتر مشاجره داشت. چنانکه در 18 دیماه در پاسخ نامه نیروی زمینی، که اعلام کرده بود به فرماندهی اروند دیگر نیرویی واگذار نخواهد کرد، با لحن طنزآمیزی چنین نوشت:
خواهشمند است به نیروهای کافر بعث عراق ابلاغ نمایید که از تجاوز به خاک ایران به خصوص در منطقه عملیات اروند خودداری کند و هرچه سریعتر خاک میهن اسلامی ما در این منطقه ترک نماید.
امضاء ف ع اروند: سرهنگ ستاد فروزان
منبع: نبردهای منطقه خرمشهر و آبادان، حسینی، سید یعقوب، 1396، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب